سه‌شنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۹۰ - ۰۹:۱۶
۰ نفر

ارسلان مرشدی: اکنون بیش از 3ماه از بهار آزادی در خاورمیانه عربی و آفریقای شمالی می‌گذرد؛ روزهایی که یکی پس از دیگری حاکمان ابدی کشورهای عربی سرانجام صدای مردم را شنیده و تسلیم خواست و اراده آنها شده یا احتمالا در آینده خواهند شد.

نقشه

تحولات اخیر در منطقه که همگی با وجه متمایز دگرگونی و تحول عمیق داخلی سامان یافته‌اند، مناسبات و تعاملات منطقه‌ای و بعضا فرامنطقه‌ای را نیز دستخوش تغییر قرار داده است. به واقع، خیزش مردمی در خاورمیانه عربی و آفریقای شمالی، سونامی دیپلماسی را رقم زده است که مهم‌ترین برآیند آن تبدیل مخاطبان سیاست خارجی کشورها از دولت‌های منطقه به ملت‌های منطقه است. اکنون و از گذر این تحولات، کارکرد ابزار دیپلماسی در ابعادی چون دولتی، رسانه‌ای، پارلمانی و عمومی اهمیتی مضاعف یافته است. البته در میان این ابعاد می‌توان وجه دیپلماسی عمومی را به‌دلیل برجسته شدن مخاطبان آن یعنی ملت‌ها متمایزتر دانست؛ از این رو دستگاه سیاست‌خارجی جمهوری اسلامی ایران با استفاده از دیپلماسی عمومی و گسترش حوزه نفوذ خود در منطقه می‌تواند قدرت نرم ایران را افزایش دهد.

جمهوری اسلامی ایران با تکیه بر آرمان‌ها و اصول انقلاب اسلامی در بهار بیداری اسلامی خاورمیانه عربی به حمایت از ملت‌های آزاده منطقه برخاسته است. جهت‌گیری دیپلماسی عمومی ایران در قبال تحولات منطقه موجبات الگوگیری دیگر کشورهای انقلابی از ساخت و ساختار جمهوری اسلامی را فراهم آورده است. این اقبال و استقبال گسترده در جبهه عربی و اسلامی از مدل جمهوری اسلامی باعث شده تا بسیاری ایران را برنده بازی بزرگ خاورمیانه بدانند؛ بازی‌ای که نتیجه آن تاکنون توانسته به تثبیت نقش و جایگاه ایران در خاورمیانه اسلامی کمک کند.

برآورد دستاوردهای دیپلماسی ایرانی در کوران تحولات منطقه در حالی منتج به این نتیجه شده که روند هارمونی تحولات نشان می‌دهد این مسئله با اصطکاک‌های خاصی از سوی جبهه عربی و غربی مواجه شده است. اتهام‌زنی و فرافکنی کشورهای غربی و عربی مبنی بر طرح دخالت ایران در تحولات منطقه نشان از عمق هراس آنها از تأثیرگذاری و نتیجه‌گیری ایران از رویدادهای خاورمیانه عربی و آفریقای شمالی است. ایران در سال 2011، سال امید و آزادی برای ملت‌های عربی در حالی دیپلماسی عمومی خود را به اقبال ملت‌های منطقه می‌بیند که کشورهای غربی به مانند گذشته راه ایران هراسی و ایران گریزی را ادامه می‌دهند. تصویب 2 قطعنامه در شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد و شورای تصمیم‌گیری اتحادیه اروپایی در طول چند هفته اخیر نشانی از اعمال فشار بیشتر و تحریم مضاعف ایران است.

استقبال منطقه‌ای

با این حال رویکرد سیاست فعال جمهوری اسلامی تنها محدود به حوزه جامعه اروپایی نمی‌شود و اصولا این دیپلماسی حوزه‌های اثر را در تمامی حوزه‌ها هدف‌گذاری کرده است. یکی از ملموس‌ترین این حوزه‌ها، خاورمیانه است. الگوبخشی و الهام‌بخشی انقلاب اسلامی به خیزش‌های مردمی در کشورهای خاورمیانه عربی نتیجه سرمایه‌گذاری 3دهه‌ای جمهوری اسلامی نسبت به کشورهای منطقه است. به واقع می‌توان گفت که عمق نفوذ دیپلماسی ایرانی با گذر از لایه‌های دیپلماسی دولتی و پارلمانی به بین ملت‌ها رفته و در قالب دیپلماسی عمومی نمود یافته است. از این رهرو، تهران تلاش دارد تا با دولت‌های برآمده از خواست و اراده انقلابی مردم، روابطی نزدیک داشته باشد. خواست دولت جدید مصر مبنی بر استقبال از گشایش عصر جدیدی در روابط تهران و قاهره نشان می‌دهد که گفتمان عدالت خواهی و اسلام‌طلبی جمهوری اسلامی مورد تأیید و پذیرش ملت‌هاست. از این رو می‌توان ضریب نفوذ دیپلماسی عمومی ایران را فارغ از برخوردهای سنتی و مغرضانه کشورهایی چون عربستان مورد استقبال دیگر کشورها دانست.

پذیرش ضمنی دیپلماسی ایرانی

بازخوردهای موفقیت این دیپلماسی فعال در واکنش‌های غرب به سیاست‌های کنشگرایانه ایران قابل رصدکردن است. نامه اخیر کاترین اشتون، مسئول عالی سیاست خارجی اتحادیه اروپا به سعید جلیلی پس از گذشت 3 ماه از مذاکرات استانبول نشانه‌ای از پیش‌قدم‌شدن غرب در ارائه درخواست‌های متعدد و البته مکرر مذاکرات به ایران است. این درخواست‌ها در حقیقت نشانه درستی از درک این واقعیت از سوی غرب است که دیگر دوران تهران گریزی و بازی ندادن تهران در معادلات منطقه‌ای به سر آمده است؛ منطقه‌ای که تهران برنده بازی بزرگ آن است. البته قبل از تحولات منطقه نیز ایران سیاستی وحدت بخش را نسبت به کشورهای منطقه در پیش گرفته بود. در ادامه این تحکیم روابط و تعمیق مناسبات منطقه‌ای، سفر احمدی‌نژاد به امارات و عمان (برای نخستین‌بار در طول 3دهه اخیر یک رئیس‌جمهور ایران به امارات سفر می‌کرد) یک ساختارشکنی دیپلماتیک از سوی ایران بود.

این ساختارشکنی البته در بر هم زدن رویه موجود و شکستن انسداد روابط سیاسی در سطح سران بین تهران و ابوظبی و مسقط بسیار تأثیرگذار بود. همه اینها در کنار تحرک دیپلماتیک ایران در ادامه سیاست چرخش به شرق و گسترش روابط با همسایگان شمالی، کشورهای آمریکای لاتین، آسیا و آفریقا و سازمان‌هایی نظیر سازمان همکاری‌های شانگهای نشان از فصلی جدید در سیاست خارجی تهران است. البته مسئله‌ای که نباید از کنار آن به راحتی گذر کرد این است که در عرصه منطقه‌ای و با توجه به تحولات اخیر در خاورمیانه باید دیپلماسی تهران بیش از پیش به سمت مدیریت رقابت دیپلماتیک حرکت کند. مدیریت رقبای سنتی نظیر امارات، عربستان و ترکیه و رقبای جدیدی چون قطر که در معادلات منطقه‌ای تقابل منفعت و مصلحت آشکاری دارند، تلنگری برای اتخاذ یک دیپلماسی هوشمند و تهاجمی و مدیریت تعامل و تبادل است. البته روشن است که دکترین سیاست تهاجمی باید نه در تقابل با مختصات منافع دیگران و پیش بردن یک‌جانبه منافع ملی باشد که باید آن را در تعامل با سایر بازیگران جست‌وجو کرد.

امتداد دیپلماسی ایرانی

سیاست تهاجمی ایران تنها در پهنه دیپلماسی منطقه‌ای جست‌وجوگر منافع ملی نبوده، بلکه عمق بخشیدن به ضریب نفوذ خود در دیگر حوزه‌های بین‌المللی را نیز مدنظر قرار داده است. تمایل کشورهای منطقه آمریکای لاتین به ایجاد ساختارهای جدید منطقه‌ای و استمرار حمایت از سیستم چندقطبی جدید در نظام بین‌الملل از طریق فعال‌گرایی در سیاست خارجی، فرصت‌های متعددی را در اختیار عمق دیپلماسی ایرانی قرارداده است. این فرصت سبب شده تا ایران در حیاط خلوت آمریکا، جای پایی برای خود باز کند و در یک راهبری تهاجمی حیاط خلوت آمریکا را به حیاط خطر این کشور تبدیل کند. گسترش روابط اقتصادی و سیاسی ایران با کشورهای این منطقه از شکست تلاش‌های تحریمی و تهدیدی آمریکا علیه ایران حکایت دارد. محمود احمدی‌نژاد در سفر به برزیل با استقبالی مواجه شد که انتظار آن برای بسیاری از کشورهای اروپایی و آمریکا نمی‌رفت. این استقبال و پهن کردن فرش قرمز توسط لولا داسیلوا، رئیس‌جمهور سابق برزیل برای همتای ایرانی‌‌اش برخلاف رویکرد تبلیغی و رسانه‌ای کشورهای غربی بود.

تاییدی عمومی بر دیپلماسی ایرانی

دعوت از ایران برای حضور در نشست‌های منطقه‌ای و بین‌المللی حکایت از آن دارد که تهران به‌رغم تحریم‌ها از روابط حسنه و خوبی با بسیاری از کشورهای جهان از جمله کشورهای در حال توسعه و عدم‌تعهد برخوردار است. این سطح از روابط باعث شده که این کشورها از حق مسلم ایران برای دستیابی به فناوری صلح‌آمیز هسته‌ای حمایت کنند. با این حال توانایی ایران در ائتلاف‌سازی‌ منطقی در مقابل ائتلاف‌سازی‌ تهاجمی آمریکا نمود بیشتری می‌یابد. برگزاری نشست سال گذشته گروه15 در تهران و پیش از آن هم توافقنامه تهران با حضور ترکیه و برزیل در کنار پادگرد دیپلماتیک به آفریقا، آسیا، آمریکای لاتین و منطقه بالکان از سوی تهران همه نشانی از این دیپلماسی فعال است. نشست گروه15، اجلاس خلع سلاح هسته‌ای و توافقنامه تهران یک زنجیره موفقیت دیپلماتیک برای ایران بود که هیچ‌یک از کشورهای غربی قادر به پیش‌بینی آن نبودند.

این میزبانی‌های دیپلماتیک نشان داد ایران یک دیپلماسی فعال و قوی در سطح بین‌المللی دارد. دیپلماسی فعال جمهوری اسلامی ایران عملا میدان بازی مساعدی فراروی گروه دی 8 و گروه15 گشوده است که پس از چرخش نگاه راهبردی تهران طی چند سال اخیر ابتدا به آمریکای لاتین و سپس به آسیا، می‌تواند به انسجام دیگر اعضا کمک‌رسان باشد؛ راهبردی که حکایت از جست‌وجوی کنکاش‌گرایانه تهران برای گذر از بن‌بست‌های دیپلماتیک فعلی و پایین آوردن هزینه‌های پرونده هسته‌ای در قالب ائتلاف‌های منطقه‌ای است.

این دیپلماسی فعال تنها در سطوح دولت‌ها متوقف نمانده و معطل سیاست دولتی و پارلمانی نشده است، بلکه بسامدهای آن هم در قالب دیپلماسی عمومی به میان ملت‌ها نفوذ کرده و رسوخ یافته است. با عطف به این نکته جمهوری اسلامی سعی دارد تا با بردن آرمان‌ها و اهداف خود به میان ملت‌ها و فارغ از نگاه‌های جهت‌دار دولت‌ها از دیپلماسی عمومی به مثابه سنتزی دیپلماتیک در خدمت منافع و مصالح ملی خود استفاده کند؛ این دیپلماسی عمومی ایرانی تاکنون در تحولات خاورمیانه عربی و آفریقای شمالی به ثمر نشسته است.

کد خبر 133434

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار سیاست‌خارجی

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز