این جمله را یکی از فرماندهان دفاع مقدس از حضرت امام برای خبرنگار همشهری نقل میکند و میگوید:هروقت خدمت امام میرسیدم فقط درصورت و چشمهای امام خیره میشدم و چشمهای امام آنقدر نفوذ داشت که نگاهشان میرفت توی وجود آدم.
او که برادرکوچکترش، همسر خواهرش و پسر خواهرش که دانشجوی دانشگاه صنعتی اصفهان بود، شهید شدهاند، میگوید: تا خودمان برادر و همسر و پدر شهید نباشیم، نمیفهمیم شهادت یعنی چه.
میگوید: جنگ سخت است، تحمل دادن این شهدا مشکل است و ادامه میدهد: در یک عملیات 4هزار شهید... شما نمیدانم میتوانید تصور کنید 4هزار شهید را؟ بعد از عملیات میرفتم معراج شهدا، بالای تابوتها، پلاستیکها را از صورت شهدا کنار میزدم، میدیدم جوان، پیرمرد، نوجوان. تصور اینکه 4هزار شهید بدهیم برای ما که فرمانده بودیم، خیلی سخت بود؛ یعنی 4هزار از بهترین مردان و جوانان این کشور.
یادم هست که خدمت حضرت امام بودیم، بعد از آزادی شهر بستان در عملیات طریقالقدس، آذرماه سال 1360. علت اینکه خدمت امام رسیدیم هم این بود که ما در عملیات قبلی یعنی شکستن حصر آبادان، در پنجم مهر ماه سال 60، حدود 15 تا 17 گردان داشتیم، هرگردان 300تا 350 رزمنده داشت. بعد از عملیات که جمعبندی کردیم، هر گردان حدود 20 شهید و بین 30 تا 50 زخمی داشت. در عملیات بعدی که طریقالقدس بود، آذرماه همان سال، 3تیپ تشکیل دادیم، تیپ امام حسین به فرماندهی حسین خرازی، تیپ کربلا به فرماندهی مرتضی قربانی و تیپ عاشورا. هر تیپ تا 300شهید داد. فرماندهان این تیپها که تعداد شهدا را دیدند گفتند ما نمیخواهیم فرمانده تیپ باشیم، میخواهیم آرپیجیزن باشیم.
هرچقدر سردار رضایی و بنده اصرار کردیم گفتند ما مسئولیت خون شهدا را نمیتوانیم بهعهده بگیریم. مجبور شدیم آنها را بیاوریم جماران خدمت امام. عین مطلب را برای امام بیان کردیم که قبلا 20تا 30تاشهید بوده، حالا 200 تا 300 شهید. تا اینها را گفتیم، خدا میداند، ابروهای امام، رفت توی هم. احساس کردم که امام چقدر متاثر شدند از این تعداد شهید و چند ثانیه امام سکوت کردند که برای ما خیلی معنا داشت؛ امام با آن عظمت، با آن قوت قلب، و با آن ایمانی که دیگر ما از امام بالاتر کسی را نمیشناسیم و ندیدیم.
بعد امام فرمودند:...اسمای شهدای شما از قبل در لوح محفوظ الهی ثبت شده است. بروید با تدبیر عمل کنید، بعد از آن نگران نباشید... .
اینها را سرلشکر پاسدار دکتر سید یحیی صفوی در حاشیه گفتوگو با خبرنگار همشهری گفت؛ او که در روزهای دفاع رحیم صفوی خوانده میشد و اکنون، 21سال پس از قطعنامه 598، دستیار و مشاور عالی فرماندهی معظم کل قوا است.
- وقتی میگوییم مفاهیم جنگ را باید منتقل کرد، منظور چیست؟ یعنی در جنگ فرهنگی تولید شده که میخواهیم آن را نشر بدهیم یا به مثابه یک قطعه از تاریخ که باید زنده نگه داشت، با مفاهیم جنگ برخورد میکنیم؟
من ترجیح میدهم به جای واژه جنگ، واژه دفاع به کار برود. چون این دو مفهوم است. از آنجا که شروعکننده جنگ دشمن بوده و تا آخر تهاجم از سوی او بوده و ما تا آخر دفاعکننده بودهایم، واژه دفاع پسندیدهتر است. اگر چه حضرت امام از واژه جنگ هم استفاده کردهاند. چون دفاع خود یک امر مقدس و واجب است، ما برای انتقال مفاهیم ارزشیمان از واژه دفاع استفاده میکنیم.
اما اینکه میگویید جنگها هم میتوانند فرهنگ بسازند؟ بله، جنگها هم نابودکننده فرهنگها و تمدنها هستند و هم تولیدکننده فرهنگ و تمدن. با تمام اعتقادم میگویم که پیروزی انقلاب اسلامی و پیروزی در دفاع مقدس تاریخ جدیدی را برای ملت ایران بهوجود آورد و این تاریخ جدید یک فرهنگ جدید و یک تمدن جدید را ساخت؛ البته در حوزه تمدنی، در مراحل اولیه تمدنسازی ایرانی اسلامی هستیم.
- یعنی برنامه دارید برای تمدنسازی اسلامی؟
بله امیدواریم. مقام معظم رهبری در بیاناتشان طی چند سال گذشته 3مرتبه درباره ساختن تمدن بزرگ اسلامی امید و نوید دادهاند. حکومتها و دولتها یک فرهنگی را میسازند. امیدواریم که نظام جمهوری اسلامی هم فرهنگ و هم تمدن جدیدی را شکل بدهد. فرهنگ در اخلاق و رفتار و اندیشه تاثیرگذار است و تمدنسازی مرحله اقدامات عملی و خلق آثار فرهنگی، اقتصادی و توسعهای ماندگار است.
- وجه فرهنگی آن ترجیح دارد یا وجه تمدنی؟
هر دو. ببیند در دفاع مقدس فرهنگ مقاومت تولید میشود و این مورد اقبال نه تنها کشورهای اسلامی بلکه همه آزادیخواهان و کشورهایی که میخواهند مستقل باشند قرار میگیرد. تولید فرهنگی و تولید تمدنی توأم است. در بعد تمدنی واقعیت این است که هم انقلاب اسلامی در حال ساختن یک تمدن جدید است و هم 8سال دفاع مقدس میتواند بنیانگذار یک تمدن بزرگ اسلامی باشد. تمدنسازی یک پروژه طولانی است. ما در مقایسه با حکومتهای تمدنساز تاریخ هنوز جوانیم. نباید انتظار داشته باشیم که در طول 30 سال تمدن ساخته شود، برای ساخته شدن تمدن 100سال، 200سال و شاید 500سال زمان نیاز باشد.
- آن موضوع فرهنگی که باید از صدر انقلاب به نسلهای بعد و از صحابه امام به تابعین منتقل شود، چیست؟
اگر از من بپرسید که جنگ را در 3جمله معنا کن، اول میگویم مظلومیت، دوم میگویم مقاومت و سوم عزت و پیروزی. ملت ما مظلومانه مقاومت کرد و عزتی را که حداقل در 200سال گذشته بینظیر بود، نصیب انقلاب خود کرد. از جنگهای ایران و روسیه، یعنی عهدنامه گلستان که 1813 بود و عهدنامه ترکمنچای که 1828 بوده تا 1971، در زمان پهلوی، در طول این مدت حدود یک میلیون کیلومتر مربع از خاک ایران جدا شده است.
خیلیها نمیدانند، قریهای است در مرز ترکمنستان به نام قریه فیروزه، آن را محمدرضا به اتحاد جماهیر شوروی داد. این است که میگویم عزت بیسابقه بله فرهنگ مقاومت در دفاع مقدس تولید شد؛ فرهنگی که مقاومت اسلامی را در لبنان شکل داد و جنبش مقاومت اسلامی را در فلسطین به ظهور رساند.
و انشاءالله این فرهنگ مقاومت باعث پیروزی ملت عراق و افغانستان بر اشغالگران خارجی خواهد شد.
- موضوع ممنوعی در انتقال مفاهیم دفاع مقدس وجود دارد؟ موضوعی که خط قرمز باشد و نخواهیم انتقال پیدا کند؟
برخی از مسائل سیاسی جنگ هست که هنوز هم زمانش نرسیده که بازگو بشود و برخی از اختلاف نظرهایی که بین ارتش و سپاه بود الان بازگو کردنش کار جالبی نیست چون در طرحریزیهای عملیات در نوع عملیاتها، اختلافنظرهایی بود. چون دو تفکر بود، یکی تفکر کلاسیک نظامی و دیگری تفکر انقلابی و نظامی. این دو تفکر دو نوع طرحریزی عملیات و دو نوع استراتژی را تولید میکرد.
شاید هنوز هم زمانش نرسیده که ابعاد آنها عمومی بشود. مثلا جریان آمدن مکفارلین به ایران یک جریان پیچیده سیاسی بود. آقای هاشمی یک قسمتی از آن را در نمازجمعه سال 65 بیان کرد. اما این جریان بسیار پیچیدهتر بود. شاید هنوز آقای هاشمی به این نتیجه نرسیده که کل ماجرای آمدن مکفارلین به تهران را تعریف کند.
بعضی از چیزها هست که شاید هنوز هم مصلحت نباشد. البته این مصلحت را مسئولین کشور باید تشخیص بدهند؛ کسانی که در جریان کل مسائل سیاسی نظامی و اقتصاد جنگ بودهاند و الان هم مصالح کشور را تشخیص میدهند.
- چه تضمینی وجود دارد که آنچه از مفاهیم جنگ به ما میرسد، مطابق با واقعیت جنگ و حقیقت متعالی آن باشد؟ در حالی که ما تنها 20سال فاصله گرفتهایم و این موضوع برای نسلهای بعد نگرانکنندهتر است.
طبیعتا حوادث بزرگ تاریخی مثل جنگها خصوصا جنگهای طولانی و جنگهایی که ابعاد مختلف دارند، در گذر زمان و با فاصله گرفتن از صحنههای جنگ احتمال اینکه حقیقت جنگ یا واقعیت جنگ دست به دست بشود وجود دارد.
البته اشکالی ندارد، نویسندگان جنگ، در رماننویسی جنگ، مطلبی را از جنگ بگیرند و به آن خیلی جذاب بپردازند. ولی ایجاد جاذبه نباید خلاف واقع باشد. تاکنون هم بهنظر من کارهای خوبی انجام شده است. ممکن است حتما حقیقت صحنه نباشد و خالق اثر یک مقداری کم کرده و زیاد کرده باشد، ولی اگر همین کار هم انجام نمیشد، دیگر هیچ کاری انجام نمیشد. ما ماندهایم بین اینکه هیچ کاری انجام نشود یا انجام بشود ولو با نقص.
اما آن چیزی که مربوط به مرکز اسناد و تحقیقات سپاه است، دقیقترین اسناد را ثبت میکند. در جنگ در کنار هر فرمانده تیپ، هر فرمانده لشکر، فرمانده نیروی زمینی، نیروی هوایی، فرمانده قرارگاههایمان، قبل از شناسایی عملیات تا زمان اجرای عملیات، افرادی بودند به نام راوی جنگ، مثل شما یک ضبط داشتند و یک دفتر. حتی مکالمات بیسیم را در شب و روز عملیات مینوشتند و ضبط میکردند که این الان مهمترین مستند تاریخ جنگ است. آثار و انتشارات مرکز اسناد و تحقیقات سپاه به واقعیت و حقیقت جنگ نزدیکتر است.
- هر شاهدی در روایتگری خالی از اغراض نیست. بگذارید مثالی بزنم، اتفاقی که دیماه 58 در هویزه افتاد و حسین علمالهدی و یارانش آن طور به شهادت رسیدند، ارتش طوری روایت میکند و سپاه طور دیگری و حاضران در عملیات نحوه سومی و البته روایت افراد ارتش عراق که در آن عملیات حضور داشتند و بعدها اسیر شدند، هم روایت دیگری است. مصلحت اندیشی، آبروداری یا هر ملاحظه دیگری باعث میشود که محصول و روایت، وابسته به نگاه روایتگر خود شود. به همین ترتیب، انتقال مفاهیم دفاع هم مصون از خطر سوبژکتیویته نیست. نه تنها در مورد وقایع و حوادث، بلکه حقیقت جنگ نیز در بیم این تهدید است. آنچه به ما و نسل بعد از حقیقت جنگ میرسد، چقدر متاثر از فیلتری به نام واسطههاست؟
بستگی به نوع واسطه دارد. بعضی از نویسندهها و کارگردانها و حتی بازیگران نگاهشان به گیشه است؛ یعنی فیلم را هدف کسب درآمد و محبوبیت میکنند بنا براین چیزهایی هم در این فیلم وارد میکنند که خلاف واقع است. گاهی با خانواده سینما رفتهایم و بچهها گفتهاند که بابا واقعا اینطور که در فیلم نشان داده شد، بود؟ من گفتهام اکثرا خالی از حقیقت است. برای اینکه شما را به سینما بکشانند.
فیلمهای زیادی هم البته ساخته شده که به حقیقت جنگ نزدیک است. اما رد نمیکنم که بعضی از نوشتهها هم از حقیقت جنگ دور است و هم از واقعیت جنگ وکاملا بستگی به نوع انسانها و سازمانهایی دارد که برای انتقال مفاهیم جنگ تلاش میکنند که چقدر در انتقال مفاهیم جنگ به نسلهای بعد امانت را رعایت میکنند. این را نیتها و اندیشهای که پشت سر تهیهکننده و کارگردان و نویسنده است، تعیین میکند و میزان اطلاع و انصاف و قضاوت آنها نسبت به حوادث جنگ.
یک انسان مجاهد و بزرگواری که سیدالشهدای اهل قلم است- شهید سید مرتضی آوینی- او جنگ را فهمیده، احساس کرده. او یک انسان عارف بود و براساس همین معرفت، حقیقت جنگ را میدید و حقیقت را میگفت و مینوشت چون حس کرده بود، شهود کرده بود، انسانهایی که دور نشسته بودند، خوزستان را ندیدند، کردستان را ندیدند، جنگ را احساس نکردند، روزهایی که در تهران 300شهید، 500 شهید تشییع میشد، ندیدند و نبودند. خب، قطعا اینها هم روایتی از جنگ دارند. اما کدام روایت معتبر است؟ مردم خودشان قضاوت میکنند.
- هدف از انتقال مفاهیم جنگ چیست؟ آیا بناست فضا را در یک آمادهباش ذهنی برای دفاع قرار دهیم؟ یا خیر میخواهیم یک حقیقت معنایی را زنده نگه داریم؟ یعنی یک کار نظامی است و در ادامه جنگ تعریف میشود؟ یا یک کار فرهنگی در لایههای اجتماعی است؟
وقتی که کشوری در محیط خطر به سر میبرد، برای ایجاد قدرت بازدارندگی در مقابل خطرات احتمالی، مردم را به یک فرهنگ و روحیه مقاومت و ایثار و شجاعت مجهز میکند تا در مقابل خطرات بتوانند ایستادگی کنند.
- سردار ما در جنگ غافلگیر شدیم؟ به لحاظ فرهنگی البته.
به لحاظ فرهنگی نمیتوانم بگویم غافلگیر شدیم، ولی به لحاظ نظامی غافلگیر شدیم. آن هم غافلگیری استراتژیک؛ یعنی مسئولین ما، از امام بزرگوار ما تا رئیسجمهوری وقت که بنیصدر بود تا مسئولان سیاسی کشور و فرماندهان آن زمان باورشان نمیشد که جنگ اینطور آغاز شود. البته سپاه از تحرکات مرزی، اخبار و گزارشهایی میفرستاد. خود من 15-10 روز قبل از جنگ رفتم در منطقه قصر شیرین، در مرز عراق روی یک ارتفاعی، دیدم که یک لشکر مکانیزه عراق پشت مرز ما آرایش گرفته. وقتی که برگشتیم، در شورایعالی دفاع که به ریاست بنیصدر در کرمانشاه برگزار شد، موضوع را مطرح کردم، کسی باور نمیکردیم نه نظامیها و نه سیاسیون.
به هر جهت غافلگیری استراتژیک در جنگ را قبول دارم اما از جهت فرهنگی قبول ندارم که غافلگیر شدیم. اتفاقا در اوج فرهنگ انقلاب اسلامی بودیم. بله من تایید میکنم آدمهایی بودند که در شهرشان علیهالسلام نبودند اما آمدند در جنگ و آدمهای علیهالسلامی شدند. ما داشتیم آدمی را که تمام بدنش خالکوبی بود. گفت از خدا خواستهام که شهید بشوم و جنازهام بسوزد برای اینکه در غسالخانه بدن من دیده نشود.
برای وضو گرفتن خیلی دردسر داشت، نمیخواست خالکوبیهای دستش دیده شود. هنر امام چه در پیروزی انقلاب اسلامی و چه در دفاع مقدس، این بود که همه را برای پیروزی انقلاب و پیروزی جنگ دعوت میکرد و نه فقط بخشی از مردم را. این هنر بزرگ حضرت امام و نفوذ کلام ایشان در قلب ما بود.
- امروز چطور سردار؟ ما در برابر تهدید نرم غافلگیر شدیم؟ به لحاظ فرهنگی.
میتوانم بگویم بله؛ یعنی ساختارهای فرهنگی ما، غافلگیر شدند. اگرچه چندین سال مقام معظم رهبری نسبت به شبیخون فرهنگی و ناتوی فرهنگی هشدار دادند ولی متولیان فرهنگی منظور ایشان را نمیگرفتند، در حالی که دشمن در حال سازماندهی بود. البته متولی خاصی را هم نمیتوانیم بگوییم که او متولی فرهنگ کشور است. دستگاههای مختلف و متعددی دارند کار فرهنگی میکنند. میتوانم قبول کنم که در جنگ فرهنگی غافلگیر شدیم و الان هم عقبماندگی داریم در مقابله با جنگ نرم.
- اگر درگیر جنگ سخت دیگری شویم، از نظر استراتژیک غافلگیر خواهیم شد؟
استراتژی ما استراتژی دفاعی است. ما آغازکننده تهاجم به کشورهای پیرامونی و کشورهای دیگر نخواهیم بود ولی اگر دشمنان فرامنطقهای به ایران و منافع ایران هجوم بیاورند، با قدرت تمام در برابر تهاجم آنها ایستادگی و تا سرزمینهاشان آنها را دنبال میکنیم. آنها میتوانند شروعکننده باشند اما تمامشدن جنگ با آنها نیست. البته دشمنان بزرگ ایران هم مشکلات زیادی در کشور خودشان از نظر سیاسی-اقتصادی و اجتماعی دارند و میدانند وضعیت ایران غیراز عراق و افغانستان است و ایران یک قدرت بزرگ منطقهای است که بهخوبی میتواند از سرزمین، منافع و امنیت ملی خود دفاع کند.