همه اختلافات زوج جوان از یک سکه شروع شد؛ سکه‌ای که خانواده داماد هنگام مراسم عروسی به آنها کادو دادند. اما در همان مراسم بود که این سکه گم شد تا زمینه‌ساز اختلافات بعدی زوج جوان باشد.

طلاق

به گزارش همشهری آنلاین، در این بین مرد جوان اصرار داشت که باید هر طوری شده از سرنوشت سکه گمشده سردربیاورد. او فهرست بلندبالایی از کسانی که تصور می‌کرد سکه را برداشته‌اند تهیه کرد تا اینکه سه ماه بعد اسم مادر همسرش هم وارد این فهرست شد. همین ماجرا باعث شد دعوای زوج جوان آن‌قدر بالا بگیرد که هیچ راهی جز طلاق برای آنها باقی نگذارد. 

قاضی رو به زوج جوان می‌کند و می‌گوید:« فکر نمی‌کنید که دارید برای طلاق گرفتن عجله می‌کنید؟ بهتر است کمی بیشتر فکر کنید و به همین راحتی زندگی‌تان را خراب نکنید».زن جوان در جواب قاضی می‌گوید: «آقای قاضی، من فکر می‌کنم که دیگر چیزی بین من و همسرم درست شدنی نیست! زندگی ما در اول راه با اختلافات شدید روبه‌رو شده و می‌دانم که جلوی ضررهای بعدی را باید از همین الان بگیرم». اما اینکه اختلافات رضا و لیلا که چند ماه بیشتر از ازدواجشان نمی‌گذرد بر سر چه بود، ماجرای عجیبی دارد که بهتر است خودتان آن را بخوانید. 

مشکلات رضا و لیلا 

همه چیز بین رضا و لیلا خیلی خوب بود و زوج جوان با خیال راحت سرگرم فراهم کردن مقدمات عروسی‌شان شدند. آنها همه تلاششان این بود که مراسم آبرومندانه‌ای برگزار کنند اما همین مراسم بود که باعث شد کارشان به دادگاه خانواده کشیده شود. «حدود سه ماه بعد از مراسم خواستگاری، عروسی من و رضا سر گرفت. در فاصله بین خواستگاری تا مراسم عروسی هر دوی ما با ذوق و شوق تدارکات عروسی را می‌دیدیم تا اینکه بالاخره روز عروسی‌مان رسید.» 

در همین مراسم بود که یکی از سکه‌هایی که اقوام و فامیل سرعقد به رضا و لیلا کادو دادند،گم شد؛ « فردای روز عروسی رضا به من گفت که یکی از سکه‌های سر عقد ما کم است و گم شده. وقتی از او پرسیدم از کجا می‌داند، گفت که خواهرش در یک کاغذ تعداد سکه‌ها و فهرست تمام کادوهایی را که سر سفره عقد به ما داده‌اند، نوشته و حالا که دارد این فهرست را چک می‌کند، می‌بیند یکی از سکه‌ها گم شده است».

اما لیلا قضیه را زیاد جدی نگرفت؛ «به رضا گفتم که شاید خواهرش در نوشتن تعداد سکه‌ها اشتباه کرده اما او می‌گفت که اطمینان دارد یکی از سکه‌ها گم شده است».بالاخره همین سکه ناقابل اختلافات بین زوج جوان را آن‌قدر کش داد که...؛ «مسأله گم شدن سکه شده بود سوهان روح من! شوهرم هر روز و هر دقیقه در مورد آن سکه حرف می‌زد و می‌گفت که بالاخره باید بفهمد آن سکه چه شده!! گاهی هم می‌گفت شاید فلانی آن را برداشته است یا شاید کار آن یکی باشد. او مدام در ذهنش برای گم شدن سکه سناریو طرح می‌کرد و من از اینکه بدون دلیل به دیگران تهمت می‌زد اعصابم خرد می‌شد و با او سر همین مسأله بحثم می‌شد».

دعوا و قهر

سه ماه از شروع زندگی مشترک رضا و لیلا گذشته بود؛ «در اولین نوروز بعد از عروسی‌مان مادرم یک سکه به رضا عیدی داد و همان سکه آتش دعوا بین ما را شعله‌ور کرد. آن روز وقتی که از خانه مادرم برگشتیم، احساس کردم که شوهرم ناراحت است. وقتی دلیل رفتارش را پرسیدم، او به من گفت که بالاخره بعد از سه ماه فهمیده این مادر من بوده که سکه گمشده در مراسم عروسی را برداشته بوده». 

لیلا که به شدت از حرف شوهرش ناراحت شده بود، با عصبانیت از او خواست که حرفش را پس بگیرد؛ «رضا گفت که حرفش را پس نمی‌گیرد چون مطمئن است که سکه‌ای که مادر من به او کادو داده، همان سکه‌ای است که در مراسم عروسی گم شد. او می‌گفت که سکه‌هایی که خانواده آنها به ما هدیه دادند، همه یک علامت واحد دارند و او از روی همان علامت فهمیده که این همان سکه است! بعد هم گفت که تازه می‌فهمد که چرا من درباره گم شدن سکه بی‌تفاوت بوده‌ام چون از قبل خبر داشته‌ام که مادرم سکه را برداشته».زن جوان که به شدت از دست شوهرش ناراحت شده بود، خانه را به حالت قهر ترک کرد و چند وقت بعد هم تقاضای طلاق توافقی کرد.

در دادگاه

قاضی بعد از اینکه حرف‌های زن جوان را شنید رو به رضا کرد و گفت: «فکر نمی‌کنید که به همین راحتی نباید به کسی تهمت زد؟ شما به خاطر این مسأله زندگی‌تان را خراب کردید؟»رضا می‌گوید: «من به کسی تهمت نزدم و مطمئنم که این همان سکه است. در ضمن این مسأله در زندگی من بی‌اهمیت نیست و باید بدانم که با چه کسانی وصلت کرده‌ام!».

در اینجا لیلا رو به قاضی می‌گوید: «آقای قاضی! من از سه ماه زندگی‌ام با این آقا چیزی جز بحث در مورد سکه نفهمیدم و حالا حاضر نیستم با کسی که به همین راحتی به مادرم تهمت می‌زند زندگی کنم».قاضی عموزادی که برقراری آشتی را بین زوج جوان غیرممکن می‌بیند حکم طلاق توافقی را بین آنها صادر می‌کند.

کد خبر 767920
منبع: همشهری سرنخ

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • IR ۰۷:۳۹ - ۱۴۰۲/۰۳/۳۰
    4 0
    آفرین! خانم کار درستی کرده. مطمئنا با این مرد به مشکلات بزرگتری میخورد.