جمعه ۱۸ شهریور ۱۳۹۰ - ۰۸:۴۰
۰ نفر

محمد‌علی مومنی: - الو؟ اون‌جا شرکت اینترنته؟ الو! آقای اینترنتی، خودتی؟ آقای اینترنتی؟

همشهری دوچرخه شماره 617

- چی این‌جاست؟ من کی‌ام؟ چرا این‌جوری صحبت می‌کنی؟ الو... الو...

- هیس‌س‌س! یواش آقای اینترنتی. گیر می‌افتم.

- مگه کجایی؟ مشکوکی! ببین پسرجان، پای منو وسط نکش. من حوصله‌ دردسر ندارم.

- ای بابا. مشکوک چیه؟ از کی تا حالا مدرسه مشکوک شده؟ چرا نگاه شما به مدرسه این‌جوریه؟ من الان توی مدرسه‌ام. دارم با موبایل حرف می‌زنم. ممنوعه آقای اینترنتی!

- موبایل؟ موبایل چیه دیگه؟

- از همونا که شما هم داری. من‌هم دارم. همه دارن! یعنی نمی‌دونی چیه واقعاً؟

- آهان. نکنه تلفن همراه رو می‌گی؟ خوب چرا زبان فارسی رو پاس نمی‌داری؟!

- حالا همون! استفاده از تلفن همراه توی مدرسه ممنوعه!

- حالا کارت چیه؟

- در مورد این حرفایی که از قول شما توی روزنامه نوشتن.

- از قول من؟ چی نوشتن؟

- اگه می‌خوای تکذیب کنی نگم؟

- بستگی داره. اگه خوب باشه که به‌شدت تأیید می‌کنم.

- روزنامه‌اش الان این‌جاست. مدارکش موجوده! مستنده. همین که گفتی به 10 هزار تا مدرسه قراره اینترنت بدین. می‌خواستم ازتون تشکر کنم.

- مجبور بودی توی این شرایط بحرانی زنگ بزنی و تشکر کنی؟

- بله آقا. مجبور بودیم. بابا و مامانم همیشه می‌گن که هر کس واسه‌ات یه کار خوب انجام داد، ازش تشکر کن. حتی توی بدترین شرایط!

- فکر کنم بچه‌ درس‌خونی باشی. احتمالاً الان تنها معضل درس خوندنت اینه که مدرسه‌ شما اینترنت نداره. می‌دونم که تا همین الان هم پژوهش‌هات عقب افتاده. اما خوب چی‌کار می‌شه کرد؟ نشد دیگه تا حالا.

- وای‌ی‌ی‌ آقای اینترنتی چرا بغض کردی؟ اصلاً اینترنت شما پاش به مدرسه باز بشه، این‌جا گلستان می‌شه. من که هر روز می‌رم مدرسه. شما فکرشو بکن. ما می‌ریم سر کلاس اینترنت. هی می‌خواییم Connect بشیم، نمی‌شه.

- چی بشین؟ یه بار دیگه بگو!

- Connect

- این کلمه فارسیه؟

- بله آقا. این که معلومه. صبح تا شب روزی صد بار می‌گیم Connect شد، Disconnect شد! یه چیزی مثل پنالتی. هند. اینا مگه فارسی نیستن؟!

- چرا! اینا که معلومه فارسی‌ان. خوب بعدش چی؟

- هیچی دیگه، کلی از وقت کلاس که این‌جوری می‌گذره. بعد هم که وصل می‌شه سرعتش پایینه. یعنی همون چیزی که توی رانندگی به‌ش می‌گن سرعت مطمئن! یه عکس می‌خوان نشون بدن، فقط نصفش باز می‌شه. یه سایت می‌خوان نشون بدن، چپ اندر قیچی می‌شه. خلاصه این‌قدر این‌جوری می‌شه که وقت کلاس تموم می‌شه. بعد مدیرمون می‌گه: «اینا آموزش‌های پایه است. باید اول اینا رو یاد بگیرین. تا اینا رو یاد نگیرین، کلاس بعدی رو نمی‌شه شروع کرد.»

-آفرین، آفرین! خوشم اومد از این نگاه مثبتت.

- بله آقا. آدم باید به همه چیز مثبت نگاه کنه. اوه اوه اوه! اومدن؛ آقا ما رفتیم آقای اینـ....اومـ....

بوق بوق بوق بوق بوق...

کد خبر 145019
منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز