بعد از آن سخنگوی دولت این خبر را دروغ سیزده خواند و تلویحا ما مطبوعاتیها را خالیبند دانست؛ اما بعد از گذشت چند ماه ثابت شد که دروغ سیزده جراید اتفاقا راست بوده و ما مطبوعاتیها آنقدرها هم که آقای الهام فکر میکرد پینوکیو نبودیم.
امسال هم همین قضیه تکرار شد؛ با این تفاوت که به جای چند ماه، فقط چند روز بیشتر طول نکشید که رئیسجمهور بر گمانهزنی مطبوعات صحه گذاشت و نشان داد که آقای الهام بیشتر سخنگوی دل خودشان است تا سخنگوی دولت.
حالا برای ما این وسط سؤالی پیش آمده که به راستی این آقای الهام چه جور سخنگویی است که از تصمیمات دولت کمترین اطلاعی ندارد؟ البته از قدیم گفتهاند همه کاره، هیچ کاره است. آقای الهام که هیچ، اگر مارلوند براندو هم بود همزمان نمیتوانست چندتا هندوانه را با یک دست بردارد.
عضو شورای نگهبان نیست، که هست! رئیس ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز نیست، که هست! استاد دانشگاه نیست، که هست! عضو هیات علمی نیست، که هست! عضو هیأتمدیره روزنامه ایران نیست، که هست! وزیر دادگستری نیست، که هست! سخنگوی دولت هم هست!
گیر کار هم همین جا است. اگر دانشجعفری برود، یک نفر جایش میآید. اگر پورمحمدی برود، یک نفر جایش میآید.
اگر زبانم لال، هاشمیثمره برود، یک نفر جایش میآید. اگر زبانم لالتر اسفندیار رحیممشائی، معاون رئیسجمهور و رئیس سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایعدستی (اینها که گفتم همهاش یک نفر بود) برود، یک نفر جایش میآید. اما اگر الهام برود، باید یک مینیبوس نیرو پیاده کرد تا بتواند جای او را پر کند!