پرویز شهدی، مترجم ادبیات فرانسه درباره براهنی می‌گوید: «براهنی مانند نقوش تخت جمشید که در تاریخ به یادگار مانده است در ادبیات ایران همواره زنده و حاضر خواهد بود. من به عنوان مترجم نثر او را ارج می‌نهم و همان‌طور که نثر سلین در ادبیات فرانسه جا افتاد، نثر خالق «آواز کشتگان» هم منحصر به فرد است. براهنی انسان بزرگی بود و از درگذشت او درد و دریغ دارم.»

رضا براهنی

همشهری آنلاین- فرشاد شیرزادی: شمار ترجمه‌های پرویز شهدی اواسط سال گذشته از مرز ۱۰۰ عنوان گذشت. بدون آنکه جنجالی رسانه‌ای راه بیندازد یا به قول قدیمی‌ها بخواهد قال چاق کند. ترجمه‌های او متنوع است. از کریستین بوبن گرفته تا فئودور داستایوسکی و آلن‌روب گری‌یه. اما شهدی جزو نخستین مترجمانی است که آثار ادگار آلن‌پو را شسته رفته به فارسی برگردانده است.

به دلیل دقت و ظرافت او در زبان فارسی، او را شایسته دانستیم تا درباره نثر رضا براهنی، داستان‌نویس، شاعر و منتقد ادبی گفت‌وگو کنیم. شهدی گفت: «افسوسم بیشتر از آن است که رسانه‌های فارسی زبان غربی شأن او را نگه نداشتند. البته هر چه او را بخواهند به اصطلاح بشکنند، چیزی از بزرگی او کم نمی‌شود، چنانچه با انتقاد شاملو به فردوسی چیزی از بزرگی و قدر و منزلت فردوسی در ادبیات پارسی کم نشد.» ادامه بحث به تهمت‌هایی مانند پان ترکیسم، تخریب رسانه‌های غربی و جزئیاتی که از پنجم فروردین، روز درگذشت رضا براهنی نثار او کردند، کشیده شد.

به عنوان یکی از مترجمان زبده زبان فرانسه از چه زاویه‌ای به آثار رضا براهنی می‌نگرید؟

در اینکه او یکی از بزرگان و فرهیختگان هنر و ادبیات ایران بود، چه در نثر، چه در شعر و نقد شکی نیست. حتی کنفرانس‌ها و جستارهای او در زمینه ادبیات برجسته است. رضا براهنی در طول زندگی پر فراز و فرودش کارهای ارزشمندی از خودش به یادگار نهاد که هیچ وقت فراموش نمی‌شود. مانند همه آثار بزرگان ما که با وجود گذشت قرن‌ها روز به روز زنده‌تر و گرامی‌تر شمرده می‌شود.

رضا براهنی یکی از نخبگان ادبیات و پیشکسوتان بزرگ بود. خدمت‌هایی که او به ادبیات کرد ارزشمند است. به قول دیگران می‌گویند روحش شاد اما اجازه می‌خواهم بگویم نامش جاودان باد. معتقدم نامش جاودان خواهد ماند چون زنده یاد کارهای بزرگی کرد. کسی هم که کارهای بزرگی کرده ماندگار می‌ماند.

این سیر را در تسلسل تاریخی ادبیات فارسی، از ۱۱، ۱۲ قرن پیش می‌توان مشاهده کرد. از فردوسی و رودکی گرفته تا عصر حاضر که با همه فراز و نشیب‌ها که در تاریخ و زندگی مردم ما پیش آمده، محفوظ مانده‌اند و خوشبختانه هنوز هستند کسانی که به آنها و آثارشان احترام می‌گذارند. به ویژه با گذر زمان در دنیا هم شناخته می‌شوند و دنیا پی می‌برد که چه ارزش‌هایی را بنیاد نهاده‌اند و چه معناهایی را به زندگی افزوده‌اند. رضا براهنی به گمانم جزو این دسته است. به قول سعدی «سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز/ مرده آن است که نامش به نکویی نبرند».

رضا براهنی مانند نقوش تخت جمشید ماندگار است | همیشه کسانی هستند که بزرگان را درک نمی‌کنند یا به آنها حسادت می‌کنند

پس از درگذشت براهنی نقدهایی به ویژه در رسانه‌های فارسی‌زبان غربی منتشر شد که قطعاً از آنها بی‌خبر نیستید. می‌دانم آنها را هم دنبال کرده‌اید. نظرتان طی ۱۰ روز اخیر درباره این سخنان چه بوده است؟ حرف‌های آنها را چگونه ارزیابی کرده‌اید؟

این کار بی سابقه نیست. مگر شاملو به فردوسی حمله نکرد؟ همیشه ارزش را با ضد ارزش می‌توان شناخت. کسانی که انتقاد کردند و بد گفتند، ضد ارزش‌ها هستند و نشان می‌دهند که خودشان میان تهی‌اند و عقده‌هایی دارند. اما در متن واقعی ادبیات و زندگی این انتقادها اهمیت چندانی ندارد. مثال بدگویی درباره رضا براهنی طی ۱۰ روز اخیر مانند بدگویی‌هایی است که به تخت جمشید می‌شد اما معتقدم آثار براهنی مانند نقوش تخت جمشید همچنان باقی خواهد ماند. این آثار سر جای خودشان‌اند و هیچ گاه از بین نخواهند رفت. غربی‌ها هم به دلیل اینکه او مدت‌ها آنجا زندگی می‌کرد، با آثار براهنی آشنایی داشتند. اما سخنان آنها را باید نادیده گرفت چون ضد ارزش‌اند. یعنی اگر شب نباشد روشنایی روز تشخیص داده نمی‌شود.

سال‌هاست که ترجمه می‌کنید و چندین ماه قبل شمار ترجمه‌هایتان از ۱۰۰ عنوان هم عبور کرد. به عنوان مترجم، نثر براهنی را چگونه یافتید؟

نثر براهنی نثر ارزشمند و قابل تحسینی است. «فردینان سلین» وقتی کتاب‌هایش را به آن زبان عامیانه نوشت به او ایراد گرفتند که این چه زبانی است. او گفت «شما اشتباه می‌کنید، چرا که ۷۰ تا ۸۰ درصد مردم فرانسه به این زبان سخن می‌گویند. نباید توقع داشته باشید که مردم به زبان ویکتور هوگو سخن بگویند.» اما در مجموع با گذشت زمان ارزش نثر سلین شناخته شد. اگر هم در نثر نویسنده اصالتی باشد و درونمایه ارزشمندی باشد در مجموع تفاوتی ندارد که فاخر باشد یا عامیانه، متوسط، سیاسی یا ادبی. به هر حال باز به قول سعدی «غرض نقشی است که از ما باز ماند/ که هستی را نمی‌بینیم بقایی». در مجموع باز از سعدی مدد می‌گیرم که می‌گوید «نام نیکو گر بماند زآدمی به کزو ماند سرای زرنگار».

همیشه کسانی بودند که بزرگان را درک نمی‌کردند یا در زمان حیات و حتی پس از مرگشان هم به آنها حسادت می‌کردند. شاملو چرا باید به فردوسی بتازد؟ این‌ها به درونیات خود آن آدم‌ها باز می‌گردد. علیرضا شجاعی به خوبی در قصیده‌ای پاسخ آنها را می‌گوید که در خواب دیدم فردوسی در بارگاهی آن بالا نشسته و بزرگان دور و برش‌اند. گفتند غریبی دل‌گرفته آمده. گفتند چه شده گفت شاعری به تو ایراد گرفته. فردوسی پرسید به چه زبانی؟ گفت به زبان پارسی. فردوسی پایین می‌آید و زمین را بوسه می‌دهد و گفت خوشحالم که پس از ۱۱ قرن هنوز زبان پارسی باقی است و اگر به زبان پارسی شاعری دشنام داده هیچ اشکالی ندارد، نباید دلگیر شد.

به زبان فارسی اشاره کردید. براهنی زبان فارسی را خیلی دوست داشت و کل آثارش به زبان فارسی بود. در جایی می‌گوید زبان فارسی از زبان مادری‌ام زیباتر است و آن را از آذری بیشتر دوست دارم. اما حق نوشتن و خواندن به همه زبان‌های مادری باید حفظ شود. نظر شما درباره سخن او و موضوع پان ترکیسم که باز هم رسانه‌های غربی در این چند روز راه انداختند، چیست؟

اتفاقاً براهنی حقیقت را گفت. او زبانش آذری بود. درست مانند کسی که کُرد یا خوزستانی است. اما وقتی می‌گوید زبان پارسی از زبان مادری‌ام غنی‌تر و فاخرتر است، نشان می‌دهد برای زبان پارسی ارزش بسیاری قائل است. او در طول عمرش آثارش را هم به پارسی نوشت. این به نظرم نه تنها جای ایراد ندارد بلکه جای بزرگداشت دارد و در همین حرف چنان از فارسی دفاع می‌کند که شاید اگر شاعر پارسی‌زبان دیگری هم می‌خواست دفاع کند -منظورم شاعری است که زبان مادری‌اش هم فارسی باشد- نمی‌توانست چنین زیبا سخن بگوید و حق مطلب را درباره پارسی ادا کند.     

کد خبر 667936

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار ادبیات و کتاب

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha