شنبه ۱۵ تیر ۱۳۸۷ - ۰۸:۴۶
۰ نفر

ناصر غضنفری: هرچند این روزها دعوا، خشونت و قتل‌های خانوادگی خوراک فراوانی برای صفحات آسیب‌های اجتماعی روزنامه‌های مختلف فراهم می‌آورد، اما خبرنگاران این بخش از نشریات بسیاری از آنها را هیچ‌وقت راهی چاپخانه نمی‌کنند.

چرا که به‌خوبی از شوک حاصل از انتشار این اخبار در ذهن و روان خوانندگان خود آگاهند. واقعیت آن است که نهادهای رسمی و دولتی از ارائه اطلاعات و آمار در این رابطه خودداری و علت آن را همان تشویش اذهان عمومی معروف ذکر می‌کنند.

هرچند در این مورد تاکنون مطالب بسیاری گفته و رسانه‌ای شده است اما متأسفانه اقدام چشمگیری از سوی نهادهای ذی‌ربط در این مورد مشاهده نشده است. این گزارش کوتاه که از نظرات دو حقوقدان و یک روان‌شناس شکل گرفته درصدد است بار دیگر ضرورت توجه به مسئله و راه‌حل کارشناسی آن را به مسئولان ذی‌ربط یادآوری نماید. این موضوع اگرچه کهنه و تکراری است اما تا زمانی‌که  خشونت در خانواده‌ها ریشه کن نشود، بهتر همچنان سر زبان‌ها باشد!

«خانمی که مورد هجوم لفظی یا فیزیکی همسر خود قرار می‌گیرد به‌تدریج دچار افسردگی و اضطراب شده، که اگر این مسئله حل نشود و ادامه پیدا کند می‌تواند فرسودگی جسمی و روانی و پیری زودرس وی  را فراهم آورد.» دکتر منوچهر سرحدی متخصص اعصاب و روان با بیان این مطلب می‌افزاید: «درباره فرزندان این خانواده‌ها هم باید گفت که اگر به‌طور مثال پدری پرخاشگر در خانه وجود داشته باشد پسرها ضمن الگو گرفتن از این رفتار پدر پرخاشگر شده و به جنس مخالف یعنی جنس مؤنث نگاهی منفی پیدا می‌کنند و دختران چنین خانواده‌هایی هم کینه جنس مخالف را به دل گرفته که در آینده زناشویی هر دو گروه تأثیر منفی شدیدی می‌گذارد.»

این روانپزشک که بسیاری از بیماران تحت درمان وی را کسانی تشکیل می‌دهند که در زمینه خشونت‌های خانوادگی تجربیاتی را داشته‌اند معتقد است که کودکان چنین خانواده‌هایی معمولاً یا رفتاری پرخاشگرانه و تهاجمی با دیگران دارندیا اینکه کاملاً افسرده و منزوی می‌شوند یعنی می‌توان گفت حد وسط و نرمال در این کودکان تقریباً وجود ندارد.

از قربانیان حمایت می‌شود!

بسیاری از خشونت‌ها و ضرب و جرح‌ها و حتی قتل‌های خانوادگی ریشه در گذشته‌ای دارند که از یک حرف ناسزا کلید خورده است. این رفتار طی زمان تکرار شده تا جایی که کار به خصومت و درگیری فیزیکی و... انجامیده است. اگر کار در همان ابتدا به شکایت و قانون می‌کشید شاید اتفاقات ناگوار بعدی نمی‌افتاد.

 اما عده‌ای معتقدند قانون هم در این زمینه نارسایی‌هایی دارد و حمایت لازم را از قربانیان این عارضه انجام نمی‌دهد. صالح نیک‌بخت وکیل پایه یک دادگستری این اتهام را رد می‌کند « به‌نظر من این‌طور نیست. در قوانین ما که براساس مقررات و احکام فقهی اسلام تدوین شده است. تقریباً هیچ اجمال، ابهام و سکوتی در مورد سوءمعاشرت با اعضای خانواده وجود ندارد. به همین جهت اگر در داخل خانواده‌ای مثلاً برادری نسبت به خواهر خود، یا شوهری نسبت به همسرش نوعی از بدرفتاری یا رفتار پرخاشجویانه اعم از فحش، ضرب و شتم و جرح را داشته باشد قانونگذار در این باره مجازات‌هایی را در نظر گرفته و اعمال می‌کند. درست مانند آنکه این فرد این رفتار را در مواجهه با یک بیگانه از خود انجام داده است نه یک عضو نزدیک خانواده!»

محمدعلی جداری فروغی حقوقدان نیز حمایت قانون را در مورد قربانیان این خشونت‌ها کافی می‌داند: «در هیچ قانونی نیامده است که مرد می‌تواند همسر خود را به قصد کشت بزند یا او را مضروب و معدوم نماید و در این مورد حمایت کافی قانونی از قربانیان وجود دارد. اما متأسفانه چون این جرایم در محیط خانه اتفاق می‌افتد لذا از دیدگاه قانونی و تعقیب مجرم مشکلاتی وجود دارد. به‌طور کلی بسیاری از مواردی را که سبب‌ساز خشونت و ایجاد حوادث در جامعه می‌شود را نمی‌توان به‌تنهایی در چارچوب قانون و مجازات‌های بازدارنده مورد بررسی قرار داد و ریشه اصلی این مسائل در قوانین یا شدت و عدم‌شدت مجازات‌ها نیست.»

شکایت کن می‌آیم!

«به‌نظر من این مسئله بیشتر از آنکه از لحاظ حقوقی مطرح باشد از دید جامعه‌شناختی و روان‌شناسی قابل بررسی است. چرا که وقتی فردی مورد خشونت یکی از نزدیکان خود قرار می‌گیرد معمولاً با پا در میانی بزرگ‌ترهای خانواده تن به آشتی با طرف مقابل می‌دهد و از شکایت صرف‌نظر می‌کند. لذا فلسفه وجودی مجازات که همان جلوگیری از تکرار جرم نزد مجرم است عملاً کارایی خود را از دست می‌دهد که همین عدم‌اعمال مجازات می‌تواند تکرار و تداوم این خشونت‌ها را در خانواده منجر شود، امری که به وضوح شاهد روزمره شدن آن هستیم.»

جداری فروغی هم با این نظر صالح‌نیکبخت موافق است« درصورت شکایت همسر مبنی بر مضروب و مصدوم کردن یا حتی فحاشی شدید، این خانم یا هر عضو آسیب‌دیده خانواده می‌تواند با تماس با پلیس 110 یا کلانتری یا مراجع به دادسرا تحت حمایت قانونی لازم قرار گیرد و حتی اغلب مراجع قضائی و دادسراها مواردی اینگونه را به پزشک قانونی معرفی و از آن در مورد میزان جراحت جهت دیه کسب اطلاع می‌کنند. اما تمام این اتفاقات وقتی می‌افتد که شکایتی از سوی قربانی صورت گیرد.» این وکیل دادگستری می‌افزاید: بدیهی است وقتی شکایتی به عمل نیاید مراجع قانونی هم نمی‌توانند اقدامی به‌عمل آورند لذا باید آموزش‌های لازم حقوقی به همسران داده شود تا مرد یا زن یا هر عضو خانواده که مورد شماتت قرار می‌گیرد مراتب را به پلیس 110 اطلاع و از خدمات قانونی لازم برخوردار شود.

باید فرهنگ تعامل در خانواده‌ها ترویج یابد

«من اعتقاد دارم برای جلوگیری از گسترش این معضل و کاهش آن باید به کار فرهنگی روی آورد. باید در میان افراد جامعه اعم از دانش‌آموزان مدارس، دانشگاه‌ها و همچنین مراکز مذهبی فرهنگ تعامل و گفت‌وگو در خانواده را رواج داد و این فرهنگ باید به‌گونه‌ای ترویج شود که پرهیز از برخوردهای خشن و تن دادن به منطق در بطن جامعه بنشیند» صالح نیکبخت ادامه می‌دهد: در ضمن باید توجه داشت که برخورد صرفاً قضائی و بازداشت متخلفین در اکثر مواقع چندان مؤثر نیست چرا که متأسفانه زندان‌های ما در حال حاضر جایی نیست که اگر کسی به آنجا رود اصلاح شود چرا که خود زندان ها در شرایط فعلی مکان آموزش جرم به‌تازه‌کارهاست.

اما جداری فروغی راه‌حل را در آشنایی مردم با حقوق خود می‌داند:«خشونت خانوادگی از درگیری لفظی آغاز و در ادامه می‌تواند به ضرب و شتم و پس از آن ضرب و جرح و اقدام به قتل منجر شود لذا در قدم اول باید بتوانیم جلوی خشونت‌های جزئی که عبارت از درگیری لفظی و فحاشی و از این قبیل است‌را بگیریم و فقط در آن صورت موفق خواهیم شد از جرایم سنگین‌تر مانند قتل جلوگیری کنیم و قدم اول این کار هم آشنا ساختن افراد جامعه با حقوق خود از طریق رسانه‌ها و مسئولان است. در غیراین‌صورت باید منتظر افزایش جرائم سنگین‌تر هم باشیم.»

سرحدی هم راه‌حل روانشناختی را برای این مسئله توصیه می‌کند: باید با افراد متجاوز به حقوق اعضای خانواده به‌طور فعال برخورد کرد و از برخورد ساکن، ساکت و منفعلانه در مقابل آنها خودداری نمود. متأسفانه عده‌ای از خانواده‌ها در جهت آرام کردن این افراد در مقابل خواسته‌های آنها تسلیم می‌شوند و مقاومتی نمی‌کنند و در حقیقت آن رفتار را تقویت می‌کنند و وقتی این افراد هیچ مقاومتی را از سوی افراد دیگر نمی‌بینند در رفتار خود جری‌تر شده و پافشاری بیشتری انجام می‌دهند.» این روانپزشک ادامه می‌دهد:« اما برخورد فعال هم به منزله درگیری فیزیکی و لفظی با این اشخاص نیست چرا که اکثر این افراد به‌نوعی بیمار محسوب می‌شوند. بهترین راهکار تلاش در جهت قانع کردن این افراد جهت مراجعه به مراکز درمانی و روانپزشکی است چرا که باید پذیرفت در هر حال این افراد با درجه‌ای از ضعیف تا شدید دچار نابسامانی‌های روانی هستند که درمان آنها ضروری است.»

حمایت بعد از شکایت؟

با وجود تأکید حقوقدانان این گزارش بر کافی بودن قانون حمایتی توجه به آن بعد دیگر مسئله نیز ضروری به‌نظر می‌رسد؛ آیا یک زن و شوهر، برادر و خواهر، پدر و فرزند بعد از شکایت از همدیگر می‌توانند مجدداً با هم زیر یک سقف زندگی کنند؟ آیا حمایت‌های کافی اقتصادی و اجتماعی لازم از این افراد درصورت جدایی از یکدیگر وجود دارد؟ شاید بتواند پاسخ شما موضوع گزارش دیگری باشد. پس تا بعد.

کد خبر 57034

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز