بامداد 6دی‌ماه سال گذشته یکی از ساکنان ساختمانی در شرق تهران وقتی ماشین خود را در پارکینگ پارک کرد، ناگهان صدای زنگ موبایلی را از داخل انباری شماره 8که در آن نیمه باز بود شنید. او به محض ورود به انباری جسد دختر جوانی را دید که روی زمین افتاده بود و ماجرا را به پلیس خبر داد.
کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی و قاضی روشن، بازپرس کشیک قتل تهران راهی ساختمان مورد نظر شدند و دریافتند که دختر جوان بر اثر اصابت ضربه به سرش به کام مرگ رفته است. از سوی دیگر آثار ضرب و جرح روی بدن وی نیز دیده می‌شد.
کارآگاهان در نخستین مرحله از تحقیقات، از همه اهالی ساختمان خواستند که برای شناسایی جسد در پارکینگ حاضر شوند. در این میان مرد 26ساله‌ای به نام سعید عنوان کرد که جسد متعلق به نامزدش به نام میتراست که شب گذشته میهمان او بوده است. وی به کارآگاهان گفت: شب گذشته میترا به خانه ما آمد و بعد از چند ساعت او را به خانه پدرش رساندم و دیگر او را ندیدم تا اینکه همسایه‌ها خبر دادند جسدی داخل انباری ساختمان ما افتاده و وقتی به پارکینگ رفتم، با جسد نامزدم مواجه شدم.
بعد از اظهارات این مرد کارآگاهان وارد خانه او شدند و درآنجا با آثار شکستگی شیشه که ناشی از درگیری بود و به‌هم‌‌ریختگی اثاثیه خانه روبه‌رو شدند. سعید درخصوص به‌هم ریختگی خانه‌اش گفت: وقتی میترا در خانه‌ام بود، جر و بحثمان شد و با هم درگیر شدیم و حدود ساعت 2:30بامداد بود که او را به خانه پدرش رساندم و دیگر خبری از او نداشتم تا اینکه صبح پدر میترا با من تماس گرفت و گفت که او گم شده است. وقتی او را پیدا نکردیم، موضوع گم‌شدنش را به کلانتری تهرانپارس اطلاع دادیم.
کارآگاهان در ادامه به تحقیق از پدر و مادر میترا پرداختند. مادر او گفت: شب حادثه دخترم به همراه نامزدش به خانه آمد و همان لحظه متوجه شدم که کاپشن به تن ندارد. او بدون آنکه با من صحبت کند گوشی تلفن همراه پدرش را برداشت و به طبقه بالا رفت. صبح که شد من و پدرش هرچه او را صدا کردیم، جواب نداد. وقتی وارد اتاقش شدیم، از او خبری نبود. بعدا متوجه شدم که دخترم ساعت 3همان شب آژانس گرفته و مجددا به خانه نامزدش رفته است. ما به همراه همسرم به خانه سعید رفتیم و زمانی‌که وارد آنجا شدیم، کاپشن قرمز دخترم را به همراه کیفش داخل اتاق پیدا کردیم اما سعید گفت میترا آنها را شب گذشته در خانه او جا گذاشته است. پس از آن هر سه‌به کلانتری رفتیم و گزارش ناپدید شدن دخترم را اعلام کردیم.
همه شواهد حکایت از این داشت که قاتل کسی جز نامزد میترا نیست. بازجویی از او ادامه داشت تا اینکه او سرانجام قفل سکوت را شکست و گفت: آن شب پس از آنکه میترا را به خانه پدرش رساندم، بعد از چند ساعت مجددا او به خانه من آمد و با یکدیگر جروبحث کردیم. درحالی‌که اعصابم به‌هم ریخته بود، او را کتک زدم و وی بیهوش شد. فکر می‌کردم پس از چند ساعت به هوش خواهد آمد و برای همین او را به انباری یکی از همسایه‌ها که خالی بود و قفل هم نداشت بردم و آنجا گذاشتم غافل از اینکه وی جان باخته است.
این پسر جوان بعد از اعتراف به قتل نامزدش به بازسازی صحنه جنایت پرداخت و روانه زندان شد. او در ادامه جلسات بازجویی خود را بی‌گناه دانست و مدعی شد که تحت فشارهای روحی به قتل اعتراف کرده است. با وجود این، با توجه به مدارک موجود در پرونده، اعتراف متهم و بازسازی صحنه قتل از سوی وی، قاضی جمشیدی، بازپرس جنایی تهران وی را به اتهام قتل عمد مجرم شناخت و قرار مجرمیت پرونده را صادرکرد.
