چهارشنبه ۲۴ تیر ۱۳۸۸ - ۱۷:۴۹
۰ نفر

ترجمه زهرا صدری: باراک اوباما، رئیس‌جمهوری آمریکا باید هر چه زودتر به اقدامات اشتباه این کشور در افغانستان خاتمه دهد

پیش از آنکه تجربه تلخ جنگ ویتنام مجددا به وقوع بپیوندد و قبل از اینکه میلیون‌ها آمریکایی و انگلیسی بهای موج روانی ضد‌غربی - که در دنیا در حال فراگیری است - را بپردازند.

اهداف به‌اصطلاح شرافتمندانه آنها، اوضاع افغانستان را بسیار وخیم‌تر از گذشته کرده است. تاریخ بارها نشان داده که اینگونه اشتباهات، همواره زمینه‌ساز وقوع بسیاری از فجایع بشری بوده است. این مسئله هم‌اکنون نیز در افغانستان در حال رخ‌دادن است.

در حال حاضر باراک اوباما و   گوردن براون، نخست‌وزیر انگلیس از روی بی‌درایتی این تجربه تلخ را که توسط رهبران آمریکایی در ویتنام از سال1963 تا 1975 اتفاق افتاد، تکرار می‌کنند.

جبران یک اشتباه با یک اشتباه بزرگ‌تر، همیشه بدترین گزینه بوده و پیامد‌های بسیار خطرناکی را به‌دنبال داشته است. آیا جنگ در افغانستان تکرار همان اشتباهات ویتنام نخواهد بود؟

جنگ ویتنام با مداخلات کندی و با ادعای جلوگیری از به‌مخاطره‌افتادن دمکراسی و حفظ جهانی آرام‌تر و برای برقراری دمکراسی در سال‌1963 آغاز شد. این دقیقا همان دلیلی است که جورج بوش و تونی بلر درخصوص تروریسم و افغانستان بازگو کردند.

اما از زمانی که حکومت سایگون، ویتکونگ‌ها (مبارزان چریکی کمونیستی که در جنوب ویتنام مبارزه می‌کردند) که با تبانی آمریکایی‌ها عزل شده بودند را شکست داد، اوضاع ویتنام رو به وخامت گذاشت.

در سال‌1965 به رغم مردد‌ بودن کنگره، مشاوران آمریکایی شروع به آرایش هواپیما‌ها و نیرو‌های زمینی خود در این کشور کردند و از هم‌پیمانان خود خواستند که به آنها ملحق شوند. اما به غیر از انگلیس تعداد کمی از هم‌پیمانان آمریکا پذیرفتند که در این جنگ شرکت کنند. 

هم‌اکنون حضور سربازان آمریکایی در منطقه آسیا باعث شده تا شورش‌های محلی، به جنگ‌های مذهبی منطقه‌ای تبدیل شود. در دوره جنگ ویتنام، افزایش کمک‌های خارجی به ویتکونگ‌ها باعث شکل‌گیری مقاومتی شده که امروزه به‌صورت امپریالیسم جدید شاهد آن هستیم.

هر قدر هم که ارتش قدرتمند باشد، قادر به کنترل گرو‌ه‌های شبه نظامی که شبانه‌روز در رفت‌وآمد هستند و می‌توانند در اجتماعات محلی حضور یافته و دست به ترور بزنند، نیست. هرماهه شاهد اخباری از بی‌رحمی‌های سربازان آمریکایی با مردم بی‌گناه در افغانستان هستیم.

به عبارت دیگر می‌توان گفت ارتش نه در آرام نگه‌داشتن منطقه بلکه در کشتن دشمن، موفق محسوب می‌شود. تلاش‌هایی که برای آموزش و تجهیز ارتش جدید ویتنام صورت گرفت، هیچ نتیجه‌ای در بر نداشت.

ارتش به قدری به فساد آلوده شده بود که جای هیچ‌گونه اعتمادی را باقی نگذاشت. در این راه تنها میلیون‌ها دلار بیهوده و بدون هیچ بازدهی هزینه شد. معاهده با ویتکونگ‌ها نیز که در سال1973 منعقد شد، به‌منظور پنهان کردن حقارت این شکست احتمالی بود. 

سرانجام سال گذشته اطلاعات محرمانه‌ای درخصوص ممانعت از اعزام نیرو‌های کمکی به ایالت هلمند فاش شد. جان‌رید، وزیر دفاع سابق انگلیس، کتاب خود با نام «دیکتاتوری لندن» را منتشر کرده که با بررسی و بازنگری در عملکرد ارتش انگلیس، از آن به‌عنوان یک شکست کامل و ساده‌لوحانه یاد کرده است که اهمیت هشدار‌های اطلاعاتی طالبان را نادیده گرفته بود.

ارتش کار خود را با سیاست برهم زدن تجارت تریاک و بی‌اعتنایی به خواست مردم افغانستان و استفاده از قدرت هوایی آمریکا علیه اهداف کور پیش می‌برد که همه آنها وجود سلاح‌های قوی در انبار‌های نظامی طالبان را ثابت کردند.

ژنرال‌ها خواستار منابع بیشتر برای دفاع هستند و همچنان ادعا می‌کنند که پیروزی نزدیک است؛ در حالی‌که خود به خوبی به این مسئله واقفند که واقعیت، این‌گونه نیست. آنها مردم را به نبرد سوق می‌دهند. گناه سنگین‌تر مربوط به عذرخواهی‌های لیبرال‌ها درخصوص جنگ در هر دو طرف اقیانوس اطلس است؛

افرادی که عذرخواهی از شکست خودشان را به‌عنوان یک ابزار سیاسی برای کسب شرط اولیه در پیروزی، به دفعات استفاده می‌کنند.

روزنامه نیویورک تایمز چندی پیش به باراک اوباما به خاطر اعزام سربازان بیشتر برای مبارزه تبریک گفت. همچنین نویسنده این مقاله تاکید داشت که این میزان سرباز کافی نیست.

علاوه بر این موارد، سیاستمداران فاسد، مواد‌مخدر فراوان و همچنین در دسترس بودن سلاح برای عده زیادی از مردم غیرنظامی، ارتش محلی بسیار کوچک و پلیس‌های کم که به اندازه کافی آموزش ندیده‌اند نیز در این منطقه کاملا محسوس است.

راهبردی که اکنون مطرح می‌شود این است که باید با طالبان به‌صورت مستقیم روبه‌رو شد. برای اینکه افغانستان بتواند جلوی شورش‌ها را بگیرد، به یک ارتش فعال و پلیس ملی نیاز دارد.

اما راه حلی که پنتاگون برای دستیابی به پیروزی در افغانستان اتخاذ کرده، هزینه مالی است که پیش از این 60‌میلیارد دلار برای آن هزینه کرده بود و 20‌میلیارد دلار دیگر نیز برای توسعه ارتش افغانستان از 90‌هزار تا 250‌هزار نفر مورد نیاز است تا به این ترتیب مردم افغان بتوانند به دولت خود اطمینان کنند.

این خط‌مشی‌ها در سال‌1972 توسط ژنرال وستمورلند در سایگون تدوین شده بود. روزنامه نیویورک تایمز نوشت که تا‌کنون ارتش یا پلیس افغان در درگیری‌ها مشاهده نشده‌اند؛ در حالی که 8‌سال از هزینه آموزش 15‌میلیون دلاری که تقریبا بی‌فایده بود می‌گذرد؛ مردان افغان تنها به فکر دفاع‌کردن از خود هستند تا مبارزه. همانگونه که آموزش به تاجیک‌ها تنها تلف‌کردن و از دست دادن زمان بود.

جنگ ویتنام چهره واقعی 2‌رئیس‌جمهوری آمریکا به نام‌های نیکسون و جانسون را به جهان نشان داد و باعث کمرنگ‌شدن اعتماد جهانی نسبت به نسل جوان آمریکا شد. اوضاع کنونی در افغانستان نیز می‌تواند همان ذهنیت را برای مردم جهان ایجاد کند.

حال تراژدی بزرگ‌تری که ممکن است به وقوع بپیوندد و تصور آن به‌مراتب سخت‌تر است این است که این بار رئیس‌جمهوری متفاوت آمریکا که با شعار تغییر روی کار آمده، با مداخلات ساده‌لوحانه دست به تکرار بزرگ‌ترین اشتباه آمریکا بزند.

The Guardian

 14جولای 2009

کد خبر 85617

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز