دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴ - ۰۷:۴۹
۰ نفر

همشهری آنلاین: اجماع اسلامی برای مقابله با ترور،‌ حوادث تروریستی پاریس و ... از جمله موضوعاتی هستند که در ستون سرمقاله‌ برخی از روزنامه‌های دوشنبه-۲۵ آبان-جای گرفتند.

محمدتقی فاضل‌میبدی-عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم در ستون سرمقاله شرق با تيتر«اجماع اسلامی برای بیزاری از ترور» نوشت:

روزنامه شرق،۲۵ آبان

جنایت بس هولناکی که در پاریس رخ داد، بیش از ١٣٠ نفر را به کام مرگ فرستاد و صدها انسان را زخمی کرد. پیش از آن در بیروت هم  حادثه‌ای مشابه موجب مرگ تعداد زیادی انسان بی‌گناه شد و انفجار هواپیمایی که از شرم‌الشیخ مصر عازم مسکو بود صدها انسان، قربانی کینه‌توزی مشتی تروریست متعصب شدند. علمای اسلام، مراجع و مفتیان حتما نمی‌توانند بی‌اعتنا از کنار این وقایع بگذرند. گروهی که مسئولیت این آدم‌کشی‌ها را برعهده گرفته‌اند خود را متصل به اسلام و پای‌بند به دفاع از دین می‌دانند. متأسفانه با تبلیغات منفی صورت‌گرفته، برخی مردم دنیا بر این باورند که اسلام، چنین کشتارهای بی‌رحمانه‌ای را مشروع یا واجب می‌داند و در نتیجه، اسلام‌هراسی در کشورهای غربی رواج یافته است.

علمای اسلام از هر فرقه و گروه و مذهبی، لابد می‌دانند هیچ دین آسمانی -‌ به‌ویژه اسلام- خشونت، آدم‌کشی و ترور و تهدید را مجاز نمی‌شمارد و سخت‌ترین مجازات را برای کسانی می‌داند که محارب باشند؛ یعنی سلاح به دست گیرند و مردم را تهدید کنند. سزاوار است علمای کشورهای اسلامی، به‌ویژه مراجع تقلید شیعه و مفتیان اهل تسنن، استادان حوزه علمیه اعم از شیعه و سنی به صورت اجماعی، کشتار، انفجار و ترور از پایگاه دین را محکوم کنند و دامن عطوف اسلام را از این فجایع پاک کنند. باید گروه‌هایی را که به نام دفاع از دین، به کشتار و خشونت دست می‌زنند از دین خارج اعلام کرده و حکم تکفیر اینها را صادر و به دنیا اعلام کنند هیچ‌کدام از این حرکاتِ ضد انسانی، قربانی کرد: توجیه دینی و اسلامی ندارد. امام علی(ع) خطاب به مالک اشتر فرمود: «بپرهیز از اینکه خونی را بریزی. هیچ چیزی مانند ریختنِ خون، عقوبت خدا را نزدیک نمی‌سازد. حکومت‌ها به‌خاطر ریختن خون آدمیان از میان رفتند؛ پس اقتدار خود را با ریختن خون مردم تقویت نکن که این کار، پایه‌های حکومت را ضعیف و سست می‌سازد بلکه آن را نابود می‌کند...» (نهج‌البلاغه نامه ٥٣).

خداوند در قرآن کریم در سوره مائده آیه ٣٣ می‌فرمایند: «مَنْ قَتَلَ نَفْسَا بِغَیرِ نَفْسٍ أوفَسادٍ فِی الأَرضِ فَکانَّما قَتَلَ النَّاسَ جمیعاً: کسی که انسانی را بُکشد یا در زمین فساد کند، مانند این است که همه انسان‌ها را کشته است». نمی‌توان منکر شد یکی از علل پیدایش این گروه‌های افراطی و تروریست، سیاست‌های نادرست غرب در برخی کشورهای خاورمیانه بوده است و نیز نمی‌توان انکار کرد سیاست‌های نادرست حاکمان برخی کشورهای خاورمیانه، باعث تقویت این گروه‌ها شده؛ اما علمای دین باید بر اساس جایگاه و منزلتی که دارند، یک‌صدا به دنیا اعلام کنند اسلام از این کشتارها بیزار است و این فجایع نمی‌تواند جنبه دینی داشته باشد تا جوانان مردم در این دام مهلک نیفتند. به دنیا باید گفت اسلام، مردم را به جنگ افکار می‌خواند نه جنگ افراد. دراین‌میان باید از بیانیه جامع و پیام تسلیت رئیس‌جمهوري اسلامی ایران تشکر کرد که پیام ایشان از جایگاه یک روحانی که  رئیس‌جمهور کشوری اسلامی است، جنبه تبلیغاتی و انسانی مؤثری دارد.  متأسفانه برخی رسانه‌ها، به‌گونه‌ای به این رویداد ناراحت‌کننده پرداخته‌اند که گویی این کشتارها باید اتفاق بیفتد تا غرب بر سر عقل آید. صرف‌نظر از اینکه این شیوه عمل، به‌نوعی ترویج خشونت است، به دور از فرهنگ اسلامی و ایرانی ماست و انزجار مردم ایران از همه اَشکال تندروی را افزایش خواهد داد.

  • ارزش خبري؛ ارزش انساني

روزنامه اعتماد در ستون سرمقاله‌اش نوشت:

روزنامه اعتماد؛۲۵ آبان

همزماني اتفاقات پاريس با بيروت و ابعاد گسترده واكنش‌ها نسبت به حوادث پاريس موجب شد اين پرسش پيش آيد كه چرا اين حد از تفاوت ميان واكنش نسبت به اين دو واقعه و نيز مسائل انساني ميان آنها وجود دارد؟ آيا خون غربي‌ها رنگين‌تر از خون شرقي‌هاست؟ آيا خون مسيحيان مهم‌تر از خون مسلمانان است؟ اگر به اين پرسش با دقت كافي پاسخ داده شود، بسياري از نكات و مسائل مربوط به جوامع اسلامي و ايران براي خودمان نيز روشن خواهد شد.

ابتدا بايد ميان ارزش خبري يك حادثه و ارزش انساني و اخلاقي آن تمايز قايل شد. كشته شدن يكي از نزديكان ما، براي ما ارزش خبري و انساني زيادي دارد، ولي اين حادثه براي ديگراني كه نسبت به مقتول در فاصله دورتري هستند، ارزش كمتري دارد و هرچه از مقتول دورتر باشند، ارزش خبري و انساني و عاطفي آن كمتر مي‌شود. ولي اگر نمونه ديگري را در نظر بگيريم، قضيه قدري متفاوت مي‌شود. ترور كندي، واجد ارزش خبري بسيار زيادي بود. اكنون هم پيگيري آن ترور، ارزش خبري خاص خود را دارد ولي ارزش عاطفي آن براي همه شنوندگان يكسان نبود.

طرفداران و علاقه‌مندانش را محزون و غمگين و گريان كرد و شايد دشمنانش را خوشحال و بسياري نيز در اين ميان احساس عاطفي خاصي نداشتند. بنابراين بايد ميان ارزش خبري يك رويداد با ارزش عاطفي، احساسي و انساني آن تفاوت قايل شد. ارزش خبري به نسبت فارغ از احساس و حتي ذهنيت‌هاي ما است (البته به نسبت)، به همين دليل درباره بسياري از رويدادها، شاهد هستيم كه تيتر رسانه‌ها با وجود تفاوت‌هاي مضموني، درباره آن موضوع است. براي نمونه همين اتفاقات پاريس، تيتر قريب به اتفاق رسانه‌هاي خبري است، هرچند با گرايش‌هاي گوناگون محتوايي و تحليلي. ارزش يك خبر ناشي از ويژگي‌هايي است كه در خبر وجود دارد و برخي از موارد آن را مي‌توان ميان اين دو واقعه مقايسه كرد.

غيرمنتظره بودن يك ويژگي است. هرچند سال گذشته نيز اتفاقات مشابه و در سطح محدودتري در پاريس رخ داد ولي گمان مي‌رفت كه پس از آن رويدادها، تكرار اتفاقات مشابه در آنجا سخت و سخت‌تر شده است. به همين دليل رويداد اخير پاريس غيرمنتظره بود، ولي در لبنان اين ويژگي خيلي كمتر است.

ويژگي ديگر اثرگذاري است. انفجار بيروت بعيد است كه تاثيرات چنداني بر سياست‌هاي منطقه‌اي و حتي لبناني داشته باشد و شايد يكي از دلايل غيرمنتظره تلقي نشدن آن نيز همين است. ولي اتفاقات پاريس نه تنها در اتحاديه اروپا و سياست مهاجرپذيري، يا توازن نيروهاي داخلي و حتي آينده انتخاباتي و نيز سياست‌هاي منطقه‌اي آنها تاثيرگذار است، بلكه ابعاد اقتصادي نيز پيدا خواهد كرد؛ و نيز ممكن است تاثير آن بر مذاكرات مربوط به سوريه نيز ملموس باشد.

البته همه ماجرا اين نيست. تله‌رسانه‌اي غربي‌ها براي مردم ساير مناطق نيز وجود دارد. در اينجا هدف محكوم كردن رسانه‌هاي غربي نيست، آنها كار خودشان را براساس ارزش‌هاي خبري خود انجام مي‌دهند، ولي مشكل به سوي رسانه‌هاي منطقه‌اي برمي‌گردد. در واقع مردم منطقه به جاي آنكه ارزش‌هاي خبري را به مسائل منطقه‌اي و جامعه خود تطبيق مصداق دهند، مصداق‌ها را نيز از رسانه‌هاي غربي مي‌گيرند؛ و بعد اعتراض مي‌كنند كه چرا خبرهاي آنان در تيتر رسانه‌ها قرار مي‌گيرد. ولي سويه بدتري هم اين ماجرا دارد و آنكه ارزش‌هاي اخلاقي و عاطفي ماجرا نيز متاثر از رسانه‌هاي غربي است.

وقتي كه تعدادي افراد بيگناه در پاريس يا نيويورك يا مادريد كشته مي‌شوند اين امر طبيعي است كه مردم آن كشورها به لحاظ اخلاقي و عاطفي بسيار متاثر شوند و واكنش‌هاي مناسب اين احساس خود را نشان دهند، به همان ميزان نيز طبيعي است كه آنان در برابر رويدادهاي مشابه در كشورهاي ديگر واكنش مشابه نداشته باشند، زيرا انسان نمي‌تواند در برابر اين نوع اتفاقات و در همه جا، واكنش عاطفي يكسان نشان دهد. وقتي كه در محل و جلوي چشم ما اتفاقي رخ مي‌دهد، فرق مي‌كند با وقتي كه در محل يا شهر يا كشور ديگري رخ مي‌دهد. بنابراين مردم منطقه ما نيز مي‌توانند و بايد نسبت به اتفاقات مشابه در منطقه خود، واكنش احساسي و اخلاقي و عاطفي مناسب بروز دهند. اين ارزش، متفاوت با ارزش خبري است. وقتي كه مردم منطقه در برابر ناملايمات عليه هم‌وطنان خود واكنش شايسته‌اي نشان نمي‌دهند، چگونه انتظار داريم كه ديگران نسبت به اين اتفاق در منطقه ما واكنش اخلاقي و عاطفي نشان دهند؟

مشكل بزرگ در منطقه ما اين است كه انسان به ما هو انسان واجد جايگاه و ارج و منزلت نيست. انسان‌ها را با معيارهايي ارزش‌گذاري مي‌كنيم كه در نهايت افراد اندكي واجد ارزش‌هاي انسانيت و شايسته دلسوزي و واكنش اخلاقي و عاطفي مي‌شوند. البته وجود اين واقعيت دليل نمي‌شود كه ما در برابر اتفاقات پاريس واكنش اخلاقي و عاطفي پررنگ‌تري را نسبت به اتفاقات بيروت نشان دهيم. چنين رفتاري براي يك غربي و فرانسوي كاملا پذيرفتني است، چون او تعلقات طبيعي بيشتري نسبت به آسيب‌ديدگان و كشته‌شدگان حادثه پاريس دارد، بدون اينكه مردمان ديگر را بي‌ارزش تلقي كند، ولي براي ما به عنوان كسي كه در منطقه است و تعلقات فرهنگي و مذهبي و جغرافيايي بيشتري با مردم منطقه دارد، چنين رفتاري به منزله ارزش‌گذاري بيشتر بر جان و درد و رنج انسان‌ها براساس ويژگي‌هاي اجتماعي و اقتصادي و نه انساني است.

  • نگاهی جامعه‌شناختی به ریشه‌های تراژدی پاریس

 حسین ایمانی جاجرمی استاد دانشگاه در ستون سرمقاله روزنامه ايران نوشت:

روزنامه ایران؛۲۵ آبان

کشتار و ارعابی که جمعه شب در پاریس، عروس شهرهای جهان و در قلب اروپا اتفاق افتاد و تعداد زیادی از شهروندان عادی و بیگناه را کشت و زخمی کرد، در کنار تحلیل‌های سیاسی نیازمند نگاهی جامعه شناختی نیز است.

این واقعیت که همواره در چنین اتفاقات تروریستی دست شهروندان فرانسوی با تبار مسلمان و مهاجر در کار است، نشان دهنده مسأله شکاف‌های اجتماعی- اقتصادی میان مردم فرانسه است که به سبب ترمیم نشدن در طول سال‌ها، چنین خونبار و خشن خود را نشان می‌دهد و بستر آماده‌ای را برای گروه‌های تروریستی القاعده و داعش فراهم می‌کند تا به آسانی از میان فرانسویان طرد شده از سوی جامعه اصلی یارگیری کنند.

بخشی از ریشه های روانی و اجتماعی حوادث اخیر در تاریخ فرانسه و روابط آن با مستعمراتش نهفته است. دولت فرانسه برای سده‌ها روابط نابرابر و استثماری با مستعمرات خود داشته است. این مسأله زمانی پیچیده‌تر می‌شود که جمعیت‌های وسیعی از مستعمرات پیشین به کشور استعماری برای کار، جنگیدن و بهره‌کشی مضاعف مهاجرت کنند و بار ضعف نظامی فرانسه در حین جنگ‌های جهانی و بازسازی خرابی‌های آن را پس از جنگ بر دوش کشند؛ زحمت و تلاشی که به ندرت از سوی جامعه اصلی فرانسه شناخته و قدردانی شد. کشور میزبان مهاجران برای پرهیز از پیامد شکاف‌های اجتماعی- اقتصادی به طور معمول از دو راهبرد «ادغام اجتماعی» (استراتژی کوره ذوب) یا پذیرش تکثرگرایی فرهنگی و اجتماعی استفاده می‌کند. سیاست‌های ادغام می‌کوشند تا با نادیده گرفتن تفاوت‌های بنیادی، جماعت مهاجران را با هر قیمت و با ابزارهای چماق و هویج با جمعیت اصلی یکی کنند.

همدین‌سازی، همزبان‌سازی و همشکل‌سازی بخشی از اقداماتی است که انجام می‌شود. سیاست‌های ادغام از آنجا که ظالمانه هستند، معمولاً موجب واکنش مهاجران در معرض این سیاست‌ها شده و سبب نتایجی برعکس اهداف خود می‌شوند. آنها مقاومت فرهنگی، بازتولید هویت‌های بومی مهاجران و روش‌های مقابله را در پی خواهند داشت.

به نظر می‌رسد این مسأله‌ای است که در فرانسه اتفاق افتاده باشد و حدود ٦ میلیون مسلمان ساکن در آنجا با وجود آنکه رسماً و ظاهراً شهروند فرانسه محسوب می‌شوند اما در جامعه اصلی جذب و ادغام نشده‌اند و بدل به جماعت‌های سرخورده و معترض شده اند. مقصر اصلی این وضعیت سیاست‌های تبعیض‌آمیز و نابرابری فرصت‌های آموزشی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است که ساختار تحرک اجتماعی را برای مهاجران و اقلیت‌ها صلب و تغییرناپذیر می‌کند. نسل اول مهاجران در جست‌وجوی تثبیت و به امید آینده بهتر برای فرزندان خویش تاب تحمل نابرابری و ستم را معمولاً دارد اما نسل‌های بعدی در شرایطی که امید به آینده بهتر نسل اول را ندارند، در بی طاقتی و بسته بودن ساختارها و نهادها بستر مناسبی را برای خشونت و اعتراض می‌سازند. مسأله زمانی بدتر می‌شود که نظام اقتصادی در آغوش سیاست‌های بازاری افتاده و در هیجان ثروت‌اندوزی طبقه حاکمه، تهیدستان و شرایط وخیم آنها را از یاد ببرد.

چنین نظامی با بازتولید پایدار نابرابری، ناپایداری نظام اجتماعی را سبب می‌شود و در چنینی شرایطی انتظار صبوری و تحمل برای جوانان نسل‌های دوم و سوم مهاجران بیهوده است. جامعه فرانسه هر از گاه نشانه‌هایی در مورد وخامت اوضاع اجتماعات مهاجرنشین و مطرود مانند شورش‌های شهری چند سال پیش در محله‌های مهاجرنشین پاریس و برخی شهرهای بزرگ و خشونت‌های ابراز شده از سوی همین گروه‌ها و استعداد آنها برای جذب در اندیشه‌های افراطی داعشی به مانند حمله به هفته‌نامه شارلی ابدو در سال گذشته دریافت کرده است اما ظاهراً گوش شنوایی برای شنیدن و چشم بینایی برای دیدن در نزد سیاستمداران این کشور نبوده است.

در صورت عدم اقدام جدی برای باز کردن هرم اجتماعی برای شهروندان درجه دو و سه و عادلانه کردن شرایط زیست، انتظار می‌رود چنین خشونت‌هایی ادامه یابد و تداوم آنها می‌تواند موجبات به قدرت رسیدن راست‌های افراطی را در فرانسه ممکن سازد.

  • گروکشی سیاسی از علم

روزنامه كيهان در ستون سرمقاله‌اش نوشت:

روزنامه کیهان؛۲۵ آبان

تذکر چندباره رهبر معظم انقلاب راجع به «علم و وضعیت دانشگاه‌ها» در دو سه سال اخیر، نکات بسیاری برای پرداختن دارد. وجه اشتراک بیانات ایشان در این موارد، هشدار نسبت به افت علمی کشور و وضعیت فرهنگی دانشگاه‌هاست.  مرور فرمایشات ایشان نشان می‌دهد رهبر انقلاب از هر فرصتی برای پیگیری رشد علمی کشور و سالم‌سازی محیط دانشگاه و آماده کردن آن برای پرچمداری نهضت گسترده علمی و پی‌ریزی تمدن نوین اسلامی استفاده کرده‌اند.

1- حفظ رشد چشمگیر علمی، همواره توسط حضرت آقا گفته و شنیده شده است. طبق برخی آمار منتشر شده، در دهه منتهی به سال 92، ایران 13 برابر متوسط جهانی و بنا بر برخی دیگر از منابع آماری تا 15 برابر متوسط جهانی شتاب رشد علمی داشته است؛ این میزان از رشد خیره‌کننده باعث شده بود که رتبه علمی ایران در بین کشورهای جهان، بین 14 تا 17 در نوسان باشد. به بیانی دیگر و به روایت این آمار، جمهوری اسلامی ایران در ده سال منتهی به سال 92، در زمینه علم و پیشرفت علمی از کشورهای اول قاره‌های آسیا و آفریقا و جلوتر از بسیاری از کشورهای اروپایی و آمریکایی بوده است.

از سال 92 به این طرف، رشد 13 تا 15 برابری علمی ایران سیر قهقرایی به خود گرفت تا اینکه در نهایت، نمودار صعودی پیشرفت علمی ایران سقوط کرد. اینکه چنین توقف و سقوط علمی‌ای از چه دلایلی نشأت می‌گیرد جای بررسی‌های جداگانه دارد؛ اما ذکر یک نکته به عنوان علت‌العلل این وضعیت ناخوشایند در اینجا لازم است که آن هم «سیاسی‌کاری و اقدامات غیرکارشناسانه» مسئولان وزارت علوم است.

 هنوز مسئله چند هزار دانشجوی نخبه بورس شده و جذب نشدن آنها در دانشگاه‌ها و تذکر جدی رهبر انقلاب در این رابطه تمام نشده، ریاست کسی بر دانشگاه مهم فرهنگیان مطرح می‌شود که بخش عمده تحصیلش را در آمریکا سپری کرده و به تصریح مکتوب خودش که نتیجه همین تحصیلات آمریکایی است هیچ اعتقادی به «تربیت و آموزش ایدئولوژیک» ندارد!

در شرایطی که هنوز چند هزار دانشجوی بورسیه بعد از اظهارنظر صریح مجلس مبنی بر محق بودنشان و همچنین پس از سه سال دوندگی تنها با وعده و وعیدهای غالباً توخالی مسئولان مواجه می‌شوند، رسانه‌ها از جذب‌های چند روزه فامیلی در هیأت‌های علمی برترین دانشگاه‌ها خبر می‌دهند!

بدیهی است که استمرار چنین وضعیتی می‌تواند وضعیت علمی ما را بدتر کند. «اقدامات غیرکارشناسانه و سیاسی» اولین وزیر علوم دولت یازدهم، نمایندگان ملت را به این نتیجه درست رساند که رأی اعتماد خود را از وی پس بگیرند. اما ظاهراً پس از برکناری فرجی‌دانا از وزارت علوم، جریان‌های حاشیه‌ای این وزارتخانه از کار ننشسته و حتی فعال‌تر از قبل به حاشیه‌سازی‌های خود ادامه می‌دهند؛ وگرنه وقایع خلاف قانون شورای عالی انقلاب فرهنگی در خلع ید خود در انتخاب رؤسای دانشگاه‌ها نبایستی اتفاق می‌افتاد، یا اینکه پس از صحبت صریح رهبر انقلاب در ماه مبارک رمضان، بایستی مسئله چند هزار دانشجوی نخبه و مؤمن بورسیه با مجازات عاملین افشا‌کننده اسامی آنها و جذب بورس شده‌ها در دانشگاه‌ها خاتمه می‌یافت، یا اینکه دانشگاه‌های مهم کشور نزدیک دو سال بدون رئیس اداره نمی‌شد، یا اینکه تنها دانشگاه متخصص در زمینه اقتصاد مقاومتی - دانشگاه اقتصاد - با یک دانشگاه با رتبه‌ای بسیار پایین‌تر - دانشگاه خوارزمی -  ادغام نمی‌شد و دانشجویانش سرگردان نمی‌شدند و یا اینکه ... .

بد نیست یک مقایسه درون دولتی برای فهم بیشتر اثرات سوء اقدامات «سیاسی و غیرکارشناسی» داشته باشیم. وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی که دانشکده‌های پزشکی، دندانپزشکی و داروسازی سراسر کشور را مدیریت می‌کند، با رویکرد غیرسیاسی و نسبتاً کارشناسانه‌ای که داشته، در همین مدتی که سایر دانشگاه‌های ما با توقف رشد علمی مواجه بوده‌اند، باعث ارتقای رتبه جهانی ایران در زمینه علوم پزشکی شده است.

سیاسی‌کاری افراطی، میدان دادن به نیروهای حاشیه‌ای که مانند دولت در سایه برای وزارتخانه مهم علوم تصمیم‌سازی می‌کنند و عملاً تصمیم‌های خودشان را اجرایی هم می‌کنند، موجب دلخوری و دلزدگی اقشار دانشگاهی هم شده است. نگاهی به سیر دانشگاهیانی که پس از روی کار آمدن دولت یازدهم با رنجش خاطر، علی‌الخصوص در رشته‌های فنی و مهندسی عطای تحصیل و خدمت در ایران را به لقایش بخشیده‌اند، مؤید این موضوع است که سیاست‌زدگی دانشگاه‌ها و توجه نکردن به مقوله اولی و اصلی، یعنی علم، باعث شده بدنه دانشگاهی هم تا حد قابل تأملی به مسئولان وزارت علوم بی‌اعتماد شوند. 

2- اوضاع علمی و سیاسی دانشگاه‌ها، تنها ضعف مجموعه‌های علمی کشور نیست، بلکه مهمتر از آن، «وضعیت فرهنگی» مراکز علمی هم چندان به سامان نیست. رهبر انقلاب در این رابطه هم دغدغه‌های بجایی را مطرح کرده‌اند.

حضرت آقا تصریح کردند که کار فرهنگی، برگزاری اردوی مختلط و کنسرت در دانشگاه‌ها نیست و برخی از مسئولین برداشت درستی از کار فرهنگی در دانشگاه‌ها ندارند. اینکه «کارفرهنگی» مناسب دانشگاه کدام است و کدام نیست، بررسی‌های جداگانه‌ای را می‌طلبد، اما آنچه عجالتاً باید به آن پرداخت، نمایاندن بخشی از کج‌فهمی‌های گسترده از مقوله «کار فرهنگی» است.

علی‌رغم اینکه معاون محترم فرهنگی وزارت علوم گفته است برگزاری اردوهای مختلط در دانشگاه‌ها جرم است و دانشجویان در چنین اردوهایی شرکت نکنند، اما بر هیچ دانشگاهی‌ای پوشیده نیست که بخش عمده این قبیل اردوها توسط خود دانشگاه‌ها و اساتید در حال برگزاری است. یک بررسی میدانی مختصر مشخص می‌کند که برخی دانشکده‌ها و اساتید در قالب «اردوی علمی» و مثلاً به منظور «جمع‌آوری نمونه‌های گیاهی»، «بازدید از مکان‌های باستانی»، «شرکت در همایش‌های علمی» و ... دانشجویان را عملاً با اجباری روحی به اردوهای شبانه‌روزی مختلط هدایت می‌کنند. پر پیداست که اردوهایی با چنین عناوینی تنها توسط برخی اساتید تدارک دیده می‌شود و اگر اساتید از طریق دانشکده‌ها برنامه‌ریزی این اردوها را انجام ندهند  هیچکدام از این اختلاط‌های غیرضرور از اساس شکل نخواهد گرفت.

مفسده این اردوها بسیار بیشتر از اردوهایی است که ممکن است خارج از دانشگاه و توسط خود دانشجویان برگزار ‌شود، چرا که به صورت رسمی توسط استاد و دانشگاه انجام می‌شود، ظاهر مشروع به خود گرفته و ممکن است موجب خاطرجمعی دانشجوها و خانواده‌هایشان هم بشود و بسیاری از کسانی که به لحاظ عقیدتی و فرهنگی سنخیتی با اینگونه اردوها ندارند هم در آن شرکت کنند. اما در یک اردوی مختلط، حتی اگر اسم دانشگاه و استاد بر سر آن باشد، آثار‌های نامناسب فرهنگی بسیاری دارد خاصه اینکه اردو برای چند شبانه‌روز و خارج از شهر محل تحصیل باشد و ... .

معاون فرهنگی وزارت علوم اعلام کرده با اردوهای مختلط چون برخلاف اساسنامه وزارت علوم است و جرم محسوب می‌شود، برخورد می‌کنیم و تذکر می‌دهیم، اما راجع به دانشجویانی که خارج از دانشگاه اردوی مختلط ترتیب می‌دهند، «دانشگاه در این حوزه مسئولیت و اختیاری ندارد»! پرواضح است که دانشگاه با اهرم‌هایی چون تذکر شفاهی یا کتبی به چنین دانشجویانی و یا در موارد حادتر با ورود کمیته انضباطی به قضیه می‌تواند و باید از بروز مفسده‌های احتمالی این چنین اردوهایی پیشگیری نماید، نه اینکه بالاترین مقام فرهنگی وزارت علوم با سلب مسئولیت از مسئولان دانشگاه‌ها، این توصیه ضمنی را به دانشجویان بنماید که اردوهای مختلط را بیرون از دانشگاه ترتیب دهید!

صدور بخشنامه‌هایی برای محدودسازی بسیج دانشجویی (که هم در دانشگاه‌های سراسری و هم در دانشگاه آزاد اتفاق افتاده است )، شوی لباس، تئاترها و کنسرت‌های ضدفرهنگی متعدد در دانشگاه‌ها که هر هفته خبرهایی از آن رسانه‌ای می‌شود و ... نمونه‌های سطحی‌نگری و کج‌فهمی از «کار فرهنگی» است که فضای سیاسی و علمی مراکز دانشگاهی را هم متأثر کرده است. واکاوی هر یک از این موارد مثنوی هفتاد من کاغذی است که فرصت‌های دیگری را می‌طلبد.

3- جامعه دانشگاهی ما مملو از صدها هزار دانشجو، استاد و کارمندانی است که مؤمن، ارزشی و متخصص‌اند. حضرت آقا هم در دیدار هفته گذشته خود با رؤسای مراکز علمی و هم قبل از آن با استفاده از نیروهای مؤمن و میدان دادن به آنها تأکید کرده‌اند. ایشان دلیل نرسیدن کشورمان به رشد بیش از پیش علمی را «استفاده نکردن از ظرفیت»های موجود دانستند و از مسئولان وزارت علوم خواستند از تمام این ظرفیت‌ها برای پیشبرد نهضت علمی استفاده نمایند.

بی‌شک قاطبه دانشگاهیان که مؤمن و متخصص و پرانگیزه‌اند، یکی از این ظرفیت‌های عظیمی است که مجموعه دولت بایستی از آن بهترین استفاده را در جهت بهبود شرایط علمی دانشگاه‌ها بنماید. سخنانی از این دست که شرایط تحریمی و نبودن زیرساخت‌ها باعث کند شدن شتاب علمی کشورمان شده، بیشتر فرافکنی و پاک کردن صورت مسئله است تا دلیلی منطقی، چرا که ملت ایران سی و هفت سال است ذیل تحریم‌های ظالمانه و ضد حقوق بشری غرب و شرق، به پیشرفت‌های خیره‌کننده‌ای که تعظیم دوست و دشمن را به همراه داشته، رسیده است.

نگاه جناحی، سیاسی‌کاری و اصل قرار دادن همه‌چیز جز «علم»، سم مهلک محیط‌های علمی است که اکنون علاوه بر دانشجویان، صدای بسیاری از اساتید را هم درآورده است. تنها راه برون رفت از چنین وضعیتی، همانطور که رهبر انقلاب فرموده‌اند استفاده از تمام ظرفیت‌ها و توجه ویژه به کارکرد اصلی دانشگاه یعنی پیشبرد نهضت علمی و ایفای نقش در ایجاد تمدن نوین اسلامی است.

کد خبر 313976

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha