یکشنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۴ - ۰۹:۲۳
۰ نفر

همشهری دو - کورش علیانی: صدای زنگ می‌آید. ۳ ثانیه فرصت لازم است تا از جایت بلند شوی.

روی خط چهارم

در همين 3 ثانيه 2 بار ديگر هم صداي زنگ مي‌آيد و بار آخري قطع نمي‌شود. طرف دستش را روي زنگ گذاشته و برنمي‌دارد. آسيمه‌سر خودت را مي‌رساني كه ببيني چه شده. كسي نيست. رفته. دوباره ننشسته‌اي كه صداي زنگ بلند مي‌شود. خيز برمي‌داري. يكي پشت در است. مي‌گويد مأمور آب يا برق يا گاز است و آمده كنتور را ببيند.

مي‌روي در را باز كني تا ببيني واقعاً مأمور است يا نه. صبح تا شب دارند تذكر و هشدار مي‌دهند كه مراقب سارقاني كه مدعي مي‌شوند مأمور هستند باشيد. تا برسي جلوي در، او همچنان انگشتش را روي زنگ فشار مي‌دهد. در را كه باز مي‌كني قبل از اينكه سرش فرياد بزني كه اين چه وضعي است، او سرت فرياد مي‌زند كه اين چه وضعي است. نگاهي به‌خودت مي‌اندازي ببيني چه وضعي را مي‌گويد. چيزي نمي‌يابي. عصباني است كه چرا وقتش را تلف كرده‌اي. مي‌گويد بيكار نيست كه اين همه معطل شود براي خواندن يك كنتور. در چنين احوالي توضيح‌دادن اينكه كار او همين منتظر ماندن و خواندن كنتور است دردي دوا نمي‌كند. گفتن اينكه اين طرز زنگ زدن آزاردهنده را كنار بگذارد بي‌فايده است. گفتن اينكه وقتي زنگ را مي‌زني نرو سراغ خانه‌هاي ديگر نيز به جايي نمي‌رسد. دو طرف اين گفت‌وگويي كه رخ نمي‌دهد در شرايطي هستند كه هيچ تفاهمي بينشان شكل نمي‌گيرد.

ماجرا يك دليل تاريخي مسخره دارد. نظام بوروكراتيك همپاي رضاخان وارد ايران شد. رضاخان نظامي درس‌ناخوانده‌اي بود. در هر كاري با زور و قدرت آشناتر از هر ابزار ديگري بود. اداره‌هاي مختلفي كه او بنا كرد با اين فرهنگ بنا شدند كه دستور بدهند و مردم اطاعت كنند. در واقع او نظام اداري را به كشور نياورد؛ به بهانه‌ نظام اداري يك پادگان بزرگ از كشور ساخت و كارمندان اداره‌ها را سرهنگ كرد و مردم را سرباز صفر. حالا بعد از چند نسل، هنوز بعضي از كارمندان اداره‌ها گمان مي‌كنند سرهنگ آنها هستند و سرباز صفر مردم. نمي‌فهمند كه كارشان و وظيفه‌شان خدمت به مردم است. دستور صادر مي‌كنند و گمان مي‌كنند دستورهاشان لازم‌الاجرا است و مردم بايد از هر چه كه آنها گفتند تبعيت كنند.

کد خبر 312213

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha