دوشنبه ۳ دی ۱۳۸۶ - ۰۸:۳۵
۰ نفر

عادل جهان‌آرای: رسانه و فرهنگ چه ارتباطی با هم دارند؟ کدام بر دیگری تأثیر می‌گذارد؟ آیا فرهنگ بدون رسانه می‌تواند اشاعه پیدا کند و یا رسانه بدون مولفه‌ای به نام فرهنگ می‌تواند به راه و کار خود ادامه دهد؟ اهمیت کدام‌یک در زندگی امروز بشر بیشتر است؟

 این پرسش‌ها سبب شده است رسانه‌ راه و نقش و اهمیت خود را به عنوان یک واقعیت بر افکار عمومی تحمیل کند تا جایی که امروزه رکنی از ارکان زندگی بشری محسوب می‌شود. اما از سوی دیگر فرهنگ – با تمام تعاریف و معانی متفاوت-  از چنان جایگاهی در نزد همه ملل برخوردار است که نه می‌توان آن را انکار کرد و نه  آنکه از زندگی بشر جدا ساخت.

شاید همین عوامل است که گاهی رسانه و فرهنگ را دو بال یک جامعه تعبیر می‌کنند که این بال‌ها فقط از لحاظ رنگ و شکل با هم تفاوت دارند. اگر چه همین تعبیر خود انتقادها و دیدگاه‌های متفاوتی را در پی دارد، اما چیزی که در اینجا مطرح است اینکه آیا با رسانه می‌توان فرهنگ ساخت یا با فرهنگی خاص می‌توان به رسانه‌ هویت و شخصیتی جدید داد؟ مقاله زیر اما نقشی که رسانه در شکل‌دادن و یا ایجاد فرهنگ بازی می‌کند را مطمح نظر دارد.

زایش‌ فرهنگ

از زمانی که انسان در محیطی به نام «جامعه»‌ای بزرگ که از قوانین و قواعدی خاص پیروی می‌کند قرار گرفت، درگیر سازوکارهایی شد که یا خود در شکل‌بخشیدن به آن نقش داشت و یا آنکه از دیگران تأثیر پذیرفت، همین تأثیر و تأثر سبب شد که شاکله شخصیتی، روحی و فرهنگی او شکل بگیرد و چیزی به نام «فرهنگ» پدید آید. فرهنگ شامل همه باورها، آیین، رسوم و آدابی می‌شود که افراد به آن وابسته‌ یا دل‌بسته‌اند.

فرهنگ‌ مقوله‌ای نیست که در زمانی کوتاه شکل بگیرد، بلکه فرآیندی است که به یک دوره زمانی طولانی نیاز دارد تا شکل و هیئت خاص خود را پیدا کند و در جامعه‌ای به عنوان یک امر و یا رفتار مورد اقبال عموم قرار گیرد و کم‌کم به عنوان جزیی از باورهای بنیانی اقشار یا ملتی محسوب شود. فرهنگ را می‌توان چون موجودی دانست که نفس می‌کشد و حیات‌مند است و مثل هر موجودی زایش و مرگی دارد.

در جوامع ابتدایی فرهنگ‌ها زودتر شکل می‌گیرند و دیرتر هم از بین می‌روند. گاهی در جوامع کوچک حرف یا حرکت یک فرد عادی و عامی شاید چنان نقشی را در زندگی آنان بازی کند که تأثیری طولانی‌مدت داشته باشد، این وضع تا زمانی موثر است که جوامع کوچک تحت تأثیر جوامع بزرگتر اطراف قرار نگیرند.

 ضمن آنکه اساسا هر چه جامعه اطلاعاتی و رسانه‌ای ضعیف باشد، به همان نسبت نشست و برخاست‌ فرهنگ‌ها هم به کندی صورت می‌گیرد. به عنوان نمونه در ادوار گذشته فردی برای تبلیغ دیدگاه‌های خود باید تلاش فراوانی می‌کرد تا بتواند حداقل بخش کمی از مردم را تحت تأثیر اندیشه‌های خود قرار دهد. هر چه ابزار تبلیغ بیشتر و گسترده‌تر باشد امکان اشاعه یک تفکر یا باور قوت بیشتری می‌گیرد؛ حال اگر آن اندیشه بتواند تأثیری ملموس و محسوس بر دیگران بگذارد، باز برای رد و یا محو آن به همان پروسه اولیه یعنی رسانه قوی نیاز است تا مخالفان دیدگاه‌های اندیشه‌ای بتوانند آن را از ذهن مردم بزدایند. البته اگر موضوع و یا اندیشه‌ای بتواند چند نسل را طی کند، حذف آن باور بسیار سخت و گاه ناممکن است.

 اما در جهان امروز که آداب و رسوم و یا باورها و اعتقادات از مهم‌ترین مولفه‌های سازنده فرهنگ‌های بشری‌اند، محو و نابودسازی آنها –ظاهرا- به راحتی میسر نیست، با خطر و چالش بزرگی به نام «رسانه» روبه‌رو است. تردیدی نیست که آداب و سنن- خصوصاً  آن شاخه‌هایی که عامل پیوند و پیوستگی نسل‌ها و اقوام است- پایه‌هایی قوی و چندهزار ساله در یک ملت دارند و حتی مردم در برخی با پذیرش ادیان جدید کمتر نمادها، آداب و سنن خود را فراموش می‌کنند، بلکه حداقل آن را در جامه تفکر جدید می‌آرایند و به اصطلاح آن را به نوعی استحاله می‌کنند، نه آنکه کاملاً آن را از یاد ببرند؛ خصوصاً آدابی که گستره آن چند قوم و ملیت را به طور برابر در بر می‌گیرد دوام‌پذیری و استحکام آن بیشتر است و به همین علت زود از بین نمی‌رود و با گسترش آیین و باوری از خاطره‌ها زدوده نمی‌شود، البته این امر تا زمانی به قوت خود باقی است که ملتی برای نگهداری، دیرپایی و به‌پایی باورهای پیشینیان همت به خرج داده و نگذارد که داشته‌های گذشتگان به راحتی فراموش شود، اما چیزی که در عصر حاضر همین ستون‌های محکم و قوی و ملی را دچار تزلزل و خدشه می‌سازد هجوم بی‌رویه  شیوه‌ها و آدابی از زندگی است که توسط رسانه‌های جمعی خصوصاً تلویزیون و روزنامه‌ها تبلیغ می‌شود.

در جهان امروز سرعت انتقال یک اندیشه به مراتب هزاران بار بیشتر از یکی دو قرن‌ گذشته است. هم ابزار تبلیغ تغییر کرده است و هم شیوه‌های تبلیغ با گذشته تفاوت دارد. امروزه گاهی پیغام‌ها سریع و صریح نیست، بلکه پوشیده و به نوعی مستتر در جامه‌هایی است که نمی‌توان به راحتی از نیت و هدف پیام‌دهنده در بادی امر آگاه شد.

شاید گفتن این سخن کمی بدبینانه باشد، ولی نمی‌توان آن را کتمان کرد: بی‌راه نیست اگر بگوییم که در عصر حاضر تمامی آداب و سنن و یا باورهای بشری در معرض هجوم آداب و سننی هستند که نه ریشه‌های اخلاقی قوی دارند و نه ریشه‌های انسانی.

 به همان دلیل فوق این آداب از راه‌هایی رخ می‌نمایند که حتی گاهی قوی‌ترین باورمندان را هم به کژراهه هدایت می‌کند. بسیاری از اخلاقیات و رفتارهای برخی از جوامع بشری محصول تراست‌های تبلیغاتی و انتشاراتی است. اندیشه‌هایی که آنها را خلق‌الساعه آفریدند فقط در فکر اندوختن سرمایه و یا قدرت‌اند، نه آنکه دغدغه اخلاق داشته باشند.

اگر در گذشته یک آیین و سنت بعد از صدها سال قوام می‌گرفت و نسل‌به نسل آن را حفظ می‌کردند، اما امروزه همان آیین را چیزهای مشابهی تهدید می‌کند که چه بسا در چشم به‌هم‌زدنی نابود می‌شوند. اغلب رسانه‌ها در دنیای امروز به جای آنکه فرهنگی ایده‌آل و انسانی را – که یادگار گذشتگان است- ترویج کنند، خود دست به ایجاد و ساخت فرهنگ‌ها و آدابی می‌زنند که از قِبَل آن بتوانند سیطره خود را بر همه سطوح زندگی بشری تحمیل و کامل کنند.

جوان‌ترها بهترند

شیوه‌هایی که رسانه‌ها برای نضج و رشد فرهنگ جدید بر می‌گزینند متفاوت و گاه از لطافت خاصی برخوردار است؛ همین لطافت بیان و تبلیغ است که به راحتی می‌تواند فکری را خام و مطیع سازد. فرهنگ‌سازان جهان امروز راحت‌ترین و در عین‌حال مقبول‌ترین راه را برای نهادینه کردن یک فرهنگ برمی‌گزینند. آنان اول به سراغ کسانی می‌روند که از تحلیل و اندیشه‌ مقوم و محکمی برخوردار نباشند و بیشتر احساسات و عواطف آنها را احاط کرده باشد؛ مهم‌ترین قشر هم در این میان جوانان و نوجوانان هستند.

جامعه‌شناسان معتقدند که گروه‌های سنی پایین به‌راحتی اغوا می‌شوند و ابزار سلطه را راحت‌تر می‌پذیرند و زود هم تحت تأثیر رفتارهایی قرار می‌گیرند که نیاز به تعقل و تفکر نباشد. اساساً برای فرهنگ‌سازان امروز چندان هم مهم  نیست که این قشر در کدام جامعه و کدام کشور زندگی می‌کنند، ضمن آنکه برای هر اقلیمی ابزار خاص خود را در دست دارند، مهم برای آنها تبلیغ و نشر باورها و فرهنگ‌های تهی و بی‌مایه آنان است، البته گر چه فشار و حجم تبلیغات بر روی کشورهای جهان سوم و یا به اصطلاح توسعه نیافته زیاد است، ولی آنان به شکل کلان، جهانی را می‌بینند که چون دهکده‌ای کوچک در دستان‌شان باشد.

رسانه‌ها مهم‌ترین ابزار تغییر و دگردیسی فرهنگ‌ها و حتی دولت‌ها هستند. آنها اسطوره‌ها و نمادهای جدیدی خلق می‌کنند، شخصیت‌هایی را پدید می‌آورند  که خیل عظیمی از مردم – بالاخص جوانان- با فکر آنها می‌خوابند و به عشق آنها بیدار می‌شوند.  اسطوره‌هایی که امروز رسانه‌ها خلق می‌کنند عموماً فاقد اخلاق و منش عالی انسانی هستند؛ این اسطوره‌ها بیشتر هیجان‌آور، رویایی و بسیار غیرزمینی‌ هستند، به گونه‌ای که آنها را می‌توان کاملا در مقابل نمادهای اسطوره‌ای گذشتگان قرار داد که از بن‌مایه‌های انسانی برخوردار بودند.

گم‌گشتگی فرهنگی

شخصیت‌های رسانه‌ای گفتار، کردار و اخلاق جوامع بشری امروز را هم تحت تأثیر قرار می‌دهند. گاه تکیه‌کلام‌های آنها از چنان جایگاهی برخوردار می‌شود که گویی قرن‌هاست که مردم با آن ارتباط دارند. مردم – خصوصاً جوانان- مثل آنها فکر می‌کنند، فیگورها و تیپ و شخصیت آنها را تقلید می‌کنند و حتی نام‌های آنان را بر می‌گزینند. وقتی  که این گزینه‌ها جایگزین نمادهای گذشته می‌شوند خودبه‌خود نوعی فراموشی و گم‌گشتگی فرهنگی در میان نسل‌ جدید اتفاق می‌افتد.

نسل جدید هویت و خود‌ِ واقعی‌اش را فراموش می‌کند و بدون هیچ مقاومتی در خدمت ایده‌آل‌های نمادهای فرهنگ جدید قرار می‌گیرد. پس وقتی که تفکر نسل جدید تغییر کند، خودبه‌خود آن فکری که پشت اشکال نمادین قرار داشت، پیاده می‌شود و در حقیقت تأثیر خود را گذاشته است و به اصطلاح فرهنگ جدیدی خلق کرد.

 رسانه‌ها به این ترتیب نسل‌ها را دچار دگرگونی می‌سازند، به گونه‌ای که این نسل حتی حافظه تاریخی خود را از دست می‌دهد. حافظه تاریخی نسل‌ها چیزی نیست که خیلی ساده و ارزان به دست آمده باشد، بلکه محصول قرن‌ها تلاش و سعی گذشتگان است؛ که تا امروز ادامه پیدا کرده، ولی اینک در مسیر سیلی قرار گرفت که نمی‌تواند مقاومت کند. وقتی که این محصول چنین مورد هجمه قرار گیرد، چیزی به عنوان هویت و فرهنگ باقی نمی‌ماند. هجوم فرهنگ جدید زمانی از قدرت بیشتری برخوردار می‌شود که فرهنگ قدیم و یا اصیل ملتی دچار انفعال شود، وقتی که این امر رخ دهد، فرهنگ جدید احساس قدرت بیشتری می‌کند و چون میدان را خالی می‌بیند به راحتی سیطره و سلطه خود را بر تمامی ارکان یک جامعه تحمیل می‌کند.

 زمانی که ابزار رسانه در خدمت فرهنگ جدید قرار می‌گیرد یقیناً ساختارهایی را بر می‌گزیند که نفوذپذیری در آنها راحت‌تر است. رسانه‌ها عموماً در تحمیل آرای خود- خصوصاً رسانه‌هایی که قصد تحمیق افکار جمعی را داشته باشند- دسته‌جمعی و گروهی عمل می‌کنند و همه در صفی قرار می‌گیرند که نیروی روبه‌روی آنها عملاً از سازوکار و ابزار رسانه‌ای قوی برخوردار نیست.

رسانه برای سود

رسانه‌ها – چه تلویزیون، روزنامه و اینترنت- در جهان امروز به فرهنگ به عنوان مقوله‌ای اقتصادی و سودآور و یا زیان‌ده می‌نگرند. فرهنگ در قاموس اندیشه‌ای صاحبان رسانه‌های قدرتمند، دیگر آن کارکردهای اخلاقی را هم ندارند و گویی انسان باید به موازات آن فرهنگی را بپذیرد که سود و زیان آن مشخص باشد.

این باورها عموماً در جهان غرب- که خاستگاه رسانه‌های نوین است- وجود دارد و به این علت آنها معمولاً جوامعی را نشانه می‌روند که امکان تخریب و ویران‌کردن فرهنگ آنها راحت‌تر باشد. اولین کاری که آنها می‌کنند سلایق و علایق روزآمد مردم را شکل می‌دهند، به این معنی که مردم را مجذوب نمادهایی می‌سازند که در جوامع آنها کمتر وجود داشته و یا اصلاً وجود نداشته است. این رسانه‌ها در حقیقت سربازان پیاده خود را از بین همین مردمی که می‌خواهند مورد هجوم قرار بگیرند انتخاب می‌کنند؛ آنها اول چشم‌ها را خیره می‌سازند و سپس راه تسخیر عقل و گاه خرد جمعی را نشانه می‌گیرند.

 گاهی رسانه‌ها ابتدا در خدمت کالاهای اقتصادی‌اند تا کالاهای فرهنگی. چنان‌ شیفته‌وار آنها را تبلیغ می‌کنند که گویی بدون داشتن هر کدام از این کالاها واقعا زندگی میسر و ممکن نیست؛ که اتفاقا گاهی هم چنین است. این کالاها هم از راه رسانه‌های تصویری و هم رسانه‌های کاغذی با عالی‌ترین شیوه‌های تبلیغاتی وارد خانه‌ها می‌شوند. چگونه تبلیغ کردن و کدام تصویر و واژه را برگزیدن، امروزه بیشتر برای تبلیغ اقتصادی است. وقتی که با تبلیغ فریبا بتوان کالایی را وارد زندگی مردم ساخت به همان نسبت این کالا فرهنگ  خاستگاه خود را به همراه خواهد داشت؛ و چه بسا خرده‌ فرهنگ‌های نوین و به ظاهر نادیدنی عمیقاً کار تسخیر فرهنگ کلان را به عهده خواهد داشت.

با این وصف رسانه‌ها می‌توانند در عمل حافظ منافع و فرهنگ قدرتمندان اقتصادی باشند. وقتی که سربازان رسانه‌ها بدون هیچ خون‌ریزی وارد کشوری می‌شوند، طبیعی است که به‌راحتی بتوانند فرهنگ آن کشور را هم بدون‌ خون‌ریزی تسخیر کنند. درحقیقت رسانه‌ها با نمادسازی و سمبل‌آفرینی خود را در پس آنها پنهان می‌کنند و در این هنگام قدرت خود را در تخریب نمادها و اسطوره‌های ملی و بومی به‌رخ می‌کشند. در چنین شرایطی «رمبو»ها و حتی «هری‌پاتر»ها بخشی از دغدغه‌های مردم می‌شوند و دیگر جایی برای «رستم» و «سهراب» و «زئوس» و «پرومته» باقی نمی‌ماند.

همین نقش تأثیرگذاری و تغییرسازی رسانه‌ها باعث می‌شود که برخی از کشورهای صاحب تمدن مانند ایران، چین، هند و... باید راه‌هایی را برای جلوگیری فرهنگ مهاجم جدید در پیش گیرند تا بتوانند جلوی اضمحلال فرهنگ خود را بگیرند.

امروزه کشورهای فراوانی به این واقعیت رسیدند که رسانه‌ها قدرتمندترین سلاح کشورهای قدرتمند برای تسخیر ملل و نحل دیگر است. دیگر زمان هجوم نیروهای نظامی برای تغییر فرهنگ و باور و آداب ملت‌ها گذشته است، زیرا رسانه‌ها بدون هیچ زحمت و مشکلی بی‌آنکه در خانه کسی را به صدا در آورند فقط با اشاره‌ای صفحه‌ای رنگین را می‌گشایند و آنگاه فضای خلوت و تنهایی مردم را پر می‌کنند.

 این رسانه‌ها حتی با لطایف‌الحیل رازدار مردم می‌شوند و مردم هم به آن اعتماد می‌کنند و همه داشته‌های خود را بر روی صفحه‌ای می‌ریزند، به این امید که هم  از تنهایی نجات یابند و هم رفیقی و یاری جدید پیدا کنند.

رسانه در مقابل رسانه

برای مقابله با قدرت‌ رسانه‌هایی که قصد تخریب فرهنگ ملت‌ها را دارند، تنها ابزار اتفاقاً‌ همین رسانه‌ است. باید فقط سازوکار مبارزه را شناخت تا مقهور توانمندی‌های آنان نشد. رسانه امروزه به جای کارکرد پیام‌‌دهی به کارکردفرهنگ‌سازی تبدیل شده است، به نوعی ابزار نوین برای تغییرات شاکله جهان. مک‌لوهان می‌گوید«رسانه همان پیام است.»

 باید دید که این پیام و ذات آن چیست. این پیام در جهان معاصر فقط ذاتی خبری و گزارشی ندارد، بلکه می‌تواند همان فرهنگ باشد؛ در یک پروسه رسانه به فرهنگ تبدیل می‌شود. مهم‌ترین ابزار مبارزه با فرهنگ مهاجم، فرهنگ یا رسانه قوی است، فقط باید راه‌کار را شناخت و به کاربست. از جمله آنکه:

1- نقاط ضعف و انحراف فرهنگ مهاجم را شناخت و از تحمیل آن بر مردم و یا اشاعه آن در بین اقشار خاص جلوگیری کرد.

2- فرهنگ ملی و اصیل خود را تقویت کرده و به شکلی نیرومند و درست در مقابل فرهنگ مهاجم قرار داد.

3-نیازهای فرهنگی و اخلاقی مردم را سنجید و به آن هم در بهترین شرایط پاسخ داد

4-به کمک کارشناسان و اندیشمندان دنیای رسانه، حیله‌ها و ترفندهای تبلیغی آنها را بر ملا کرد و خود ترفندی جدید خلق کرد و روبه‌روی فرهنگ مهاجم قرار داد.

5- وجوه فرهنگی مشترک اقوام و ملیت‌های درون‌‌سرزمینی را بازشناسی کرد و بر روی آنها کار تبلیغی و فرهنگی درست انجام داد؛ وجوهی مانند: دین، زبان، آداب، باورها و سنن نقش تعیین‌کننده‌ای در این زمینه دارند.

در ایران می‌توان به دین و فرهنگ و حتی آیینی چون نوروز که عموماً بین همه اقوام در گستره ایران تاریخی مشترک است، اشاره کرد. 6- نقاط قوت فرهنگ خود را شناسایی و آن را به درستی به مردم بازشناساند. 7- مهم‌ترین رقیب رسانه، رسانه است؛ پس با زبان رسانه می‌توان جلوی رسانه تخریب‌گر را گرفت.

کد خبر 40017

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز