جمعه ۱۰ خرداد ۱۳۸۷ - ۰۶:۰۲
۰ نفر

آتوسا رقمی: آن موقع‌ها را یادت می‌آید که به ابرهای آسمان نگاه می‌کردی و در میانشان صورت یک گربه را می‌دیدی که داشت می‌خندید، موشی که با دمش بازی می‌کرد، یا اسبی که باد در یال‌هایش پیچیده بود؟

یا وقتی برای گردش به دشت می‌رفتی، یا کنار رودخانه‌ای و به درخت‌ها، بوته‌ها و سنگ‌ها نگاه می‌کردی؟ چه چیزهایی که در تمام اینها پیدا نمی‌کردی! چیزهایی که در واقعیت وجود نداشتند؛ درخت‌ها، فقط درخت‌هایی بودند با شاخه و برگ‌هایشان؛ ابرها توده‌هایی بودند از بخار آب و سنگ‌ها فقط سنگ بودند، اما تو به کمک همین چیزها در ذهنت به چیزهایی تازه شکل و واقعیت می‌دادی. تو آنها را می‌دیدی و حتی می‌توانستی به دیگران هم نشانشان بدهی.

شاید هنوز هم گاهی این کار را بکنی. مثل خیلی از آدم بزرگ‌ها، شاید هم دیگر به نظرت بچگانه برسد؛ هر چه باشد تو با این کار داشتی نوعی اثر هنری می‌آفریدی؛ نوعی هنر محیطی؛ منتها در ذهنت. تعجب می‌کنی؟ می‌گویی تو فقط در عالم خودت بودی و اصلاً به آفریدن یک اثر هنری فکر هم نمی‌کردی؟ خب، قبول دارم، اما بین کاری که تو می‌کردی و آفریدن یک اثر هنر محیطی شباهت‌های زیادی وجود دارد. می‌دانی چرا؟

احمد نادعلیان، علاقه خاصی به تراشیدن نقش ماهی و خرچنگ روی سنگ دارد و می‌گوید که تا آخر عمرش این کار را انجام می دهد

   هنرمند ذهن تو

   تو وقتی به ابرها، یا درخت‌ها، نگاه می‌کردی، داشتی به طبیعت توجه می‌کردی و آن‌وقت با موادی که در طبیعت هستند، همین برگ درخت‌ها، سنگ‌ها و ... چیزی را می‌ساختی که آن بیرون وجود نداشت. تازه وقتی این اثر را به بقیه هم نشان می‌دادی، داشتی توجه آنها را هم به طبیعت و پدیده‌های طبیعی جلب می‌کردی؛ تو با این کارت آنها را با نگاه خودت به آن پدیده طبیعی هم آشنا می‌کردی و همین‌طور با چیزی که در ذهن تو نسبت به آن می‌گذشته؛ و اینها یعنی همان چیزهایی که در هنر محیطی اتفاق می‌افتند.

هنرمند با الهام از مُهر های ایران باستان این مهر را طراحی کرده است

   مثل خود طبیعت

   می‌گویی آن چیزها چند لحظه‌ای بیشتر عمر نمی‌کردند، یک لحظه در ذهنت شکل می‌گرفتند و لحظه بعد با وزش بادی، یا جریان آبی به هم می‌ریختند و برای همیشه از بین می‌رفتند. اما مگر قرار است همه آثار هنری تا ابد باقی بمانند؟ راستش را بخواهی، یکی دیگر از شباهت‌های آن تصویرهای ذهنی تو با آثار هنر محیطی هم همین است، این که می‌توانند خیلی زود از بین بروند و عمر کوتاهی داشته باشند؛ هر چه نباشد آنها هم از جنس طبیعتند.

   من هم جزئی از طبیعتم

   خب، البته درست است که میان این تجربه‌های تو و هنر محیطی تفاوت‌هایی هم وجود دارد. اولی‌اش همین که اثر تو فقط در ذهنت شکل می‌گرفته، در حالی که یک اثر هنر محیطی بیرون از ذهن خالقش هم ساخته می‌شود و دیگران خیلی راحت‌تر با این ذهنیت روبه‌رو می‌شوند. خب دلیلش هم این است که هنرمند اثر محیطی اصلاً با این هدف اثرش را می‌سازد که توجه دیگران را به طبیعت جلب کندتا ویژگی‌ها و روند زندگی طبیعت را بیشتر به ما بشناساند و ما را با مشکل‌هایی که در ارتباطمان با آن داریم، آشناتر کند و این‌طوری ارتباط ما را با طبیعت و محیط زیستمان بیشتر و محکم‌تر کند. آخر می‌دانی، ما آدم‌ها فکر می‌کنیم جدای از طبیعتیم و هر بلایی را که بخواهیم سرش می‌آوریم. انگار یادمان رفته که ما جزئی از طبیعتیم و همه این بلاها را در حقیقت داریم سر خودمان می‌آوریم .حالا این هنرمندها سعی می‌کنند این چیزها را یادمان بیاورند. اما راستی تو، زمانی که چیزی را در ابرها می‌دیدی، به این چیزها فکر می‌کردی؟ معلوم است که نه. پس این هم خودش یک تفاوت دیگر.

   به همین سرعت

   هر چه بیشتر  به آثار هنر محیطی و ویژگی‌هایش توجه کنی، شباهت‌ها و تفاوت های بیشتری پیدا می‌کنی. آخر می‌دانی، هنر محیطی از حدود 40، 50 سال پیش شکل گرفته و در طول این مدت تغییرهای زیادی کرده، هم شکلش، هم تعریفش و ... همین حالا هم که ما داریم با هم حرف می‌زنیم، این هنر دارد تغییر می‌کند، به همین سرعت. پس معلوم است که می‌شود در آثار محیطی ویژگی‌های متنوع زیادی را پیدا کرد؛ آثار متنوع ، انگیزه‌ها و هدف‌هایی متنوع و متفاوت برای به وجود آمدن آنها.

« آدم‌ها زباله می‌سازند و ما از زباله‌ها آدم می‌سازیم» - نمونه‌ای از کارهای جشنواره هنر محیطی در خلیج فارس

   زیبایی، مواظب طبیعت باش!

   مثلاً در بعضی از این آثار هنرمندها سعی کرده‌اند صدمه‌ای را که به بخشی از طبیعت و محیط‌زیست خورده ترمیم و جبران کنند. در عین حال در بعضی آثار قدیمی‌تر هم دیده شده که هنرمندی فقط به فکر به وجود آوردن زیبایی بوده و با این کار، با تغییری که در محیط زیست به وجود آورده، به آن صدمه هم زده!

در بعضی از این آثار هنرمندها جنبه‌ای تاریخی یا اجتماعی بخشی از محیط زیست را  نشان داده‌اند تا مخاطب‌هایشان هم این جنبه‌ها را راحت‌تر و روشن‌تر درک کنند.  بعضی‌ها هم شگفتی‌های محیط زیستی و انسانی را بیشتر در کارهایشان منعکس کرده‌اند تا مخاطبانشان هم با این شگفتی‌ها بیشتر آشنا شوند و قدر آن را بیشتر بدانند و تلاش کنند آنها را بهتر نگه دارند.

نقش ماهی روی سنگ اثری از احمد نادعلیان

   همه چی از همه جور

   در بعضی از این آثار می‌بینی که انواع هنرها به کار گرفته می‌شوند، مثل مجسمه‌سازی، نقاشی، هنرهای نمایشی ، اجرایی و ... ؛ خیلی وقت‌ها هم می‌بینی که یک اثر هنر محیطی آن‌قدر بزرگ است و آن‌قدر جنبه‌های متنوعی دارد که یک نفر نمی‌تواند آن را به وجود بیاورد و گروهی از هنرمندان به کمک هم و حتی با کمک متخصصان رشته‌های دیگر، آن را به وجود می‌آورند.

    در بعضی‌هایشان اصلاً از مواد طبیعی استفاده نمی‌شود، ‌ولی در آنها پیامی وجود دارد که به طبیعت و محیط زیست مربوط می‌شود؛ بعضی از آنها را  می‌بینی که سالیان سال می‌توانند ماندگار بمانند و مثل پدیده‌های طبیعی دیگر، تنها در اثر عوامل طبیعی فرسایش پیدا می‌کنند و بعضی‌هایشان را هم می‌بینی که اصلاً ماهیتشان این است که خیلی زود تغییر کنند و از بین بروند.

از آثار اجرایی جشنواره هنرمحیطی خلیج فارس

   چه‌قدر قشنگی، گِلَکی!

   گِلَک، این خاک سرخ قشنگ، از پدیده‌های طبیعی جزیره هرمز در خلیج فارس است و برای مردم این منطقه ارزش زیادی دارد. مردم این جزیره از آن در پخت نوعی غذای سنتی به نام «سوراغ» استفاده می‌کنند؛ غذایی که با  خاک سرخ، ماهی و نوعی لیمو یا نارنج درست می‌شود. گِلک، خیلی استفاده های دیگر هم دارد؛ مثلاً این‌که می‌شود از آن برای رنگ کردن پوست استفاده کرد، چون این خاک به پوست بدن صدمه‌ای نمی‌زند.

   در جشنواره‌ هنرهای محیطی که زمستان سال 1385 در جزیره هرمز برگزار شد، هنرمندان آثار زیادی را با استفاده از این خاک به وجود آوردند. نقاشی روی چهره، دست‌ها و پاها، نقاشی روی زمین و حتی نقاشی روی نان. وقتی این آثار متنوع را می‌بینی، اول با این خاک و زیبایی‌اش آشنا می‌شوی و بعد با آن ارتباطی عاطفی برقرار می‌کنی و احساس می‌کنی چه‌قدر دوستش داری و تحسینش می‌کنی.

گِلَک، هیچ صدمه‌ای به پوست نمی‌زند، برای همین به راحتی می‌شود از آن برای نقاشی روی چهره و دست استفاده کرد

   میم، مثل محیط زیست

   ماهی ، مار ، مارمولک ، موش و... حیوان‌های دیگری که اسمشان با میم شروع می‌شود و همه حیوان‌های دنیا... خیلی‌هایشان را می‌شناسیم، اما چه‌قدر به آنها توجه می‌کنیم؟ چه‌قدر به نقش آنها در طبیعت اهمیت می‌دهیم؟ خیلی‌هایمان ممکن است حتی از آنها بدمان هم بیاید، اما یک هنرمند محیطی می‌تواند با به وجود آوردن راهی طولانی از طرح این حیوان‌ها، توجه ما را به آنها جلب کند، به زندگی‌شان، زیبایی‌شان، و تأثیری که در محیط زیست و زندگی ما دارند. آن‌وقت این حیوان‌های به ظاهر معمولی، برایمان معنای دیگری پیدا می‌کنند، راهی را که از نقش آنها به وجود آمده دنبال می‌کنیم و در این راه یادمان می‌آید که آنها جزئی از وجود خود ما هستند.

   شاید نام احمد نادعلیان را شنیده باشی؛ همان هنرمند محیطی مطرح ایرانی که این طرح‌ها را به وجود آورده. او فکر ساخت این مُهرهای استوانه‌ای را از مهرهای استوانه‌ای ایران  باستان الهام گرفته است و آن‌وقت با چرخاندن آنها روی ماسه‌های ساحل یا کویر، ردیفی از تصویرها را به وجود می‌آورد. او در جشنواره  سال 1385، بعد از غلتاندن مهری با نقش ماهی روی ماسه‌های ساحل،  مهرش را هم کنار تصویرها رها کرد تا آب آن را با خودش ببرد. او با این کار مهر را به ماهیگیری هدیه کرد که ممکن بود آن را پیدا کند. آن‌وقت آب دریا بالا آمد و ساحل و نقش ماهی‌ها را شست و این‌طوری ماهی‌ها را با خودش به دل اقیانوس برد.

اثر غلتاندن مُهر با نقش موش روی ماسه

   کمک! یا همان SOS

   در یکی دیگر از آثار پانزدهمین جشنواره هنر محیطی ایران  دو هنرمند، پیام‌هایی را درباره هواپیمای ایرباسی که در آب‌های این منطقه سقوط کرده بود، در بطری‌های پلاستیکی که در ساحل اقیانوس انداخته شده بودند، گذاشتند و آنها را به آب انداختند.    آنها با این کار علاوه بر فرستادن پیامشان، نسبت به انداختن این بطری‌ها که به چرخه طبیعت برنمی‌گردند، در ساحل اقیانوس، اعتراض کردند.

   هر جا که طبیعت باشد و هنرمندی!

   مثال از آثار هنر محیطی زیاد است؛ چه ایرانی و چه غیر ایرانی. به‌خصوص این روزها که وضعیت محیط زیست بحرانی شده، هنرمندان بیشتری هم به این هنر می‌پردازند.

   همین چند هفته پیش هم شانزدهمین جشنواره هنر محیطی در نوشهر برگزار شد که 140 هنرمند از همه جای کشور در آن شرکت کرده بودند. اما راستش را بخواهی این هنر  اصلاً مرزی نمی‌شناسد و با زبان همه مردم روی کره زمین حرف می‌زند.

«ما طبیعت را تقدیس می‌کنیم» ؛ این اثر در شانزدهمین جشنواره هنر محیطی ایران در نوشهر به نمایش درآمد

   حالا که می‌دانی!

   هر چه بیشتر با این هنر آشنا می‌شوی، می‌بینی که دامنه آن چه‌قدر گسترده است و حد و مرزی ندارد. تازه آن‌وقت متوجه می‌شوی که نه فقط دیدن سر اسبی در میان ابرها، که خیلی از کارهای دیگری هم که پیش از این  انجام می‌داده‌ای، می‌تواند نوعی هنر محیطی به حساب بیاید؛ زمانی که با خاک باغچه و آب، گل درست می‌کردی و از این گل بشقاب ، لیوان و قابلمه و آنها را زیر آفتاب می‌گذاشتی تا خشک شوند؛ ظرف‌هایت را از ماسه نیمه‌خیس ساحل پر می‌کردی و آنها را بر می‌گرداندی و با این ماسه‌های قالب‌زده، قصری می‌ساختی؛ با نوک یک شاخه خشک شده روی همین ماسه‌ها نقش می‌انداختی. یا اصلاً چرا راه دور برویم، مداد رنگی‌هایت را برمی‌داشتی و از منظره‌ای طبیعی یک نقاشی می‌کشیدی... همه اینها نوعی هنر محیطی بوده‌اند و تو یک پا هنرمند محیطی، اما این را نمی‌دانستی.

   حالا که این چیزها را می‌دانی، می‌توانی آثاری را به وجود بیاوری که دیگران با دیدن آنها به فکر بیفتند. تو می‌توانی با کارهایت توجه همه مردم دنیا را به طبیعت و اهمیت آن جلب کنی و به یادشان بیاوری که  حتی برای حفظ زندگی خودمان هم که شده، باید با طبیعت و محیط زیست ارتباطی بهتر برقرار کنیم، قدرآنها را بدانیم  و ازآنها بیشتر مراقبت کنیم.

کد خبر 53258

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز