«شهر سوخته»،  شهر شگفتی‌های باستان‌شناسی ایران است؛ شهری ۵‌هزارساله در گوشه جنوب شرقی ایران، بر سر راه زابل به زاهدان، برخاسته از تمدن هامون و هیرمند و پیونددهنده ۲ تمدن باستانی ایران و هند؛ شهری که گورستان‌ها و  اشیا منحصربه‌فردش پرده از رازهای زیادی از تاریخ این سرزمین برداشته است.

شهر سوخته

همشهری آنلاین، شهری که انگار هنوز زندگی در زیر خاکش موج می‌زند و انگار نه انگار که هزاره‌هاست که زندگی در آن متوقف شده؛ شهری که پزشکان و مهندسان، صنعتگران و هنرمندان قابلی داشته و هنوز تسلط آنها بر کارشان موجب حیرت متخصصان امروزی است. اولین پیش نمونه انیمیشن دنیا، اولین جراحی جمجمه در جهان در کنار صفحه‌های بازی‌های فکری، وسایل نقاشی، لوازم آرایش و قدیمی‌ترین چشم مصنوعی نمونه‌هایی  از شگفتی‌های کشف شده در این شهر هستند.

۲ سال پیش در جریان کاوش‌های باستانی شهر سوخته، از سرپرست کاوش‌های شهر سوخته پیغام رسید که در یکی از گورها شیء عجیبی پیدا شده است. این خبر، شروع یکی از مهم‌ترین تحقیقات باستان‌شناسی در شهر سوخته بود. آن زمان هیچ‌کس نمی‌دانست مهم‌ترین یافته این تمدن سر از خاک بیرون آورده است.  ماجرای کشف این شیء از آنجایی آغاز شد که گروه حفاری، مشغول کاوش در ترانشه‌ای باستانی – محلی به ابعاد ۱۰ متر در ۱۰ متر – بود. در مرز این گمانه با زمین‌های اطراف، بقایای گوری پیدا شده بود که بیش از نیمی از آن، خارج از محدوده حفاری بود و گروه برای کامل کردن کاوش مجبور بود تا کمی خارج از محدوده ترانشه را هم بکاود. حفاری ادامه داشت و همه چیز به صورت طبیعی پیش می‌رفت که ناگهان در خلال تمیزکردن اسکلت داخل گور، شی‌ای مشاهده شد که در کاسه چشم چپ اسکلت قرار داشت.

 اولین حدسی که درباره ماهیت شیء  یافت شده در کاوش‌های شهر سوخته زده شد، در واقع ادعای بزرگی بود و نیاز به اثبات داشت؛ این شیء می‌توانست چشمی مصنوعی باشد که نزدیک به ۵ هزار سال پیش، در حفره چشم یکی از ساکنان شهر سوخته قرار داشته است.  

علاوه بر این نظریه، احتمال دیگری نیز مطرح بود که به دلایل بسیاری، همان ابتدای کار رد ‌شد. این احتمال عبارت از این بود که همانند اقوامی چون مصریان باستان، ساکنان شهر سوخته نیز در تدفین مردگانشان، مهره‌ای روی چشم آنها می‌گذاشته‌اند. دلایل رد این احتمال بسیار روشن بود؛ اول اینکه در هیچ یک از گورهای کشف شده در شهر سوخته، نمونه‌ای مشابه دیده نشده بود؛ در حالی که این سنت تدفین، سنتی عمومی بوده و در هر مجموعه گوری می‌توان نمونه‌های مشابه آن را یافت.

با این حال، تمام بررسی‌ها نشان می‌داد چنین سنتی در شهر سوخته وجود نداشته است. دلیل دیگر این بود که مهره‌ها روی هر دو چشم قرار می‌گرفتند، به شکل منفرد نبودند و علاوه بر این، قرار گرفتن این مهره‌ها نیازی به تثبیت در حفره چشم نداشت؛ به طوری که  به سادگی و بی‌هیچ تمهیدی روی چشم مردگان قرار می‌گرفتند. گذشته از تمام این دلایل، این شیء، شیئی نبود که پس از مرگ بر چشم این فرد قرار گرفته باشد؛ تحقیقات انسان‌شناسی نشان داد که آثار یک جور عفونت زیر طاق ابرو و حدقه چشم چپ اسکلت وجود دارد. این موضوع، احتمال بیماری چشم و نابینایی آن را تقویت می‌کرد و نشان می‌داد که این شیء در زمان حیات فرد، روی چشم آسیب دیده را می‌پوشانده است.  

اما برای قطعی شدن چشم بودن این شیء، بررسی‌های دقیق‌تری لازم بود. به‌همین دلیل، این شیء از داخل  کاسه چشم اسکلت خارج شد و به پایگاه منتقل شد. بررسی‌های ابتدایی روی جنس این شیء انجام گرفت. به نظر می‌رسد که ماده اصلی این شیء، قیر طبیعی مخلوط با چربی جانوری بوده است زیرا با محاسبه چگالی یا وزن مخصوص شیء موردنظر، مشخص شد که در میان مواد موجود در طبیعت، قیر طبیعی، نزدیک‌ترین جرم حجمی به آن را دارد. علاوه بر این، قبلا در شهر سوخته قیر به دست آمده بود و آشنایی مردمان شهرسوخته با قیر پدیده اثبات شده‌ای بود.  

ماجرای جالب ساخت چشم مصنوعی در ۵۰ قرن پیش در شهر سوخته | ایرانی‌ها اولین چشم مصنوعی دنیا را ساختند؟
این نمایی از سازه‌های معماری شهرسوخته، شهر شگفتی‌های باستان‌شناسی ایران در زابل سیستان است

توجیه استفاده از قیر و چربی جانور در ساخت این شیء، چندان دشوار نبود. اگر این چشم مصنوعی از مواد رایجی چون سفال یا چوب طبیعی ساخته می‌شد، در برخورد با پوست آن را آزار می‌داد. قیر و چربی به دلیل حالت ارتجاعی‌شان در تماس با پوست، آن را آزار نمی‌داده و امکان چرب کردن شیء در مواقعی که خشک می‌شده، وجود داشته است.

اندازه‌گیری‌ها و بررسی‌های فیزیکی بیشتر نشان داد که وزن این شیء، ۹/۶ گرم است و ریزترین مویرگ‌ها با دقت تمام، توسط مفتول‌های طلایی به قطر کمتر از نیم میلی‌متر، داخل کره چشم جاسازی شده‌اند. مردمک چشم هم به شکل لکه سیاهی در وسط آن طراحی شده و غیر از آن، یک سلسله خطوط موازی که تقریبا یک لوزی را تشکیل می‌دهند، در اطراف مردمک دیده می‌شد. آثار بسیار کمی از رنگ سفید به شکل لکه‌های بسیار کوچک روی بخش سفیده چشم وجود داشت که احتمال می‌رود این رنگ سفید در زمان استفاده از این شیء، روی همه بخش‌های سفیده چشم وجود داشته و بعدا به مرور زمان از میان رفته است.

روی این شیء، ۲ سوراخ جانبی هم وجود داشت که به احتمال قوی از آنها جهت نگهداری و اتصال آن روی حدقه چشم چپ استفاده می‌شده است. این احتمال وقتی قوی‌تر شد که زیر میکروسکوپ، آثار و بقایای الیاف نخی‌ای که این شیء را محکم می‌کردند، دیده شد.  
شیء عجیب دیگری هم در کنار این اسکلت و داخل سبدی حصیری متعلق به این اسکلت پیدا شد؛ جنس این شیء از چرم بود و به نظر می‌رسد این کیسه چرمی، نوعی «قاب لنز» بوده که در مواقع مورد نیاز – مثلا هنگام خواب – از آن برای نگهداری چشم مصنوعی استفاده می‌شده است.

از طرفی شواهد موجود بر سطح پشت این شیء، نشان از تماس طولانی آن با پوست پلک چشم داشت که گواهی بر استفاده از آن در زمان حیات و زندگی صاحبش بود.  

اما صاحب چنین شیء گرانبهایی چه کسی بوده و جایگاه اجتماعی‌اش در سیستان ۵ هزار سال پیش چه بوده که برای او چنین چشمی ساخته اند؟ مرحله بعد، بررسی خود اسکلت بود؛ اینکه اسکلت موردنظر از آن کیست؟ بهترین راه برای پاسخ به این سؤال، بررسی شیوه تدفین این اسکلت بود.  

ماجرای جالب ساخت چشم مصنوعی در ۵۰ قرن پیش در شهر سوخته | ایرانی‌ها اولین چشم مصنوعی دنیا را ساختند؟
این عکس، وضعیت داخل گور زن صاحب چشم مصنوعی را در نخستین دقایق کشف چشم نشان می‌دهد

گورها راه را نشان می‌دهند

در شهر سوخته، انواع و اقسام شیوه‌ها و آداب تدفین وجود داشته است؛ گورها هم انواع گوناگونی چون سردابه‌ای، ۲ قسمتی و... دارند. گور صاحب چشم مصنوعی، از جمله گورهای ۲ قسمتی‌ای است که از یک چاله ساده تشکیل شده که توسط دیواری باریک به ۲ قسمت تقسیم شده است. اسکلت صاحب چشم مصنوعی، تقریبا به حالت چمباتمه، به پهلوی راست و به سمت چپ خوابانده شده بود. این اسکلت کفن هم داشته و با پارچه ‌دفن شده بوده که متاسفانه پارچه‌ها به دلیل فرسایش زیاد تقریبا از بین رفته‌اند.

 بررسی جهت خوابانده شدن اسکلت در بسیاری از مناطق جهان، راهگشای تعیین جنسیت فرد دفن شده است. به عنوان مثال در منطقه قفقاز، با دیدن هر اسکلتی می‌توان گفت ‌که مرد است یا زن؛ چون همیشه زنان به سمت چپ خوابیده‌اند. اما در شهر سوخته، چنین رسمی وجود نداشته است، هر چند که این بی‌نظمی در تدفین، معنی خودش را داشته است؛ برای مردم شهر سوخته، نور دارای اهمیت خاصی بوده است؛ به طوری که جهت تدفین، به جایگاه خورشید در آسمان در وقت تدفین بستگی داشته و به دلیل گردش خورشید، جهت دفن اجساد در اوقات مختلف روز متفاوت بوده است. وقت ظهر که خورشید در بالا و میان آسمان بوده، اجساد همه رو به آسمان دفن می‌شده‌اند و هنگام ابری بودن هوا یا شب‌ها که خورشید دیده نمی‌شده، اجساد دمر دفن می‌شده‌اند.  

در بعضی از گورهای سردابه‌ای، اجاقی خشتی گذاشته می‌شده که در آن آتش روشن بوده. گور سردابه‌ای، اتاقکی است در زیر زمین با دری که پس از تدفین بسته می‌شده و تا زمانی‌که هوا در آن بوده، اجاق می‌سوخته است. در این گورها، چشم جسد و جهت دیدش به طرف در گور است که به سوی خورشید باز می‌شده است. در بیشتر گورهای سردابه‌ای، فضای کافی وجود داشته اما در آنهایی که فضای کافی وجود نداشته هم، اجاق گذاشته می‌شده اما چون هوا کافی نبوده، اجاق زودتر خاموش می‌شده است.

در شهر سوخته، آنچه را برای فرد در زندگی اهمیت داشته، کنارش درگور می‌گذاشتند. در بیشتر گورها از یک تا ۱۲۰ شیء وجود دارد که از این اشیاء می‌توان به شغل صاحبانشان پی برد. کارگران سنگتراش با وسایل کارشان دفن می‌شدند، چوپانان یا صاحبان گله با بزغاله‌هایشان و نقاشان سفال با سفال‌ها و ابزارهایی مثل رنگ‌های طبیعی و قلم‌های استخوانی نقاشی و هاون که برای کوبیدن کلوخ‌های معدنی به کار می‌رفته است.

حتی در شهر سوخته، گور نوعروس جوان ۱۸ ساله‌ای کشف شده که با سبد وسایل آرایش (مثل کیف آرایش امروزی خانم‌ها) دفن شده است؛ وسایلی مثل آینه، ‌ جعبه آینه، شانه، سورمه‌دان، میل سورمه‌کشی، هاون سورمه‌کوبی به علاوه ۶۳ ظرف با انواع خوراکی‌ها. حتی در گور یک مرد، علاوه بر وسایل مردانه، یک نوار باریک پیشانی‌بند هم پیدا شد که به همین خاطر حدس‌زده می‌شود که او یک روحانی باشد. مردمان شهرسوخته به زندگی پس از مرگ باور داشته‌اند و مرگ به صورت یک مرحله خیلی عادی از زندگی بوده است. اسکلت‌هایی که در گورها پیدا می‌شوند، انگار که به خواب رفته‌اند. به همین خاطر، آن چیزهایی را که برایشان عزیز بوده در کناری گذاشته‌اند تا هنگام بیداری به کار ببرند.

جز ۲۲ درصد از گورهایی که خالی از هر شیئی است و فقط اسکلت در آنهاست، بقیه اجساد همه وسایل گوناگونی همراهشان است. خالی بودن گور از اشیا را به ۲ صورت می‌توان تعبیر کرد: یا شیء اهدایی به قبر، دارای مواد آلی بوده و از بین رفته است یا اینکه چون در شهر سوخته به دلایلی، چند مذهب و آیین وجود داشته، درصدی از مردم اعتقادی به زندگی پس از مرگ نداشته‌اند.

از روی اشیای داخل گور نه‌تنها به شغل افراد که به وضعیت اقتصادی و طبقه اجتماعی‌شان هم می‌توان پی برد. ثروتمند یا فقیر بودن اشخاص، به کمیت اشیای درون گور بستگی ندارد بلکه به کیفیت آنها وابسته است. ۵۰ ظرف سفالی به اندازه یک مهره از جنس سنگ کلسدونی یا سنگ لاجورد ارزش ندارد. مردم شهر سوخته به زیبایی بسیار اهمیت می‌داده‌اند و در مجموع نسبتا مرفه بوده‌اند. در گور زنان حتما یک شانه یا سورمه‌دان یا میله سورمه پیدا می‌شود. زنان حتما یکی از این اشیای زینتی را دارند. حتی گور خانمی کشف شد که پشت لباسش، منجوق‌دوزی شده بود.  اما به هیچ عنوان نمی‌توان گفت که فقط زن‌ها از مهره و شانه و اشیای زینتی استفاده می‌کرده‌اند چون وسایلی از این دست در قبر مردها هم به دست آمده است.

صرف داشتن زینت نشان جنسیت نیست. تاکنون حدود ۷۰۰ گور حفاری شده و در این میان، گور همه زن‌ها شانه و وسایل زینتی نداشته است. لزوما در گور همه زنان، مهره و زیورآلات، وجود ندارد ولی بعضی از ظروف گور زنان، رنگانگ است و این نوع ظروف فقط و فقط در گور زنان پیدا می‌شوند که در گور صاحب چشم، از این دست ظروف نبود و برای تشخیص جنسیت اسکلت، نیاز به بررسی‌های انسان‌شناسی بود.  شیوه تدفین صاحب چشم، مسیر را به سمت اثبات زن بودن او نزدیک می‌کرد اما بررسی خود اسکلت می‌توانست جواب قطعی‌تری را پیش روی سؤالات مربوط به جنسیت او بگذارد.  

ماجرای جالب ساخت چشم مصنوعی در ۵۰ قرن پیش در شهر سوخته | ایرانی‌ها اولین چشم مصنوعی دنیا را ساختند؟
نمایی از گورهای باستانی شهر سوخته

رعنای شهر سوخته 

بررسی استخوان‌ها توسط متخصصان انسان‌شناس، نشان داد که این اسکلت متعلق به یک زن است. پس از اندازه‌گیری‌های دقیق، مشخص شد که این زن بین ۲۸ تا ۳۲ سال داشته است و  گرچه زنان شهر سوخته عموما کوتاه قد بوده‌اند اما این زن تصادفا با قدی حدود ۱۸۰ سانتی‌متر، بلند قدترین زن شهر سوخته است. آزمایش‌های بخش آسیب‌شناسی باستانی پایگاه شهر سوخته، نشان داد که این زن بیماری خاصی نداشته است.  

از بقایای استخوان‌ها و دندان‌ها، بسیاری از بیماری‌ها را می‌توان تشخیص داد. در شهر سوخته، بیماری‌های واگیردار زیادی شیوع داشته که قبرهای کودکان خردسال یا قبرهای دسته‌جمعی خانوادگی که پدر و مادر و بچه با هم و در کنار هم دفن شده‌اند، می‌توانند شاهدی بر این مدعا باشند. وسایلی که همراه اسکلت این زن پیدا شده، نشان می‌دهد که زیاد ثروتمند نبوده است و از زیورآلات، تنها ۷-۶   مهره فیروزه و لاجورد درجه ۲ به همراه دارد و بس. سبدی هم داشته که کاملا متلاشی شده و از میان رفته است. این جسد با آنکه زن است، از ظروف رنگارنگ در گورش خبری نیست. با توجه به این نکات، در مجموع به نظر می‌رسد این زن، احتمالا از طبقه متوسط جامعه بوده است.  

مهم‌ترین و با ارزش‌ترین شیء همراهش هم همان چشم است. این زن جوان بلندقد، به هر دلیل نابینا شده بوده و برای حفظ زیبایی‌اش شاید همه دارایی‌اش را خرج ساخت چشم مصنوعی کرده است؛ چشمی که امروزه مهم‌ترین یافته شهرسوخته و چشم و چراغ باستان‌شناسی ایران است. گرچه امروزه درباره این چشم و صاحب آن بسیار می‌دانیم اما پرسش‌های بسیاری نیز بی‌پاسخ مانده‌اند. در آن بیابان، امکان چند آزمایش خاص وجود نداشته و ندارد. فقط یک دکتر رادیولوژیست قادر به انجام کاری است که ما انتظار داریم و برای همین آن را به بیمارستانی  که مجهز به اسکنر مورد نیاز این کار باشد می‌فرستیم.  

تا زمانی‌که اسکلت و چشم مصنوعی از شهر سوخته به تهران منتقل نشود، امکان اسکن کامل استخوان و چشم وجود نخواهد داشت و پاسخ دادن صریح به بسیاری از پرسش‌ها - مثل مسأله آبسه چشم که باید حتما قطعی شود – امکان‌پذیر نیست. معمای دیگر، تعیین دقیق جنس چشم مصنوعی است که بدون تجهیزات پیشرفته حل نخواهد شد.

 به‌این ترتیب، پرونده چشمی که ۵ هزار سال است که بسته نشده، با پرسش‌های بسیار همچنان باز مانده است.

کد خبر 759520
منبع: سرزمین من

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • ناشناس IR ۱۶:۱۴ - ۱۴۰۲/۰۲/۲۳
    8 2
    بیارن تهران بیافته دست آقا زاده ها؟