به گزارش همشهری آنلاین، او یکی از بزرگترین پروندههای سرقت را با این شگرد رقم زده است. در حالی که مشغول نوشتن این گزارش هستیم، آخرین بررسیهای پلیسی نشان میدهد، دو نفر از زنانی که این زن آنها را مسموم کرده است، جان باختهاند.
بازگشت به نقطه صفر بزرگ ترین سارق آبمیوهای
پیرزن هفتهای یکبار برای زیارت به امامزاده میآمد و بعد از چند ساعتی که آنجا مینشست و دلش سبک میشد، برمیگشت خانهاش. از وقتی که شوهرش مرده بود، هر هفته منتظر میماند تا عصر پنجشنبه برسد و باز دلش در آسمان امامزاده پر بکشد.
این پنجشنبه هم مثل همه هفتهها ساکش را زیر بغلش زد و به طرف امامزاده راه افتاد، پلههای امامزاده را به سختی بالا رفت، برای آنکه نفسی تازه کند، همانجا روی پلهها نشست. هنوز چند دقیقهای نگذشته بود که زن جوانی نزدیکش آمد. انگار آشنایی چندین و چند ساله با او داشت. با گرمی شروع به احوالپرسی با پیرزن کرد، اما پیرزن اصلا او را به خاطر نیاورد و فکر کرد انگار اینجا، همه با هم آشنایند.
زن جوان کنارش نشست و سر صحبت را بازکرد. خیلی زود به او گفت که یک پزشک است و وانمود کرد دارد پیرزن را معاینه میکند. نبضش را گرفت و به ساعتش خیره شد. چند لحظه بعد مثل برق گرفتهها گفت: «فشارت افتاده، حتما قند خونت پایین اومده. شما دیگر با این سن و سال باید بیشتر مواظب خودت باشی!» و سریع پاکت آبمیوهای را از کیفش درآورد و به پیرزن داد. پیرزن با همان سادگی همیشگیاش بدون آنکه متوجه حرفهای بیربط زن جوان شود، بعد از کمی تعارف، آبمیوه را سرکشید. زن غریبه همچنان با پیرزن درباره تخصصش و اینکه مطبش بالای شهر است و هفتهای یکبار این جا میآید صحبت کرد. چشمهای پیرزن لحظه به لحظه تار و تارتر شد، تا این که بالاخره به خواب رفت.
صبح بود که پیرزن چشمهایش را روی تخت بیمارستان باز کردو مات و مبهوت به اطراف خیره شد. دنبال علت انتقالش به بیمارستان میگشت، تصادف، سکته، زمین خوردن و ... تنها تصویرهای محو از آخرین حرفهایی که با زن جوان زده بود، از جلوی چشمهایش میگذشت، نگاهش که به دستهایش افتاد، متوجه شد از النگوهایش خبری نیست. گردنبندی هم که یادگار خدابیامرز همسرش بود، در دستش نبود. سراسیمه پرستار را صدا زد و وقتی شنید او را در حالی که بیهوش بوده، به بیمارستان آوردهاند، صحنههای بعدازظهر پنجشنبه جلوی چشمهایش زنده شد؛ زن جوان مهربان، آبمیوه و ...
چند روز بعد، پس از آنکه پیرزن به اداره آگاهی رفت و از زن سارق شکایت کرد، با تشکیل نخستین پرونده، بررسیهای پلیس آغاز شد، اما در حالیکه تحقیقها و چهرهنگاری از این زن ادامه داشت، در فاصله بسیار کوتاهی چند شکایت مشابه به پلیس ارجاع شد. نکته گیج کننده آن بود که زنان مالباخته به دلیل کهولت سن نمیتوانستند چهره نگاری درست و واضحی از زن زبانباز و فریبکار داشته باشند و مشخصاتی که بیان میکردند، با هم تفاوتهای زیادی داشت.
در حالی که پلیس چند امامزاده و زیارتگاه را که در آنها از زنان زائر با این شیوه سرقت شده بود، زیر نظر داشت، ناگهان خبر سرقت دیگری از امامزادهای در نقطه دیگر شهر گزارش میشد. حال چند نفر از مسموم شدگان به شدت وخیم بود و حتی یکی از آنها، چند روز در بیمارستان بیهوش بود. پلیس با یک سارق زیرک و حرفهای روبهرو بود که میداند پلیس به صورت نامحسوس مکانهای فعالیت قبلی او را زیر نظر دارد.
در حالی که پلیس با یکی از پیچیده ترین پروندههای سرقت در پایتخت روبهرو بود، ماموران پلیس گزارشهایی درباره سرقتهای این زن در مناطق جنوبی تهران دریافت کردند. به این ترتیب با هماهنگی متولیان امامزادهها، تمام این منطقهها زیر نظر قرار گرفت و گروههای ثابت و سیار پلیسی به کنترلهای مخفیانه و نامحسوس مداومی در این منطقهها دست زدند.
بازداشت روباه سارق
اواسط آبان ماه هنگامی که کارآگاهان پلیس پایگاه هشتم آگاهی، سرگرم عملیات مراقبتی در منطقه پامنار بودند، متوجه زنی شدند که شباهت بسیار زیادی با تصویرها چهره نگاری شده از سوی مالباختگان داشت. این زن را یک پیرزن زائر گفتوگو میکرد. ماموران این زن را به دقت زیر نظر قرار دادند و هنگامی که متوجه شدند آبمیوهای را از کیف خود درآورده و به پیرزن تعارف میکند، به سرعت او را دستگیر کردند.
زن جوان که ایران نام دارد، در بازجوییهای اولیه با خونسردی به کارآگاهان گفت، این زن مادر اوست و چون حالش خوب نبوده است، قصد داشته به او آبمیوه بدهد، اما هنگامیکه پیرزن گفت، زن جوان را پیش از این ندیده و نمیشناسد، او بازداشت شده و آبمیوه به آزمایشگاه تخصصی سم شناسی فرستاده شد. وقتی آزمایشها نشان داد، در آبمیوه مواد بیهوشکننده وجود دارد، زن جوان به اداره آگاهی مرکز منتقل شد تا بازجوییهای فنی و پلیسی از او آغاز شود.
شکار ۴۵ پیرزن زائر
زن در این بازجوییها به رغم انکارهای اولیه سرانجام اعتراف کرد و گفت که پس از مسموم کردن ۴۵ زن زائر، از آنها دزدی میکرده. به این ترتیب پلیس با زنانی که از این سارق شکایت کرده بودند، خواست برای شناسایی او به آگاهی تهران مراجعه کنند.
زنان مالباخته هنگامی که مقابل زن قرار گرفتند، با شناساییاش، خواستار اشد مجازات برای او شدند. بیشتر مالباختگان به کارآگاهان گفتند، این زن را نمیبخشند، چون در امامزاده و از زائران سرقت کرده است.
مرگهای آبمیوهای
بررسی این پرونده در دادسرای جنایی تهران و آگاهی ادامه داشت تا این که تحقیقهای کارآگاهان نشان داد، دو نفر از کسانی که با کمک آبمیوههای مسموم سرقت شدهاند، در بیمارستان جان باختهاند.
به این ترتیب پرونده ایران به اتهام قتل عمد دراختیار اصغرزاده، بازپرس ویژه قتل دادسرای جنایی تهران، قرار گرفت تا او درباره این پرونده، بیشتر تحقیق کند و مشخص شود مرگ این دو نفر به دلیل مواد بیهوشکننده، بوده یا علت دیگری داشته است.
پایان پرونده آبمیوهای و شروع صدها پرونده دیگر
اگر چه تلاشهای کارآگاهان و بازپرس دادسرای جنایی بعد از ماهها نتیجه داد و سرانجام سارق به دام افتاد، اما متاسفانه دهها و شاید صدها سارق دیگر به این شیوه ممکن است در جاهای مختلف تهران و سراسر کشور فعالیت کنند و برای سرقت طلا و اموال طعمههای خود، این روش را پیش بگیرند. تلاشهای پلیسی دراین باره اگر چه اندکی محیط را برای سارقان نا امن میکند، اما تا زمانی که کسانی بدون شناخت دیگران و تنها به صرف چند کلمه صحبت کردن، حاضر به خوردن و نوشیدن مواد غذایی از افراد غریبه میشوند، باید هر روز منتظر پروندههایی از این دست باشیم؛ پروندههای سرقتهای آبمیوهای.
نظر شما