نکته اول این فقرات از مناجات این است که سالک از انانیت گذشته، چشمش یکی بین میشود و در این مرحله توحید افعالی را با جان خویش مییابد « الا لـَهُ الخـَلق والاَمرتـَبارَکالله ربُ العالمین» ( اعراف/54). به همین جهت عجز خویش را به درگاه الهی عرضه میکند و کلام خویش را با یافتههای دل همراه میکند که الهی اِن حَرمتَنی فـَمَن...
نکته دیگر حکایت خوف و رجاست که همیشه در دل سالک جای دارد عاشق همیشه با شوق وصال دوست به هیمان میآید و با خوف فراق و حرمان در قبض فرو میرود. در این مرحله سالک مستقیم سفر از حق به حق را نیز تجربه میکند و از خداوند میخواهد که با او با جمال خویش برخورد کند و او را دست گیرد و به زبان حال مترنم است که الهی اَعوذُ بِـِک مِن غـَضَبک...
یاد باد آنکه چو چشمت به عتابم میکشت
معجز عیسویت در لب شکرخا بود
این اعتدال است که جلوی افراط و تفریط را میگیرد و به سالک توان حرکت میدهد تا به اذنالله باب جود بر وجود سالک سایه افکند. نکته دقیق این است که سالک جود حق را که صفتی ذاتی و غیر مسبوق به سؤال و استحقاق است میخواهد نه کرم را که مسبوق به استحقاق است. (اَن تـَجُودَعلی بفضل سَعَتِک)
من نکردم خلق تا سودی کنم
بلکه تا بر بندگان جودی کنم
همچنین باید توجه داشت که چون رحمت حق متعال، ذاتی و واسعه است و بر غضب که تبعی است پیشی دارد. سالک وقتی فرار به سوی حق میکند در مواجهه با حق ابتدا رحمت حق است که او را فرا میگیرد و بر اوست که با مراقبه و مجاهده تلاش نماید که از رحمت به غضب میل نکند. با توجه به سیاق عبارات و علو معانی مناجات بهنظر میرسد بحث رزق که در این فقره آمده بیشتر رزق معنوی و درجات کمالی را دربر میگیرد.
الهی کأنی بِـنـَفسی واقفه بین یدَیک وَ قد اَظـَلـُها حـُسن تَوکـُلی عَلیک فَقـُـلتَ ما انت اهلـُه و تـغـَمدتـَنی بعـَفوک...
توکل ازدشوارترین منازل سلوک برای متوسطان است و بسیاری از اهل نظر برای مبتدیان راهی در این میدان نمیبینند. سالک وقتی خود را تنها و فقیر و رابط دید و یک غنی و مستقل در عالم یافت پردههای ضخیم غفلت و اوهام فرو میریزد و سالک اتقان عالم و اتکای آن به حق را شهود میکند اهل نظر معتقدند که در این مرحله سالک به عالمی صعود کرده که بسیار خطرناک است و اگر همه امور خویش را به حق تسلیم نکند چیزی جز سقوط و ظلالت در انتظارش نیست، زیرا همه عالم ممکن است و نیازمندی به واجب در خلق و بقا از او جدا شدنی نیست.
حال اگر این نیاز را نادیده بگیرد و خود را غنی فرض کند اینجاست که خود را از رحمت حق دور کرده و سخط و غضب جای آن را میگیرد. نکته مهم این است که عبد در مسیر توکل، گاه از حق متعال درخواست و طلبی دارد، سپس رشد کرده و ترک طلب و خواسته را در خویش میپروراند و درنهایت به توکل با شناخت و معرفت نائل میگردد (وَ قد اَظـَلـُها حـُسن تَوکـُلی عَلیک) که این توکل بهترین توکل است و حرکت بخش و شورآفرین و سالک را در راه رسیدن به ساحل امن یاری میکند و عز ربوبیت را به عیان شهود میکند و به مقام رضا دست مییابد.