وقتی نام اسکولاری برای اولین بار در اواسط دهه ۹۰ و با تیم گرمیو مطرح شد، اجماعی در فوتبال برزیل وجود داشت که او فقط می‌توانست یک روش را انتخاب کند؛

استفاده از سیستم ۴-۴-۲ با فوتبالی زمخت و خشن و بمبارانی از سانتر برای یک مهاجم هدف. ولی وقتی او با برزیل در جام جهانی ۲۰۰۲ به قهرمانی رسید، نشان داد که توانایی‌های دیگری هم دارد.

او با ۳ دفاع بازی کرد، یعنی روشی که همیشه مسخره می‌کرد و این بار خبری از مهاجم هدف نبود و توانست از ستاره‌های بزرگ تیمش، بهترین بازی را بگیرد.

اسکولاری پس از آن به آن سوی اقیانوس اطلس رفت تا هدایت پرتغال را برعهده بگیرد و نشان داد که می‌تواند در یک فرهنگ متفاوت هم موفق شود. او همه موانع سر راهش را پشت‌سر گذاشت و ثابت کرد که یک مربی بزرگ است.

ولی این بار با ترسناک‌ترین چالش حرفه‌ای‌اش روبه‌رو می‌شود. هدایت چلسی به 3 دلیل برای اسکولاری به معنی ورود به دنیایی ناشناخته است. اول اینکه اسکولاری تجربه کار کردن با تیم‌های چند ملیتی را ندارد.

در فوتبال آمریکای جنوبی هیچ امکانی وجود ندارد که مربی را برای چنین مسئولیتی آماده کند. موارد متعددی از مربیان آمریکای جنوبی وجود داشته که پس از ناکامی در فوتبال اروپا، از دشواری‌های تشکیل گروهی متحد از جمع بازیکنانی با 15 ملیت مختلف گلایه کرده‌اند.

رویارویی با این مشکل برای اسکولاری بسیار مهم است، چراکه او قبل از هر چیز در ساختن گروهی متحد تبحر دارد. تیم برزیل در جام جهانی 2002 به خانواده اسکولاری مشهور شده بود، ولی آیا او می‌تواند در چلسی هم چنین تأثیری به جا بگذارد؟

او در پرتغال به این نتیجه رسید که باید در روش‌های انگیزه‌بخشی تغییراتی به وجود آورد، چراکه جلسات پند آمیز برای بازیکنان این تیم موثر نبود و به این نتیجه رسید که باید با بازیکنانش به صورت انفرادی صحبت کند ولی آیا او می‌تواند با یک زبان ثانویه و در تیمی بین‌المللی این تجربه را تکرار کند.

رجینا براندائو، روانشناس ورزشی که با اسکولاری همکاری دائمی دارد، او را در جلب احترام بازیکنان یک نابغه می‌داند. حالا او برای اثبات گفته‌های همکارش، چاره‌ای جز موفقیت در شغل جدید ندارد.

مسئله دوم، رابطه او با مطبوعات است. مصاحبه مطبوعاتی اول فصل یک چیز است و در اوج مسابقات یک چیز دیگر. اسکولاری خیلی زود از کوره درمی‌رود. او در برزیل و پرتغال سابقه زدوخورد با افراد را دارد.

او فشار مطبوعات برزیلی را می‌شناسد و روزنامه‌های زرد انگلیسی هم دست‌کمی از آنها ندارند. با کمترین جنجال، آنها بوی خون را حس می‌کنند. مرغ‌های دریایی، کنایه‌‌ای که اریک کانتونا برای خبرنگاران انگلیسی استفاده کرد، احتمالاً کشتی ماهیگیری تازه‌ای پیدا کرده‌اند که دائماً دنبال آن بروند.

سوم اینکه اسکولاری تجربه بسیار کمی در کار سیستم لیگی دارد. وقتی او در باشگاه‌های برزیلی مربیگری می‌کرد، مسابقات به صورت پلی‌آف برگزار می‌شد و باشگاه‌های برتر به مرحله حذفی صعود می‌کردند.

اسکولاری در چند سال اخیر ثابت کرده که استاد مسابقات حذفی است. او عاشق این است که تیمش را به نقطه اوج احساسی‌اش برساند و بی‌تردید این در لیگ قهرمانان بسیار مؤثر خواهد بود.

ولی در لیگ برتر چطور؟ مسابقات لیگ هر هفته برگزار می‌شود و ارزش 3 امتیاز در ماه اوت (شروع لیگ) با ارزش آن در ماه مه (اواخر لیگ) برابر است. برای اسکولاری، این فضایی کاملاً‌ جدید است.

او قطعاً‌ به راهنمایی‌های چهره‌های کلیدی باشگاه در ابتدای راه نیاز خواهد داشت، چیزی که او کمبود آن را در پست قبلی‌اش احساس کرد. شروع کار او در پرتغال، تحت تأثیر شکست ۳ بر صفر در بازی دوستانه مقابل اسپانیا قرار گرفت.

اسکولاری این بازی را فرصتی برای شناخت بازیکنانش می‌دانست، ولی تصور نمی‌کرد که به دلیل خصومت‌های قدیمی با اسپانیا، این بازی خیلی بیشتر از یک بازی دوستانه است.

البته این لغزش‌ها روی عملکرد او تأثیر زیادی نداشت، چراکه او مربی تیم میزبان جام ملت‌های اروپا بود و در ۲ سال اولیه کارش، هیچ مسابقه رسمی نداشت.

در چلسی اما اوضاع متفاوت است. یک ماه بعد،‌ او باید به دنبال ۳ امتیاز بازی با پورتسموث باشد.

بی‌بی‌سی- ۱۴ جولای ۲۰۰۸

کد خبر 58016

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار فوتبال ايران

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز