خدایا من در توجهم به نفس خویش بر خویش ظلم کردم پس وای بر نفس من اگر او را نیامرزی، خدایا همواره خیر گستردهات در ایام حیاتم بر من گسترده است... .
در این فقره از دعا به نکتهای بسیار مهم و اساسی در سلوک الیالله پرداخته شده است و آن بحث خودفریبی و تسویف است که ریشه در طول امل دارد و طول امل نیز خود میوه درخت حب دنیاست که به آن« ام الرذایل» نیز میگویند.
پس توجه غلط به نفس و مستقل دانستن آن، از بزرگترین مهلکات است و عبد را متوغل در دنیا میکند.بسیاری از اهل معرفت، مجاهدت برای از بین بردن حب دنیا را اصل اساسی در سلوک میدانند و معتقدند در همان قدم اول که یقظه صحیح حاصل میشود قیام برای توبه از این رذیله نیز در حد همان مرتبه آغاز میشود.باید دانست که دنیا در ذات خویش دارای حقیقتی است و نسبت به انسان نیز حقیقتی دارد. حقیقت فینفسه دنیا همان اشیا و زمین و آسمانها و آنچه در آنهاست ( مظاهر و تجلیات اسماء الهی) هستند. اگر سالک با چشم جمال بین به تجلیات اسمایی بنگرد عالم مظهری از مظاهر جمال و جلال حق است و این نوع نگاه باعث میشود سالک به دنیا با نگاه حقبین بنگرد.
هر دو عالم یک فروغ روی اوست / گفتمـت پیدا و پنهان نـیز هـم
داستان در پـرده میگویم ولی / گفته خواهد شد به دستان نیز هم
در نظر اهل معرفت دنیای مذموم که این اندازه بردوری از حب آن تأکید شده است چیزی نیست جز حب به چیزهایی که باب فراموشی حق است و سرچشمه عصیان و معاصی را جوشان میکند و به ایستادگی بنده مقابل مولی میانجامد. به عبارت دیگر دنیای مذموم موجودات عالم نیست بلکه نوع رابطه انسان با موجودات عالم و خوش بودن و التذاذ به آن و هوای نفس است که به فراموشی حق میانجامد.
چیست دنیا از خدا غافل شدن / نی قماش و نقره و میزان و زن
یعنی دنیای مذموم همان رابطه غلط و وابستگی نفس به عالم ماده و نظر استقلالی به آن است که به نوعی شرک به حساب میآید؛ اَرَاَیتَ مَن ِاتـَخَذ اِلههُ هواهُ اَفـَاَ نتَ تـَکون علیهِ وَکیلا (سوره مبارکه فرقان /43) ای پیامبر آیا میبینی آن کس که هوای خود را معبود خویش گرفت؟ آیا تو میخواهی وکیل او بوده و نجاتش دهی؟ حب دنیا وحدت دل با اغیار است و در آیه شریفه نیز به هوای نفس اشاره میکند که معبود و مقصود غافلین است و باعث ریشه دواندن علاقه به مظاهر آن میشود و ریشه انسان را در عالم ناسوت محکم میکند و وساوس شیطان هم تسویف و امروز و فردا را جهت توبه مطرح میکند.
نکته دیگر این است که حب دنیا مشاعر حقیقی انسان را از کار میاندازد و چنانکه امیرالمومنین علیهالسلام در نهجالبلاغه فرموده است: فارفض الدنیا فان حب الدنیا یعمی ویعصم ویبکم ویذل والرقاب فتدارک ما بقی من عمرک ولا تقل غدا او بعد... دنیا را ترک کن که حب دنیا انسان را کور و کر و لال میکند و گردنها را به ذلت میکشاند پس بقیه عمرت را بیاب و بهجبران بپرداز و فردا و پسفردا مکن.پس باید توجه کرد که سالک در همان ابتدا باید به توبه از این رذیله مشغول شود زیرا این رذیله هم مشاعر انسان را از کار میاندازد و شناخت حقایق را غیرممکن میکند و هم او را به تسویف میاندازد و توبه را تا زمان مرگ بهتاخیر میاندازد و عبد به لقاء حق با اسماء جلال همچون شدید العقاب و قهار و منتقم روبهرو میشود.پ
نکته دقیقی نیز وجود دارد و آن این است که سالک کوی دوست که به عالم بهعنوان مظاهر اسماء مینگرد هرگز اهل رخوت نیست و به بهانه ترک حب دنیا ترک دنیا نمیکند و از مسئولیتهای فردی و اجتماعی شانه خالی نمیکند و این مسئولیتها را وسیله ارتقای روح و اتصال آن به عوالم بالا میانگارد.