اکنون این بازیگر کهنهکار تنها یک خواسته از اهالی سینما دارد و آن هم چیزی نیست جز کار؛ او میخواهد کار کند و با این امید زندگی خود را میگذراند. در حال حاضر از یکتا فیلم سینمایی "زندانیها" روی پرده سینما و سریال "شرایط خاص" روی آنتن تلویزیون است.
- آقای یکتا، شما ابتدا وارد فضای تئاتر شدید و بعد به سینما راه یافتید. از چه زمانی وارد فضای تئاتر شدید؟
۱۶ سالم بود که وارد فضای تئاتر شدم. ابتدا تقریباً ۳-۴ ماه در تئاتر پارس نو بودم که تازه فروش آنجا بهتر شده بود. یک روز آقایی با نام صفدری آمد و گفت جریان چیست؟ اینجا چرا اینقدر شلوغ شده است؟ او آمد با من سلام و احوالپرسی کرد و گفت میآیی جای دیگری هم کار کنی؟ گفتم مسئلهای ندارم. گفت چند وقت است که کار میکنی؟ گفتم الآن ۳ ماه است دارم اینجا کار میکنم و گویا از من هم راضی هستند.
- آقای صفدری عضو کدام گروه تئاتر بود؟
گروه تئاتر دهقان.
- در واقع شما هم در تئاتر پارس نو کار میکردید و هم در تئاتر دهقان. درست است؟
بله ما با هم توافق کرده بودیم که من صبحها در یک جا کار کنم و بعدازظهرها جایی دیگر تا هم به کارم لطمهای نخورد و هم دو هزار پول گیر من بیاید.
آیا تئاترهایی که بازی میکردید کمدی بودند؟
معمولاً کار ما چاشنی بود. ابتدا قصه را برای من تعریف میکردند و بعد خودم کمی در آن شیطنت میکردم چون تقریباً مسلط شده بودم. به طور کل از بچگی شیطنت کردن را دوست داشتم. حدود ۳-۴ ماه در تمام تئاترهای لالهزار شرکت کردم تا بتوانم هر چه سریعتر فیلم سینمایی کار کنم. فقط در یک تئاتر کار نمیکردم و مدام جای من عوض میشد.
- آیا قبل از اینکه وارد تئاتر شوید با فضای آن آشنایی داشتید؟ اصلاً تا آنموقع تئاتر دیده بودید؟
خیر، با تئاتر آشنایی چندانی نداشتم. زمانی که در مدرسه نمایش اجرا میکردند خودم بازی نمیکردم و فقط میرفتم نگاه میکردم. آن موقع بچهها نمایشهای برده و شاه اجرا میکردند و من پیش خودم میگفتم ای کاش به من هم نقشی بدهند. دوست داشتم نقش یک بچه شیطون را به من بدهند و بقیه بچهها را اذیت کنم.
- بعد از این که وارد فضای کار در تئاتر شدید، سال ۴۴ رفتید فیلم سینمایی "مراد و لاله" را بازی کردید. درست است؟
زمانی که تئاترهای لالهزار را پُر کردیم، دو سه سالی گذشت که من رفتم در فیلم "مراد و لاله" به کارگردانی آقای صابر رهبر بازی کردم. مدیر تهیه آن فیلم آقایی با نام نادری بود که من را به آقای رهبر معرفی کرد. به آنها گفتم تاکنون جلوی دوربین سینما بازی نکردهام و ممکن است اشتباه کنم ولی آنها به من گفتند این کار از تئاتر بازی کردن راحتتر است، اگر اشتباه کنید کات میدهیم و آن بخش از فیلم را قیچی کرده و دوباره ضبط میکنیم. قرار بود نقش یک بچه محل را بازی کنم که بروم بالای یک تیر چوبی و قل بخورم و به پایین بیایم. آنموقع داشتم به پایین میآمدم که کتانیام به آهن گیر کرد و خوردم زمین و چانهام شکست. بعد به آقای محمدتفی کهنمویی گفتم به آقای رهبر بگو صورت اسدالله خونی است و نمیتواند بازی کند. آقای رهبر وقتی آمد صورت خونی من را دید، بغلم کرد و به بیمارستان برد. بعد از اینکه دکتر کمی چانهام را بخیه زد، آقای رهبر گفتند ببخشید من اصلاً نمیدانستم این اتفاق افتاده است. گفتم اشکال ندارد، به هر حال اتفاقی بوده که پیش آمده است. بعد ایشان من را به خانه بردند و کمی پول دادند و گفتند برو هر زمان که دلت خواست بیا بقیه کارت را ضبط کنیم. من فردای آن روز راه افتادم و رفتم. آقای رهبر گفت عجب بچهای! گفتم آمدهام بقیه کارم را انجام بدهم. گفتند مگر میدانی کار تو بقیه دارد؟ گفتم من میخواستم یک کاری انجام بدهم که انجام ندادم و حالا آمدهام آن را انجام بدهم که ایشان گفتند باریک الله. همان باریکالله باعث شد که من همینطور جلو بروم. در ادامه نقش محسن آراسته که رئیس دزدان بود را قیچی کردند و به من دادند. در نهایت فیلم طوری شده بود که اسدالله یک طرف بود و شخصیتهای "لاله" و "مراد" طرف دیگر.
- آیا پس از بازی در فیلم سینمایی "مراد و لاله" دیگر تئاتر را کنار گذاشتید؟
تئاتر را کنار گذاشتم چون هم دیگر تئاتر به من پیشنهاد نشد و هم پشت سر هم در حوزه سینما فعالیت میکردم. دومین فیلم سینمایی که من در آن بازی کردم فیلم سینمایی "کلید بهشت" به کارگردانی زندهیاد حسین مدنی بود. چند سال به همین شکل در سینما برو و بیا داشتم و مرتب مشغول کار بودم تا اینکه انقلاب شد و نقشهایی که پس از انقلاب به من پیشنهاد میدادند متفاوت بود.
- شما در پیش از انقلاب کارنامه پرباری داشتید و فکر میکنم حدود ۴۰-۵۰ فیلم بازی کردید. درست است؟
بله من در ۴۰-۵۰ فیلم بازی کردم. در حال حاضر بعضیها از کنار دوربین رد میشوند و میگویند من در فلان فیلم بازی کردهام اما من آنموقع در کنار آرتیستهای درجه یک حضور داشتم و نقشهای کوچک بازی نمیکردم، هرچند پس از انقلاب محبت کردند و به من نقشهای کوچک دادند! در واقع الآن هم پول کمتری میدهند و هم نقشی را به من پیشنهاد میکنند که نقش کوچکی است، در صورتی که آنموقع اسم من را بعد از فردین میآوردند و میگفتند "با حضور اسدالله یکتا". متأسفانه الآن اسم من را ریز مینویسند. من پس از ۶۰ سال کار کردن توقع بیشتری دارم. در واقع الآن هم کارم کم است و هم اسمم را ضایع میکنند. گاهی منتظر میمانم تا ببینم اسمم را کجا نوشتهاند و بعد میبینم اسمم را پس از سیاهی لشکرها آوردهاند!
- شما پس از بازی در فیلمهای سینمایی "مراد و لاله" و "کلید بهشت" تبدیل به آرتیستی شدید که مردم ایران شما را میشناختند و کارگردانها برای حضور شما در اثرشان باید به شما درخواست میدادند. به لحاظ اوضاع دستمزدی هم شما جزو تراز اولها بودید. یادم است که در یکی از مصاحبههایتان گفته بودید آنموقع برای فیلم "مراد و لاله" هزار و پونصد تومان دستمزد گرفته بودید.
بله علاوهبر هزار و پونصد تومان پول، یک جعبه شیرینی و یک دست کت و شلوار هم برایم خریدند. در واقع دستمزد من حدود هزار و هفتصد تومان شد که پول زیادی بود. آنموقع خانه بغل دستی ما ۱۵۰ متر بود که با ۶۰۰ تومان پول میشد آن خانه را خرید. به مرور زمان هر کاری که انجام میدادم دستمزد بیشتری میگرفتم.
- از چه زمانی و با کدام فیلم کنار دست بازیگران مطرح سینما نظیر محمدعلی فردین و آقای تقی ظهوری شروع به ایفای نقش کردید؟
من از فیلم "کلید بهشت" با بازیگرانی نظیر آقای ایرج رستمی، خانم سهیلا، خانم شهین و آقای نعمتالله پیشواییان هم بازی شدم. آنموقع بازی من در کنار آنها به چشم آمد. بعد از آن فیلم در "گل آقا" به کارگردانی آرماییس آقامالیان بازی کردم که در آن فیلم خانم آذر شیوا و زندهیاد علی آزاد هم حضور داشتند.
- زمانی که وارد سینما شدید به خاطر فیزیک و قدتان در سینما یکهتاز بودید و رقیب نداشتید. فکر میکنید اینکه رقیب نداشتید خوب بود یا بد؟
خوب بود. آنموقع اسدالله خودش بود و رقیبی نداشت. اسدالله کوچولویی بود که برای خودش یک آرتیست شده بود. نویسندهها زمانی که میخواستند سناریو بنویسند، کنار دست شخصیتهای اصلی یک قصهای هم برای اسدالله مینوشتند.
- شما یک چاپخانه داشتید. درست است؟
بله من زمان جنگ مثل بسیاری از افراد بیکار شدم و به همین خاطر مجبور شدم شغلی برای خودم دست و پا کنم. اینطور شد که چاپخانه را راهاندازی کردم اما یک آقایی سرم را کلاه گذاشت و زندگیام را از بین برد.
- اولین کاری که پس از انقلاب بازی کردید کدام فیلم بود؟
پس از انقلاب مدتی کار نکردم. البته در تلویزیون مجموعه "چاق و لاغر" را بازی کردم اما تا سال ۶۸ در سینما حضور نداشتم و پس از ۱۰ سال با فیلم "هامون" به کارگردانی آقای داریوش مهرجویی به سینما برگشتم.
- به هر حال شما پیش از انقلاب یکی از چهرههای شناخته شده سینما بودید. آیا فکر میکردید ۱۰ سال پس از انقلاب دوباره چنین اتفاق خوبی برای شما بیفتد و بتوانید با یک فیلم خوب مثل "هامون" به سینما برگردید؟
من در خیابان هفت تیر داشتم کاسبی میکردم که آقایی آمد و گفت آقای یکتا میآیی فیلم بازی کنی؟ گفتم از خدا میخواهم. بعد من را به آقای مهرجویی معرفی کرد. همان ابتدا به آقای مهرجویی گفتم من چندین سال است که در این کار هستم، آیا میتوانم بگویم در این فیلم چه نقشی دارم؟ ایشان گفتند توقع نداشته باشید که نقش شما نقش آنچنانی باشد. نقش اول را قرار است آقای خسرو شکیبایی بازی کنند. گفتم به من لطمه نمیخورد؟ گفتند لطمه نمیخورد، این فیلم کار قشنگی است. نسبت به آن زمان پول بدی هم ندادند.
- پس از اینکه وارد این حرفه شدید و کارتان را شروع کردید، مردم و هنرمندان نسبت به حضور شما در سینما و تلویزیون چه واکنشی داشتند؟
هنرپیشهها به من احترام میگذاشتند. در فیلم "بهشت دور نیست" زندهیاد فردین احترام زیادی برای من قائل بودند. مثلاً ابتدای فعالیتم در آن فیلم با کسی آشنا نبودم و کمی احساس غریبی میکردم ولی زندهیاد فردین میگفت آقای یکتا احساس غریبی نکنید چون ما دو ماه میخواهیم در خدمت شما باشیم.
- خودتان هم به کارگردانها نظر میدادید که اگر مثلاً اینطوری بازی کنید بهتر میشود؟
بله پس از اینکه کمی به کار مسلط میشدم به کارگردانها میگفتم معذرت میخواهم من اگر این دیالوگ را بگویم بهتر نیست؟ معمولاً کارگردانها از پیشنهاداتی که من میدادم راضی بودند. من نیز رفته رفته به کار مسلطتر میشدم. یادم است در فیلمی که با آقای رضا صفایی کار میکردم و کمدینهایی نظیر منصور سپهرنیا و محسن آراسته هم حضور داشتند به ایشان گفتم شما بزرگ و کارگردان کار هستید، آیا من میتوانم به جای این دیالوگ یک جمله دیگری بگویم؟ ایشان گفتند هر کاری که میخواهی انجام بده. منظورم این است اگر ایده میدادم، معمولاً کارگردانها ایدههای من را قبول میکردند.
- شما کارتان را در تئاتر شروع کردید و زمانی که به سینما آمدید با لنز دوربین و مسائل فنی آشنایی نداشتید، چون مدیوم کارتان متفاوت بود و به شکل آکادمیک هم دورهای نگذرانده بودید. این عدم آشنایی با دوربین کار شما را سخت نمیکرد؟
برای من سخت نبود. سختی کار بیشتر برای کارگردان بود که دوربین را کجا بگیرد. من بازیگر بودم و این چیزها به من مربوط نمیشد.
- با توجه به اینکه شما هم پیش از انقلاب کار کردهاید و هم پس از انقلاب، فکر میکنید فضای حال حاضر سینما چقدر به سینمای پیش از انقلاب نزدیک است؟ در یکی از مصاحبههایتان خوانده بودم از اینکه در شرایط فعلی برخی از افراد میروند پول میدهند و نقش میخرند گلهمند هستید. آیا زمان پیش از انقلاب هم این مسائل وجود داشت که یک نفر پول بدهد و وارد سینما شود؟
بله در حال حاضر برخی از افراد پول میدهند و نقش میخرند ولی آنموقع چنین چیزهایی وجود نداشت. حالا ممکن بود بعضیها رفیقبازی میکردند ولی به کسی پول نمیدادند.
- فکر میکنید چرا الآن سینما طوری شده که بعضیها با پول دادن میتوانند نقش بخرند؟
در حال حاضر کارگردانها و فیلمسازان علنی پول میگیرند و به بازیگران نقش میدهند. البته نه به بازیگران چهره، بلکه کارها و نقشهایی که کوچک هستند را به این افراد میدهند. به هر حال کار قشنگی نیست. آنموقع رفاقت و انسانیت بیشتر مطرح بود. در حال حاضر اگر اسدالله یکتا رایگان کار کند کارهای بیشتری به او میدهند، در صورتی که من برای خودم اسمی دارم و برای کار کردنم پول میگیرم. من نمیتوانم بگویم به من نقش بدهید تا من رایگان بازی کنم.
- شما پس از انقلاب و در دهه ۶۰ با مجموعه عروسکی "چاق و لاغر" وارد تلویزیون شدید که در آنجا تنپوش پوشیده و در قالب یک عروسک ظاهر شده بودید. آیا آن کار برای شما سخت نبود؟
واقعاً برای من سخت بود. تنپوشی که به من داده بودند به آن صورت دید نداشت و آقای امیر قهرایی، کارگردان این سریال به من میگفتند مواظب باش که زمین نخوری. یادم است در یک سکانسی که زمستان بود، شخصیتهای چاق و لاغر داشتند از این مغازه به آن مغازه دنبال کار میگشتند که من یکهو در یک چالهای افتادم و بقیه داشتند دنبالم میگشتند. دستم را از چاله بیرون آوردم تا من را بالآخره دیدند و بیرون کشیدند.
چرا پیش از انقلاب در سریالها بازی نکردید؟
به خاطر این که پیشنهاد نداشتم. شروع کار من با تئاتر بود و پشت سر آن سینما. پیش از انقلاب هیچوقت برای بازی در تلویزیون پیشنهاد نداشتم.مدل کارها تغییر کرد و آرتیستها و سناریوها عوض شدند. چهرههای معروف گذشته را کنار گذاشتند و یک سری بازیگران جدید آمدند و چهره شدند. من پس از زمان جنگ پیشنهاد تئاتر داشتم و در مقطعی تئاتر کار میکردم، منتها تئاترها کمدی نبودند بلکه تئاترهای درام و سنگین بودند. آنموقع متنی با نام "حق و ناحق" بازی میکردم که در آن نمایش آقای کاظم افرندنیا و آقای محمدحسن غمخوار حضور داشتند و من در کنار دست آنها بازی میکردم. نقش من طوری بود که باید هر شب گریه میکردم. همه به من میگفتند دستت درد نکند، تو این همه اشک را از کجا میآوری؟ من عاشق آن نمایش بودم و دوست داشتم ۳-۴ سال دیگر هم ادامه پیدا کند. البته از یک جایی به بعد آرتیستهای آن نمایش تغییر کردند ولی اسدالله تغییر نکرد و نقش خودش را داشت. من نقش یک قهوهچی را بازی میکردم و چون کوچولو بودم من را در آن قهوهخانه اذیت میکردند.
- در سالهای اخیر تئاتر آزاد شکل جدیتری به خود گرفته و مخاطبان خود را دارد، چیزی شبیه به نمایشهایی که شما با آنها به تئاتر ورود پیدا کردید. تاکنون برای حضور در این نمایشها به شما پیشنهاد ندادهاند؟
هنوز پیشنهادی به من داده نشده است ولی دوست دارم که این اتفاق بیفتد.
- با وجود اینکه پس از انقلاب کمتر کار کردید ولی مردم همچنان شما را میشناسند و پیگیر کارهایتان هستند. فکر میکنید چرا مردم هنوز شما را دوست دارند؟
حرف قشنگی زدید. همانطور که میدانید نقشهایی که من بازی میکنم کم هستند ولی تماشاچی وقتی من را میبیند میگوید آقای یکتا کار شما عالی بود، در صورتی که من خودم میدانم کار خاصی نکردهام. من رفتارم با مخاطبان و مردم بد نیست. به محض اینکه میگویند آقای یکتا عکس بگیریم؟ میگویم چشم. در واقع تلاش کردم در تمام این سالها مردم داری را سرلوحه زندگیم قرار دهم.
- در حال حاضر شما فیلم "زندانیها" را روی پرده سینما دارید. نقشتان در این فیلم چیست؟
من در یک ساندویچ فروشی کار میکنم و کارگر آنجا هستم.
- خودتان فیلم را دوست داشتید؟
خیر چون نقشم کم بود. با این حال مجبور بودم که بروم. "زندانیها" سومین فیلمی بود که در خدمت آقای مسعود دهنمکی بودم. من توقع کار بیشتری داشتم. اسدالله یکتا برای خودش کسی است و مردم او را دوست دارند.
- با توجه به اینکه شما با کارگردانهای جوان هم کار میکنید، به نظر شما کارگردانهای جوان در چه سطحی هستند و چقدر میتوانند در سینما موفق شوند و سینما را سربلند نگه دارند؟
انشاءالله موفق باشند و سینما را سربلند نگه دارند ولی من دوست دارم جوانان عزیز محبت کنند و به من هم کار بدهند. چه اشکالی دارد که دو نفر بازیگر قدیمی مثل اسدالله یکتا هم در کارهایشان بازی کنند؟ برخی از بازیگران قدیمی الآن در خانه نشستهاند و منتظرند یک کار جدید به آنها پیشنهاد شود. زندهیاد ملک مطیعی ۴۰ سال منتظر بود که کارگردانها به او زنگ بزنند. من نیز منتظرم که با من تماس بگیرند و به من کار بدهند.
- در حال حاضر کاری آماده دارید که بخواهد پخش شود؟
من در فیلم سینمایی "سامورایی در برلین" به کارگردانی مهدی نادری بازی کردهام که هنوز اکران نشده است. بازی من در آن فیلم واقعاً عالی است. اگر نقش من را قیچی نکنند، امکان دارد در صورت اکران فیلم، کار من نیز کمی تکان بخورد. در سریال "ستایش ۳" هم بازی کردهام که کارم در این سریال هم واقعاً عالی است. در یک مسافرخانه کار میکنم که اکثر آرتیستهای سریال با من زد و بند کاری دارند. علاوهبر اینها یک کار دیگری هم دارم که الان نامش درخاطرم نیست. دوست دارم وقتی در یک فیلم یا سریال بازی میکنم، در پشت صحنه کارهایم را قیچی نکنند. نمیدانم پشت صحنهها چه خبر است که کار من را قیچی میکنند.
- خودتان کدامیک از نقشهایی که تاکنون بازی کردهاید را بیشتر دوست دارید؟
نزدیک ۷۰-۸۰ فیلم و سریال بازی کردهام و همه آنها مثل بچههای من میمانند، به همین خاطر نمیتوانم بگویم کدامیک از بچههایم را دوست دارم. کارهایم یکی از یکی قشنگتر و مطرحتر بوده است. فیلمهای "بهشت دور نیست" و "سالار مردان" عالی بودند. در بین کارهایی که کردهام چند فیلم هستند که دوست دارم از آن نوع نقشها بیشتر بازی کنم.
- بیشتر دوست داشتید با زندهیاد فردین کار کنید یا زندهیاد ملک مطیعی؟
واقعاً فرقی نداشت چون من با هر دوی آنها کار کردهام. البته با آقای ملک مطیعی دو فیلم داشتم و با آقای فردین یک فیلم که همان یک فیلم بسیار مطرح شد و من را بالا برد.
- آنموقع آقایان منصور سپهرنیا، محمد متوسلانی و گرشا رئوفی یک گروه تشکیل داده بودند و با هم کار میکردند. آیا شما هم زوج هنری داشتید؟
من و آقای ابراهیم فخار چند سالی زوج شده بودیم و با هم چند کار بازی کردیم. یکی دو کار هم با آقای همایون بازی کردم. من در فیلم "مردی در آتش" نقش کمک راننده را بازی میکردم. واقعاً خودم را در کنار آقای همایون که بازیگر درجه یکی بود جای دادم. پس از آن دیگر از ما نخواستند که با هم کار کنیم. آن زمان واقعاً دست خودمان نبود و باید از ما میخواستند که بازی کنیم ولی نخواستند.
- چرا پس از انقلاب به خارج از کشور نرفتید؟
اتفاقاً به من پیشنهاد دادند که بروم ولی من ایران خودمان را بیشتر دوست داشتم. حتی یکبار ایلوش خوشابه به من گفت در خارج بازیگر کوچولو مثل تو وجود ندارد و اگر بروی کارت میگیرد ولی من نرفتم. با این حال چند سال بعد احساس کردم که تصمیم اشتباهی گرفتهام.
- فکر میکنید اگر به خارج رفته بودید اتفاقات بهتری برای شما رخ میداد؟
بله اگر میرفتم بغل دست آرتیستهای بزرگ دنیا بازی میکردم ولی قسمت نشد.
- آیا بیننده فیلمهای امروزی هستید؟ فکر میکنید فیلمهای امروزی بهتر هستند یا فیلمهای زمان قدیم؟
گاهی فیلمهای امروزی را هم میبینم. اساساً مدل کارهای امروزی با آن زمان تغییر کرده است. من با وجود تغییراتی که در سینما پدید آمده است، طبیعتاً کارهای زمان قدیم را بیشتر دوست دارم. کارهای امروزی کپی شده و ضعیفتر از کارهای قدیمی هستند.
- با وجود اینکه شما سالهای سال در سینمای ایران فعالیت داشتید، آیا مسئولین وزارت فرهنگ و ارشلاد اسلامی قدردان زحمات شما بودهاند و از شما قدردانی کردهاند؟
یکی دو بار برای من تولد و جشن گرفتند و من نیز از آنها تشکر کردم.
- برای سالهای آینده چه خواستهها و آرزوهایی دارید؟
اول از همه سلامتی مردم ایران را از خدا میخواهم. امیدوارم هیچوقت در زندگیشان مریضی و گرفتاری نباشد و گرانیها از بین بروند. از مسئولین دولت میخواهم اگر میشود دست مردم را بگیرند. ملت ایران دولت خودشان را دوست دارند. از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هم میخواهم به من هم کار بدهند و اجازه دهند در فضای سینما تنفس کنم و بتوانم با کار کردن مخارج زندگیام را تامین کنم.
و سخن آخر؟
درد و دل زیاد است ولی چه فایده دارد چون کسی عمل نمیکند. من از دولت و وزارت ارشاد میخواهم اگر میشود به اسدالله یکتا و امثال او کار بدهند یا یک آب باریکه برای من رو به راه کنند. من عضو خانه سینما هستم ولی حتی بیمه هم ندارم. کار سینما بازنشستگی ندارد.
منبع:هنر آنلاین
نظر شما