چهارشنبه ۳۰ دی ۱۳۹۴ - ۰۷:۲۵
۰ نفر

همشهری آنلاین: لابی با جمهوری‌خواهان برای تداوم برجام، تحولات سیاسی لبنان و ... از جمله موضوعاتی بودند که در ستون سرمقاله برخی از روزنامه‌های چهارشنبه-۳۰ دی- جای گرفتند.

امیرعلی ابوالفتح . تحلیلگر مسائل آمریکا روزنامه شرق در ستون سرمقاله‌اش با تيتر«لابی با کنگره و جمهوری‌خواهان برای تداوم برجام» نوشت:روزنامه شرق،۳۰ دی

«برجام» نوع جدیدی از مناسبات میان ایران و ایالات متحده را به‌وجود آورده است. دو طرف بر سر یکی از حساس‌ترین موضوعات امنیت جهانی؛ یعنی فعالیت‌های هسته‌ای- چه صلح‌آمیز و چه غیرصلح‌آمیز- به توافق رسیدند. هم‌زمان ١٠ تفنگدار دریایی آمریکا که بر اثر خرابی قایق‌هایشان وارد حریم آبی ایران شده بودند، در کوتاه‌ترین زمان آزاد شدند. چند روز بعد نیز زندانیان آمریکایی در ایران با زندانیان ایرانی مبادله شدند و دولت آمریکا بخشی از اصل و سود پول‌های خرید تسلیحاتی ایران در زمان پهلوی را آزاد کرد. این اقدامات بیانگر آن است که دو کشور حداقل تصمیم گرفته‌اند از شدت تنش‌های سابق بکاهند؛ حتی اگر تمایلی به بهبود مناسبات یا آشتی نداشته باشند. بااین‌حال، تنش‌زدایی میان ایران و آمریکا به تلاش‌هایی فراتر از عزم دولت‌ها نیاز دارد. در ارتباط با ایالات متحده، تصمیم‌گیرنده فقط دولت و آن‌هم دولت دموکرات بارک اوباما نیست، بلکه بازیگران دیگری در حوزه روابط بین‌الملل فعال هستند که تعامل با آنان به روند تنش‌زدایی کمک می‌کند. اولین بازیگر، افکار عمومی ایالات متحده است که برای بیش از سه دهه زیر بمباران شدید «ایران‌ستیزی» و «ایران‌هراسی» بوده است. از دید بیشتر شهروندان آمریکایی علاقه‌مند به مباحث بین‌المللی، ایران در صدر کشورهای تهدید‌کننده منافع ملی و حتی جان شهروندان آمریکایی قرار می‌گیرد. تغییر در این ذهنیت در حقیقت، پایه اصلی هرگونه تنش‌زدایی میان ایران و آمریکا قلمداد می‌شود؛ کاری بس‌دشوار و طاقت‌فرسا اما شدنی. از سوی دیگر، اشتباه است اگر تصور شود توافق یا تعامل با قوه ‌مجریه آمریکا، پایان مسیر تنش‌زدایی یا کاهش دشمنی‌ها میان این کشور با جمهوری اسلامی ایران است.

هم براساس قانون اساسی ایالات متحده آمریکا و هم در عرصه عمل، کنگره آمریکا جایگاه درخور توجهی در سمت‌وسوبخشیدن به سیاست خارجی این کشور دارد. در همین موضوع «برجام» بارها دیده شد که کنگره تا چه اندازه و با چه ابزارهایی بر سر رسیدن به توافق هسته‌ای یا اجرای آن سنگ‌اندازی می‌کند. گرچه این سنگ‌اندازی‌ها در نهایت نتیجه‌بخش نبود، اما از اهمیت نقش قوه قانون‌گذاری آمریکا در ترسیم جهت‌گیری‌های سیاست خارجی نکاست. نکته مهم‌تر اینکه براساس توافق برجام، تحریم‌های مصوب کنگره آمریکا علیه برنامه‌های هسته‌ای ایران به دستور رئیس‌جمهوری آمریکا به حالت تعلیق در آمده است؛ درحالی‌که لغو این تحریم‌ها فقط برعهده خود کنگره است و براساس جدول تنظیمی، هشت سال بعد از روز اجرای برجام با رأی کنگره - هم‌زمان با تصویب پیوستن ایران به پروتکل الحاقی در مجلس شورای اسلامی- باطل می‌شود.

ازاین‌رو اگر جمهوری اسلامی با قوه ‌مقننه آمریکا به تعامل نرسد- آن‌گونه که در ماه‌های اخیر با قوه ‌مجریه آمریکا به تعامل رسید- عملا امکان لغو تمامی یا بخشی از تحریم‌ها کنگره علیه ایران وجود نخواهد داشت. البته ساختار قوه ‌مقننه آمریکا به‌گونه‌ای است که کشورها می‌توانند از طریق شیوه‌های مختلف لابی‌گری بر نحوه تصمیم‌گیری نمایندگان کنگره آمریکا تأثیر بگذارند. جمهوری اسلامی ایران بنا به دلایلی در ٣٥ سال گذشته به چنین ظرفیتی توجه نکرده است، اما حداقل برای حفظ دستاوردهای برجام، چاره‌ای جز تجدیدنظر در نوع نگاه ایران به کنگره آمریکا نیست. این مسیر نیز مانند مسیر زدودن نگرش‌های خصمانه در افکار عمومی آمریکا، دشوار و طاقت‌فرساست، اما ناشدنی نخواهد بود.

سرانجام اینکه گره‌زدن مناسبات ایران و آمریکا به دولت کنونی مستقر در کاخ سفید و حزب دموکرات، اشتباه خواهد بود. فارغ از اینکه در انتخابات ریاست‌جمهوری ١٠ ماه آینده آمریکا، دموکرات‌ها یا جمهوری‌خواهان برنده شوند، از هم‌اکنون باید با جمهوری‌خواهان آمریکا در مسیر درک مشترک قرار گرفت. نباید فراموش شود مهم‌ترین توافق سیاسی میان ایران و آمریکا؛ یعنی توافق هسته‌ای با دولتی در آمریکا امکان‌پذیر شد که سخت‌ترین تحریم‌ها را علیه ایران - در حقیقت علیه هر کشوری در جهان -

اجرا کرد. بنابراین اگر می‌توان با چنین دولتی در راه کاهش تنش‌ها گام برداشت، با دولت جمهوری‌خواه نیز می‌توان همین مسیر را پیمود و چه بهتر قبل از اینکه جمهوری‌خواهان در سال ٢٠١٦ یا ٢٠٢٠ یا حتی ٢٠٢٤ به قدرت برسند، زمینه برای کاهش خصومت‌ها فراهم شود. به‌هرحال آیندگان، روابط ایران و ایالات متحده را به دو دوران پیش‌ازبرجام و پس‌ازبرجام تقسیم می‌کنند. تردیدی نیست که شیوه‌ها و روش‌هایی که در دوران پیش‌ازبرجام در مناسبات دو طرف کارساز و مفید بود، در دوران پس از برجام نیز مؤثر واقع شود. در دوران پس‌ازبرجام باید عینک جدیدی بر چشم زد و به ابزارهای جدید مسلح شد. در غیر این ‌صورت، دستاوردهای برجام می‌تواند در آینده‌ای نزدیک بر باد رود. 

  • چه کسی انقلابی است؟ چه کسی ضد انقلاب است؟

روزنامه كيهان در ستون سرمقاله‌اش نوشت:روزنامه کیهان، ۳۰ دی

«انقلاب» و «ضد انقلاب» یک حوزه «گفتمانی» است که در عین حال دارای عینیت اجتماعی است و در هر جایی که از این دو سخن به میان آورده شود، خواه ناخواه وضعیتی مستمر و جاری به تصویر درمی‌آید و در بستر زمان ممکن است یک جابجایی هم اتفاق بیفتد یعنی فردی انقلابی به جرگه ضد انقلاب بپیوندد و یا فردی که مخالف انقلاب است به مدافع انقلاب تبدیل شود. البته تجربه تاریخی نشان می‌دهد که به ندرت اتفاق می‌افتد که فردی که در گذشته ضد انقلاب بوده است، انقلابی شود و فراوان پیش می‌آید که یک عنصر انقلابی، ضد انقلابی شود. این می‌تواند دلایل مختلفی داشته باشد.

انقلاب اگر از یک جایگاه معنوی برخوردار باشد، مقدس خوانده می‌شود و طبعاً کسانی که به دلیل مخالفت با اصول و ارزش‌ها و آرمان‌های انقلاب، «ضد انقلاب» خوانده می‌شوند، دارای هویتی «ضد ارزشی» خواهند بود و دقیقاً این دسته برای اینکه ضد ارزشی دیده نشوند، منکر معنوی بودن انقلاب یا نظام برآمده از آن می‌شوند اما از یک منظر دیگر انقلاب اگر دارای جایگاه معنوی بود، مخالفت با آن در واقع مخالفت با آرمان‌هایی است که اکثریت جامعه آنها را قبول دارند و خواهان حاکمیت آنها در صحنه اجتماعی می‌باشند. با این وصف ضد انقلاب در انقلاب‌های ارزشی، ضد مردم نیز محسوب می‌گردند.

انقلاب اسلامی ایران در قرون اخیر تنها انقلابی است که دارای هویتی معنوی و در نتیجه ارزشی است و مخالفت با آن یک اقدام ضد ارزشی و مذموم است کما اینکه نظام برآمده از این انقلاب، تنها نظامی است که در جهان امروز دارای هویتی معنوی است. بسیاری از گروه‌های راست‌گرا و یا چپ‌گرا- در معنای متداول در ادبیات سیاسی- از ابتدای انقلاب تلاش کردند تا از انقلاب اسلامی، هویت‌زدایی ارزشی کنند این اقدام در ابتدای انقلاب در قالب برجسته‌‌سازی برخی از وجوه سیاسی که مثلاً انقلاب ما را با هر انقلاب ضد سرمایه‌داری مشابه می‌گرداند و یا با برجسته‌سازی بعضی از جنبه‌های اجتماعی- نظیر مبارزه با فقر- به عنوان علت‌العلل شکل‌گیری انقلاب اسلامی دنبال می‌شد و مارکسیست‌ها مهمترین گروهی بودند که در این مسیر گام برمی‌داشتند که البته به جایی نرسید و مارکسیست‌ها از گردونه توجه اجتماعی خارج شدند. پس از مدتی از درون بعضی از گروه‌هایی که درست یا نادرست در جبهه نیروهای مذهبی هوادار انقلاب اسلامی دیده می‌شدند، خط چپ‌گراها را در یک قالب جدید بازتولید کردند. روزنامه سلام و مجلاتی نظیر ماهنامه کیان از شاخص‌ترین نشریاتی بودند که در دهه 1370 وارد میدان شدند تا از انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن «ارزش‌زدایی» نمایند. آنان ادعا می‌کردند که «حکومت یک مقوله اجتماعی است که براساس نیاز و تمایل شهروندان شکل می‌گیرد و قواعد آن براساس نظر و رأی مردم و نمایندگان منتخب آنان انتخاب می‌گردد» در این میان دکتر سروش و سایر شبه روشنفکرانی که براساس یک نقشه راه مشخص تغییر هویت انقلاب اسلامی را دنبال می‌کردند با صراحت می‌گفتند: «تمام تار و پود حکومت و همه اجزا و اصول راهنما و معیارهای اندازه‌گیری آن از مردم است». سروش با کتمان آیاتی که با صراحت از وظیفه پیامبران در تأسیس حکومت و جهاد برای ایجاد و حفظ آن سخن به میان آورده است، مدعی بود «پیامبر از سوی خداوند برای تأسیس حکومت مأموریتی نداشته و تبیین و تبلیغ دین تنها وظیفه پیامبر بوده است اما مسلمانان به گمان اینکه نداشتن دستور برای تأسیس حکومت یک نقص در دین بوده و نباید باشد، پیرایه‌هایی بر این بستند و آن را واجد چیزی دانستند که از اساس فاقد آن بود»

این داعیه برای آن صورت می‌گرفت تا پنداشته شود دین مقوله‌ای است و حکومت مقوله‌ای دیگر و در واقع این همان داعیه استعماری جدایی دین از سیاست بود که اساس فلسفه سیاسی حکومت‌ها را در غرب تشکیل می‌دهد.

این خط را در آن موقع روزنامه سلام و نویسندگان آن به صورت پررنگ‌تر و عملیاتی‌تر دنبال می‌کردند. این روزنامه در یکی از شماره‌های خود نوشت: «حکومت برآمده از جمهوری اسلامی مثل سایر حکومت‌هاست که در چارچوب رأی و نظر مردم پدید آمده و حکم مخالفت و موافقت با آن از حکم مخالفت و موافقت با سایر حکومت‌ها جدا نیست. این کوته‌بینی و قداست‌تراشی است که همراهی با انقلاب و دولت برآمده از آن را مستوجب «ثواب» و مخالفت با آن را شایسته عذاب الهی تلقی نماییم». بر این اساس قداست‌زدایی و در واقع دین‌زدایی از حکومت دینی، مقدمه از میان برداشتن بنیان جمهوری اسلامی بود کما اینکه روزنامه سلام حدود 8 سال پس از تأسیس شورش خیابانی تیر ماه 1378 را با سردمداری کسانی نظیر تاج‌زاده که در حلقه کیان و سلام رفت و آمد داشتند و حالا به مناصب مهمی در نظام هم رسیده بودند، کلید زد و نیز ده سال بعد فتنه بزرگی را با ورود اتهام تقلب به نظام به راه انداختند و در واقع با بکارگیری همه شیوه‌ها و با کمک گرفتن از بدنام‌ترین افراد و گروهها و کشورهای معاند درصدد براندازی نظام بودند که در هر دو مورد توسط مردمی که انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن  را «مقدس» و «معنوی» می‌دانند، شکست خوردند.

پس کاملا واضح است که جداسازی نظام از هویت معنوی مقدمه روی آوردن به اتهامات و اتهامات مقدمه دست زدن به اقدامات ویرانگر علیه نظام بود و چه کسی است که نداند، براندازی نظام اسلامی بزرگترین آرزوی آمریکا و صهیونیسم است و هر کس که در این خط باشد از سوی آنان حمایت جدی و علنی و غیرعلنی می‌شود.

پس مقوله‌ای بنام «ضدانقلاب» وجود دارد و ضدیت با انقلاب اگر از یک نقطه ضعیف شروع شود حتما در نقطه ضعیف متوقف نمی‌شود و رو به گسترش می‌گذارد ما نباید کسانی را که ضعفی دارند به ضدیت با انقلاب متهم کرده و به تعبیری که رایج است افراد را به سمت جبهه مخالف هل دهیم ولی واقعیت این است که انقلابی ماندن یا ضد انقلاب بودن خیلی دست ما نیست. آنانکه به سمت ضدیت با انقلاب سوق پیدا می‌کنند وقتی در مسیر مخالف قرار می‌گیرند لامحاله تا آخر راه می‌روند و ما معمولا قادر به نگه داشتن آنان نیستیم، در استفاده از واژه «ضدانقلاب» درباره آنان نیز اگرچه باید تا می‌توان اجتناب کرد ولی در نهایت این خودداری مشکلی را از آنان حل نمی‌کند.

شما ببینید کسی که فتنه 88 را دیده و پیامدهای سنگین آن را ملاحظه کرده و در عین اینکه خود را جزء خانواده انقلاب و نظام می‌داند، حاضر به محکوم کردن فتنه و عوامل آن نیست و در این مواقع معمولا با بکارگیری عبارت‌هایی مثل لزوم وحدت‌گرایی که در اینجا به معنای پذیرش دوباره عوامل فتنه است، در کنار عوامل فتنه و در واقع براندازان نظام قرار می‌گیرد. خب با چنین فرد یا افرادی چه می‌توان کرد؟ آیا این که مواضع آنان همراهی با براندازان است قابل کتمان می‌باشد و اگر ما کتمان کردیم آنها واقعا کنار براندازان قرار ندارند؟ در مثال دیگر می‌توان به فرد یا افرادی از خواص اشاره کرد که در عین علم داشتن به مجرمیت و خیانت اطرافیان خود از آنان حمایت کرده و در گوش آنان دعای سلامت می‌خوانند و در حالی که صدها سند از فساد اقتصادی و اختلاس سنگین اطرافیان خود دیده‌اند، آنان را مظلوم جلوه می‌دهند و در واقع نظام را متهم به ظلم می‌کنند که خود نوع دیگری از فتنه‌انگیزی علیه نظام اسلامی است. خب ما با چنین افرادی چه می‌توانیم بکنیم. ما دوست نداریم در مورد این‌ها از واژه «ضدانقلاب» استفاده کنیم و بقول آقایان نمی‌خواهیم آنان را به این سمت هل بدهیم اما آیا واقعا اینگونه عملکردها ضدانقلابی نیست و آیا می‌توان ذره‌ای احتمال داد که چنین افرادی پس از سالها ظلم به نظام و مردم توفیق توبه پیدا کرده و عاقبت به خیر شوند؟!

ما می‌دانیم که عاقبت به خیری دست خداست چنانچه دائما باید زمزمه کنیم که خدایا عاقبت ما را ختم به خیر بگردان ولی در عین حال این سوال وجود دارد که چرا مخالفان پیامبر(ص) - چه کسانی که از اول مخالف بودند و چه کسانی که بعدا به صف مخالفین او پیوستند - هیچکدام موفق به توبه نشده و با کفر و بی‌ایمانی از دنیا رفتند. همینطور این سوال وجود دارد که چرا هیچکدام از مخالفان قبلی و بعدی حضرت امیرالمومنین علیه‌السلام موفق به توبه نشده و عاقبت به خیر از دنیا نرفتند؟ این در مورد انقلاب اسلامی هم صدق می‌کند ما به تجربه دیدیم که تنها آن دسته از مخالفانی که بدون علم به واقعیت نظام در برهه‌ای به مخالفت با نظام برخاسته بودند، بعضا - مثل احسان طبری - توفیق توبه پیدا کردند ولی هیچکدام از علمایی که با وجود درک حقیقت و هویت امام و انقلاب اسلامی به مخالفت با آن برخاستند، توفیق توبه پیدا نکردند. دلیل آن این است که - براساس آنچه از آموزه‌های دینی فرا گرفته ایم - خداوند امکان هدایت را از آنان می‌گیرد و در واقع به آنان غضب می‌کند و این غضب راه بازگشت آنان را سد می‌نماید.

«انقلاب» و «ضدانقلاب» در پهنه انقلاب اسلامی خط فارق و جداکننده حق از باطل و ایمان از کفر است و خدای متعال در زمانه‌ ما آن را به مثابه‌ ترازویی فراروی بندگان و عاصیان قرار داده است کما اینکه خداوند متعال برای تمییز و جداسازی خبیث از طیب همیشه شاقولی قرار داده است. دعا کنیم تا آخر انقلابی بمانیم و به سرنوشت کسانی که در نیمه راه به دلیل هواهای نفسانی و اغواهای شیطانی از راه روشن انقلاب جدا شدند، مبتلا نشویم.

  • ایران پرچمدار گفت وگو

محمدعلی وکیلی روزنامه نگار و فعال سیاسی در ستون سرمقاله روزنامه ايران نوشت:روزنامه ایران، ۳۰ دی

1) آنچه را که برجام بر جای می‌گذارد می‌توان از وجوه مختلف دید. سخن به گزاف نگفته‌ایم اگر بگوییم دنیا با این توافق، گامی به سوی صلح برداشته زیرا تا پیش از این، چندان امیدی به تفاهم نبود. در آن سال‌های تحریم و تهدید هر چه می‌گذشت، فاصله تا مفاهمه افزون می‌گشت. جنگ‌طلبان غربی، صدایشان بلندتر شده بود. سکه تحریم ضرب شده و  «ایران‌هراسی» سکه شهر شده بود و بازار این ترفند، گرم بود. برق شوق در چشمان کمپانی‌های اسلحه‌فروش غربی و کاسبان ملت فروش تحریم، هویدا بود. در چنین آشوبی، پرچم اعتدال به اهتزاز درآمد و ندای «جهان عاری از خشونت و تندروی» بار دیگر از سوی ایران شنیده شد و کشورمان پس از گفت‌و‌گوی تمدن‌ها،  بار دیگر پرچمدار دوستی و پیام‌آور صلح در جهان شد. دو دهه پیش در فضایی که «برخورد تمدن‌ها» را ضروری و اجتناب‌ناپذیر می‌خواندند و چشم همگان با دلهره به «ابرهای سیاه برخورد» دوخته بود، ناگاه خورشید گفت‌وگو از پشت ابرها رسید و امیدی به دنیا دمید که باز می‌توان امید به «گفت‌وگو» بست. کمتر از دو دهه بعد، زمانی که گویی مفاهمه و گفت‌وگو به انتها و امتناع رسیده بود، باز پیام صلح و گفت‌وگو از ایران مخابره شد و آبی بر آتش تحریم و تهدید ریخته شد و بار دیگر راهِ مفاهمه گشوده شد. تو گویی «گفت‌وگو» سنت و مدل سیاست عقلای ایرانی است. راهی که گفت‌وگوی تمدن‌ها گشود، توسط جنگ‌طلبان غربی بسته شده بود. مدل «برجام» با منطق «برد - برد»، دوباره آن راه را گشود. امید که باز گرفتار انسداد نگردد.

2) «برجام» البته تنها میوه راه جدید نیست. معجزه گفت‌وگو بیش از اینها در آستین دارد. اکنون «ایران‌هراسی» به بحران و بن‌بست رسیده است. «همکاری با ایران» کارت حل منازعات شده است. فضای مبهم و آلوده «ایران‌هراسی»، کشورهایی چون عربستان را غرور و فرصتی داده بود تا دماغ ریاست بر منطقه بپزند و هوسِ سَر شدن در سر بپرورانند. «برجام» آنان را بر جای خود نشاند و خواب و هوس آنان را پراند. اسرائیل و عربستان در یک ائتلاف پنهان به هر دری می‌زدند تا توافق حاصل نشود اما طرفی از تخریب‌ها و خرابکاری‌های خود نبستند و امروز ناکام مانده  و به گزافه ‌گویی روی آورده‌اند. «برجام»، جایگاه ایران را احیا و ایران را به جای پیشین خود- یعنی بازیگر اصلی منطقه- برگرداند. جایی همتراز قدرت‌های جهان، جایگاه ایران است و جای عربستان هم همان ائتلاف با  امثال جیبوتی است.

3) مدل «برجام»، الگوی جایگزین «راه حل جنگی» برای ایجاد ثبات در منطقه شده است. اگر بگوییم لشکرکشی و راه حل نظامی، مدلی غربی- امریکایی در این چند دهه برای حل نزاع‌های خاورمیانه بوده است، می‌توان گفت برجام و منطق برد- برد مدل ایرانی برای حل این منازعات است. امروز جهان به منطق جدید، اقبال بیشتری نشان می‌دهد و در واقع مدل «برجام»، اقبال بیشتری برای حل منازعات دارد.

4) «برجام» در داخل کشور نیز دستاوردهای بزرگی داشته است. اولین و روشن‌ترین آن، «رفع تحریم» و ایجاد فرصت‌های اقتصادی پسا تحریم است. «برجام» دریچه‌ای به جهان به روی ما می‌گشاید و دروازه ورود ما به جهان جدید است. گفتنی است امروز سرعت تحولات جهان به حدی است که یکدم نمی‌توان از آن غافل شد. جهان در یک پوست‌اندازی گفتمانی است. لذا بازیابی و احیای نقش ایران در تحولات، ضروری و تعیین کننده می‌نمود.

5) «برجام»  می‌تواند الگو و الهامی برای حل منازعات و اختلاف‌های داخلی هم باشد. وقتی می‌توان موضوع کلان هسته‌ای را این چنین حل و رفع کرد حتماً اگر سیاست داخلی هم یک تدبیر سیاسی ظریف داشته باشد، نزاع‌های فرصت سوز داخلی قابل رفع خواهد بود. برخی از نزاع‌ها در داخل چنان کهنه شده‌اند که رسوبات آن در کف دیگ سیاست سنگینی می‌کند. مدل«برجام» و منطق آن، توان رسوب‌زدایی و رفع سوء تفاهم‌ها را دارد. یکی از نقاطی که مدل «برجام» می‌تواند بر آن انگشت نهد، همین انتخابات پیش رو است. وقتی رهبر فرزانه انقلاب دامنه «حق انتخاب و تعیین سرنوشت» را این چنین فراخ و فربه می‌گیرند و از همه ایرانی‌ها جهت مشارکت در تعیین سرنوشت‌شان دعوت می‌کنند، یعنی عزم نظام، رفع شائبه‌ها و سوء فهم‌ها است. ایشان فرصتی به سیاستمداران داخلی داده‌اند تا منازعات خود را حل کنند. اکنون باید این عرصه، با مدل «برجام»، سیاست داخلی را رسوب‌زدایی کند. شاید اولین گام رفع سوء تفاهم‌ها، مذاکره برای تأیید صلاحیت‌ها در این دوره انتخابات باشد تا همدلی و همزبانی به معنای واقعی میان تمام نیروهایی که دل در گرو انقلاب و سربلندی ایران اسلامی دارند ایجاد شود و در پرتو این همدلی، گره مشکلات و معضلات مردم گشوده شود. اجرای این «برجام داخلی» میان گروه‌های سیاسی امکانپذیر نیست،  مگر با ایمان به اعجاز گفت‌وگو و تن دادن به همدلی و همزبانی.

  • پس‌لرزه‌هاي برجام تحول مهم سياسي در لبنان

سيد حسين موسوي در ستون سرمقاله روزنامه اعتماد آورد:روزنامه اعتماد؛۳۰ دی

سمير جعجع، رهبر حزب نيروهاي لبناني در پي ماه‌ها مذاكرات پشت پرده با فراكسيون تغيير و اصلاح به رهبري ژنرال ميشل عون، طي مراسم با شكوهي نامزدي ژنرال عون را براي تصدي پست رياست‌جمهوري لبنان اعلام كرد. تقريبا همه نيروهاي سياسي لبنان به استثناي نيروهاي ١٤ مارس به رهبري سعد حريري، نخست‌وزير پيشين لبنان اين تحول سياسي را يك دگرگوني غافلگيركننده به شمار آوردند. گفتني است كه سمير جعجع، رهبر حزب نيروهاي لبناني با اين اقدام خود در واقع از نامزدي خود براي تصدي پست رياست‌جمهوري لبنان كناره‌گيري كرد، اما مهم‌تر از اين، سمير جعجع با اين اقدام ناگهاني از اجماع نسبي نيروهاي ١٤ مارس و به طور مشخص از جناح المستقبل به رهبري سعد حريري در مورد نامزدي سليمان فرنجيه براي تصدي پست رياست‌جمهوري لبنان خارج شد و بدين‌ترتيب عملا منافع گروهي و فرقه‌اي (مسيحيان) خود را بر اجماع فراگير سياسي زير پرچم نيروهاي ١٤ مارس ترجيح داد.

با توجه به اين تحول سياسي يكي از موانع مهم انتخابات رياست‌جمهوري لبنان برداشته شد و رقابت مسيحيان ماروني لبنان حول دو شخصيت مسيحي يعني ژنرال عون و سليمان فرنجيه متمركز شد. پست رياست‌جمهوري لبنان از ١٨ ماه قبل تاكنون به دليل اختلاف‌نظرهاي سياسي سه جناح قدرتمند اين كشور يعني حزب‌الله لبنان، جناح المستقبل به رهبري سعد حريري و حزب نيروهاي لبناني به رهبري سمير جعجع خالي بوده و نهادهاي رسمي سياسي اين كشور با يك بحران جدي مواجه بودند.

در اين زمينه ارزيابي چند نكته با توجه به اين دگرگوني سياسي در بدنه مسيحيان لبنان ضروري است.

يكم. ژنرال ميشل عون، رهبر فراكسيون تغيير و اصلاح از پايگاه اجتماعي نسبتا وسيعي نخست در ميان مسيحيان و در مرحله بعدي و به دليل همپيماني طولاني مدت ژنرال عون با حزب‌الله لبنان در ميان شيعيان اين كشور برخوردار است.

از سوي ديگر سليمان فرنجيه، نماينده پارلمان لبنان از حوزه طرابلس به دليل تاريخي و خانوادگي نيز از همپيمانان سنتي حزب‌الله لبنان به شمار مي‌رود. اينك حزب‌الله لبنان بايد از ميان دو نامزدي كه به لحاظ سنتي همپيمان اين حزب به شمار مي‌روند يكي را انتخاب كرده و به نمايندگانش در پارلمان توصيه كند كه به يكي از شخصيت‌هاي ياد شده يعني ژنرال عون يا سليمان فرنجيه راي دهند. پيش از اين حزب‌الله لبنان اعلام كرده بود كه به لحاظ اخلاقي و تاريخي از نامزدي ژنرال عون جانبداري خواهد كرد و در صورتي كه موضوع نامزدي سليمان فرنجيه مورد اجماع همه نيروهاي مسيحي قرار گيرد حزب‌الله لبنان باز هم از كانال ژنرال عون و جلب موافقت او نامزدي سليمان فرنجيه را مورد بررسي قرار خواهد داد. با تحولي كه ديروز در موضع حزب نيروهاي لبناني صورت گرفت، منطق حزب‌الله لبنان براي پيشبرد موضوع نامزدي ژنرال عون قوي‌تر خواهد شد.

دوم. جناح المستقبل به رهبري سعد حريري و چتر بزرگ‌تر اين جناح يعني نيروهاي ١٤ مارس (متشكل از جناح المستقبل، حزب سوسياليست ترقيخواه دروزي و چند حزب ديگر) در نخستين واكنش خود از زبان فواد سنيوره از رهبران جناح المستقبل و نخست‌وزير پيشين لبنان اعلام كرد پست رياست‌جمهوري لبنان يك موضوع ملي است و به مسيحيان اين كشور خلاصه نمي‌شود. بدين ترتيب مي‌توان گفت كه نيروهاي ١٤ مارس همچنان از نامزدي سليمان فرنجيه جانبداري خواهد كرد. مفهوم ضمني اين موضع جناح المستقبل اين است كه اختلاف‌نظرهاي موجود ادامه خواهد يافت، اما اگر اين جناح به اين نتيجه برسد كه نمايندگان پارلمان لبنان با اكثريت آرا به ويژه با ورود جناح سمير جعجع به كمپ ژنرال عون و حزب‌الله از نامزدي ژنرال عون براي تصدي پست رياست‌جمهوري لبنان جانبداري مي‌كنند، مذاكرات پشت پرده همچنان تداوم خواهد يافت تا سهم جناح المستقبل و به طور كلي نيروهاي ١٤ مارس در ساختار سياسي قوه مجريه اين كشور پس از انتخاب رييس‌جمهور مشخص شود. به نظر مي‌رسد نيروهاي ١٤ مارس روي سهم پست نخست‌وزيري حساسيت دارد. بدين ترتيب اگر نيروهاي ٨ مارس به رهبري حزب‌الله لبنان به اختصاص اين سهم به سعد حريري تمايل نشان دهد، به نظر مي‌رسد نيروهاي ١٤ مارس نيز به صف موافقان نامزدي ژنرال عون خواهند پيوست، زيرا ظاهراً در ميان نمايندگان مسيحي و شيعي پارلمان لبنان نامزدي ژنرال عون و انتخاب او محرز است. مشكل اصلي در جهت‌گيري نمايندگان اهل سنت پارلمان و احتمالاً نمايندگان دروزي‌ها (وابسته به جناح المستقبل) و حدود ١٠ درصد از نمايندگان مستقل پارلمان اين كشور خلاصه مي‌شود كه حدود ٥٠ درصد آراي پارلمان لبنان را در اختيار دارند.

سوم. تقريبا همه ناظران سياسي لبنان و منطقه بر اين باور هستند كه يكي از آثار قدرتمندتر شدن جايگاه ايران پس از اجراي برجام همين تحول سياسي در موضع يكي از مهم‌ترين احزاب مسيحي اين كشور يعني حزب نيروهاي لبناني به رهبري سمير جعجع است. سمير جعجع در مراسم سخنراني اعلام نامزدي ژنرال عون، اسراييل را دشمن خواند و به ادبيات ژنرال عون نزديك شد.

با گذار لبنان از اين مرحله دشوار در صحنه سياسي مي‌توان پيش‌بيني كرد كه صحنه‌هاي بحران‌زده منطقه به افق راه‌حل‌هاي سياسي نزديك مي‌شوند و در اين ميان تاثيرگذاري ايران در اين صحنه‌ها بي‌ترديد تعيين‌كننده خواهد داشت.

کد خبر 322246

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار رسانه و روزنامه‌نگاری

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha