مجموع نظرات: ۰
چهارشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۲ - ۱۵:۲۹
۰ نفر

همشهری آنلاین: جمیله سروری تنها دختر ژیمناستیک‌کار ایران که در هوای المپیک تنفس کرده است امروز در میانسالی در سمت نایب رییسی فدراسیون به دنبال این است تا رنج‌هایی که او برای رسیدن به قهرمانی متحمل شده است را نسل امروز تجربه نکند.

جمیله سروری تنها ژیمناست زن المپیکی ایران

به بهانه بیش از نیم قرن فعالیت در ژیمناستیک بانوان، ایسنا به گفت‌وگو با جمیله سروری نخستین و تنها زن المپیکی ژیمناستیک ایران پرداخت

  •  ژیمناستیک را از کجا شروع کردید؟

- 55 سال پیش و از وقتی که عقلم می‌رسید ژیمناستیک را با پدرم شروع کردم. پدرم مربی نبود ولی ژیمناست بود و به این رشته علاقه‌ی بسیار زیادی داشت. او از این طرف و آن طرف حرکات و تمرینات ژیمناستیک را یاد می‌گرفت و در خانه برایم کلاس آموزشی می‌گذاشت. یادم می‌آید کلاس اول یا دوم ابتدایی بودم که من را به یک سالن در زیرزمین ساختمان سازمان وقت تربیت بدنی برد. آن زمان سازمان در پارک شهر قرار داشت. در آن مجموعه راهرویی وجود داشت که یک طرفش سالن وزنه‌برداری بود و طرف دیگر ژیمناستیک. من همراه پدرم نزد آقای عسگری رفتیم. در آن دوران سالن ژیمناستیک وجود نداشت. پدرم آن‌قدر گشته بود تا همین سالن را پیدا کند. این سالن تازه تاسیس بود و آقایان "پرنده و عسگری" آن‌جا را راه انداخته بودند.

  •  یعنی مشوق اصلی شما در ژیمناستیک پدرتان بودند؟

- پدرم ژیمناستیک را خیلی دوست داشت. من خیلی بچه بودم و فشار زیادی را تحمل می‌کردم. من از پدرم می‌ترسیدم. وضعیت و شرایط خوبی داشتم اما آن‌قدر با فشار و زور و دعوا با پدرم تمرین می‌کردم که از ژیمناستیک متنفر شده بودم! ژیمناستیک و تمرین برای من حالت اجبار داشت. بعدازظهرها غمم می‌گرفت و باید تمرین می‌کردم. پدرم به تمرینات سالن اکتفا نمی‌کرد. سه روز در سالن و سه روز در خانه تمرین می‌کردم. یا زیر نظر خودش یا مربی دیگری. من از ترس پدرم تمرین می‌کردم. من کاملا اجباری وارد ورزش شدم اما اکنون بعد از این همه سال فکر می‌کنم پدرم چه خدمتی به من کرد. آن زمان خیلی کم سن و سال بودم و زحمات پدرم را برای ساختن آینده زندگی‌ام را درک نمی‌کردم. او مسبب شناخته شدن من در ورزش ایران، رفتن به المپیک و شأن اجتماعی امروز من است. من همه اسم و عنوانم را از پدرم دارم.

  • تا کجا فشارهای پدرتان ادامه داشت؟

- تا روزی که ژیمناستیک کار می‌کردم تحت فشار بودم و پدرم بالای سرم بود. روزهای جمعه و سه روز در هفته تماشاگر تمرین تیم بود. چهار ماه قبل از این‌که در آخرین مسابقه قهرمان کشوری‌ام شرکت کنم پدرم برای ماموریت به پاکستان رفت. آن موقع من 17 ساله بودم. پدرم کارمند وزارت امور خارجه بود و به کشورهای مختلف سفر می‌کرد. قبل از این در مسابقات قهرمان کشوری همیشه پدرم کنارم بود.

  •  شما ستاره ژیمناستیک دختران ایران بودید. آیا درخشش شما مسوولان ورزشی را مجاب نکرد که برنامه ویژه‌ای برایتان در نظر بگیرند؟

- در آخرین مسابقه قهرمان کشوری در سن 17 سالگی اول شدم و به عنوان قهرمان قهرمانان معرفی شدم. در جشن اختتامیه به خاطر عملکرد بسیار خوبم از طرف مسوولان وقت سازمان تربیت بدنی به من پیشنهاد شد که بورسیه بگیرم و به یکی از قطب‌های ژیمناستیک جهان یعنی شوروی سابق یا ژاپن بروم. اگرچه این پیشنهاد خیلی خوب بود و می‌توانست دنیای جدیدی را در ژیمناستیک پیش پای من قرار دهد ولی با کارشکنی همان مسوولان، فرصت طلایی زندگی‌ام از بین رفت. من هم چهار ماه صبر کردم و وقتی دیدم خبری نیست و کسی نمی‌خواهد کاری برایم بکند نزد پدرم در پاکستان رفتم و دو سال آن‌جا زندگی کردم. متاسفانه در آن‌جا هم هرچه گشتم اثری از سالن ژیمناستیک و ورزش پیدا نکردم و دو سال بدون ورزش را گذراندم.

  •  حضور در بازی‌های المپیک توکیو به عنوان اولین زن ژیمناست ایران باعث شد که نام شما در تاریخ ورزش ایران ماندگار شود، از آن روزها برای ما بگویید.

- آن زمان 12 ساله بودم که مسوولان وقت سازمان تربیت بدنی تصمیم گرفتند برای اولین بار بانوان ورزشکار را هم به المپیک بفرستند. بنابراین تصمیم گرفتند یک نفر از ژیمناستیک و چهار نفر از دوومیدانی را راهی بازی‌ها کنند. برای این‌که مشخص شود بانوی المپیکی ژیمناستیک چه کسی است دو سه مرحله انتخابی برگزار شد. دور اول و دوم با این‌که از همه شرکت کنندگان کوچک‌تر بودم اما امتیازم از همه بالاتر شد. در بازی‌های توکیو سن واقعی من 16 سال بود. مسوولان ژیمناستیک دنبال کسی می‌گشتند که واجد شرایط باشد و به همین دلیل می‌خواستند کس دیگری را به بازی‌های توکیو بفرستند. چندین مرحله انتخابی گذاشتند اما هر بار من اول شدم. با پی‌گیری‌های پدرم دست آخر به عنوان اولین ژیمناست زن ایرانی به المپیک رفتم.

  • در بازی‌های توکیو هیچ مربی همراه شما اعزام نشد و تنها بودید، میدان المپیک را چطور دیدید؟

- خانم "ویرا" مربی من در ایران بود. چون نمی‌توانستم در بازی‌های توکیو مربی داشته باشم، او مرا به یکی از همکارانش که عضو کادر فنی تیم چکسلواکی بود معرفی کرد تا در مسابقات از من حمایت کند. چون در بازی‌ها مربی نداشتم دولت ژاپن یک خانم را به عنوان همراه و مربی من معرفی کرد. من 25 روز در توکیو بودم. قبل از آغاز بازی‌ها با تیم چک تمرین می‌کردم. فکر می‌کنم کوچک‌ترین ورزشکار شرکت کننده در المپیک توکیو بودم. چهار نماینده دوومیدانی ایران همگی 16 ساله بودند. روزی که برای اولین بار رفتم تا سالن مسابقه را ببینم همه چیز برایم شگفتی‌آور بود. من در ایران در یک زیرزمین دراز با چند وسیله‌ی فکستنی تمرین می‌کردم، آن‌وقت وارد سالنی شده بودم که ژیمناست‌های زیادی در آن حضور داشتند. یک طرف بالانس می‌زدند، یک طرف با پارالل کار می‌کردند. امکانات بی‌نظیر بود. وقتی این صحنه را دیدم ترسیدم و وحشت‌زده شدم. من از همان مسیری که آمده بودم برگشتم و سوار سرویس شدم و به خوابگاه رفتم، آن هم بدون هماهنگی با مربی ژاپنی‌ام! وقتی قهرمانان دوومیدانی را می‌دیدم که 2 متر قد داشتند وحشت می‌کردم. همه چیز در المپیک برایم شگفت‌آور بود. من از وحشت و تنهایی و ترس مریض شدم و تب کردم. به بیمارستان رفتم. دو سه روز بستری شدم.

  •  با این اوصاف چگونه در مسابقه حضور پیدا کردید؟

- همه فهمیده بودند که از ترس به این حال و روز افتاده‌ام. المپیک برای من فقط مریضی بود و ترس و وحشت! مسوولان کاروان می‌گفتند که تو با شرایط سختی به المپیک آمدی و هر طور که شده باید مسابقه بدهی. اگر مسابقه ندهی مواخذه می‌شوی، ما هزینه کرده‌ایم! فقط کافی است که روی صحنه بروی. خانم عزت پیرنیا سرپرست بانوان و مهندس والا رییس فدراسیون ژیمناستیک برای دلگرمی دادن به من در زمان مسابقه‌ام به سالن آمدند. با این‌که نتوانستم امتیاز چشمگیری به دست بیاورم اما خیلی مورد تشویق قرار گرفتم؛ چون هم خیلی کم‌سن بودم و هم جثه‌ام خیلی کوچک بود. باید بپذیریم که آن زمان ما واقعا در ژیمناستیک ضعیف بودیم. هنوز هم هستیم. با این‌که خیلی خوب نبودم پیرزن‌های زیادی بعد از مسابقه‌ام به دیدنم آمدند و برایم عروسک آوردند. بیش از 60 ژیمناست در آن مسابقات حضور داشتند که من فقط توانستم از 5 نفر از آنها جلوتر باشم. تیم چک آن سال قهرمان ژیمناستیک بانوان شد.

  • در صحبت‌هایتان اشاره کردید که آن زمان سالن ژیمناستیک به سختی گیر می‌آمد، پس شما در کجا تمرین می‌کردید؟

- ما سالن ژیمناستیک نداشتیم. بعد از چند سال شنیدم که چند سالن در مدارس راه‌اندازی شده است که این سالن‌ها هم مجهز نبودند. از هر وسیله فقط یکی داشتیم. حیاط خانه ما بزرگ بود. پدرم آن‌قدر به فعالیت من در ژیمناستیک علاقه داشت که برایم چوب موازنه و میله بارفیکس در حیاط گذاشته بود. در حیاط خانه ما دو درخت کاج تنومند وجود داشت. پدرم سیم بوکسل خریده بود و آن را برایم نصب کرده بود. من روی سیم بوکسل به سختی راه می‌رفتم. به جای چوب موازنه با 10 سانتیمتر عرض مجبور بودم روی سیم بوکسل 3 سانتیمتری راه بروم. این نشان می‌دهد که چقدر پدرم علاقه داشت که دخترش به المپیک برسد. انگار خواسته پدرم از من خیلی بیشتر از اینها بود. او دنبال یک مقام فراکشوری برایم بود اما امکانش فراهم نبود. من نیاز به مربی زن و تجهیزات داشتم. نوع حرکات زنان با مردان در ژیمناستیک متفاوت است. به همین دلیل من مربی زن می‌خواستم. بجز یکی دو سالی که ویرا سرمربی ما بود دیگر مربی زن نداشتیم. جای خالی یک مربی خوب زن همیشه در زندگی ورزشی‌ام حس می‌شد.

  •  با این‌که اخیرا به ورزشکاران بهای زیادی در رشته‌های مختلف داده می‌شود اما می‌بینیم که ورزشکاران در رشته‌های مختلف از شرایط و میزان رسیدگی به خودشان گلایه دارند، در دوره شما وضعیت رسیدگی به ورزشکاران چطور بود؟

- در زمان ما مسابقات متفاوت بود و رقابت‌ها در قالب باشگاهی و آموزشگاهی برگزار می‌شد و برای هیچ کدام از این مسابقات به ما چیزی نمی‌دادند، حتی یک دست لباس و گرمکن، چه برسد به پاداش. خرید لباس ژیمناستیک و همه هزینه‌هایش پای خودمان بود. امروز ژیمناست‌ها در سال دو سه بار به مسابقات اعزام می‌شوند. بهترین ساک، کفش و گرمکن را می‌گیرند اما من در طول سال‌هایی که ورزش کردم یعنی در 13 سال عمر ورزشی‌ام فقط دو یا سه دست لباس خریدم. این لباس‌ها را هم کسانی از خارج برایم می‌آوردند؛ چون در ایران دوزنده لباس ژیمناستیک نداشتیم.

  • ژیمناستیک بین مردم ایران خیلی مورد اقبال قرار ندارد، شرایط ورزش ژیمناستیک در آن زمان و سطح شناخت مردم از این رشته چقدر بود؟

- مردم آن زمان حتی ژیمناستیک را هم نمی‌شناختند. به ژیمناستیک، «ژیملاستیک، «جیمناستیک» و یا «جیملاستیک» می‌گفتند! در اکثر خانه‌ها تلویزیونی وجود نداشت و مردم از پشت شیشه مغازه‌ها مسابقات ما را نگاه می‌کردند. ژیمناستیک برای مردم خیلی ناآشنا بود. هنوز هم فرهنگ این ورزش در ایران جا نیفتاده است. امکانات ما آن زمان در حد صفر بود. فقط برای بازی‌های المپیک لباس فرم داشتیم. آن هم فقط پنج نفر دختری که به بازی‌های المپیک توکیو اعزام شدند. برای بازی‌های المپیک اولین بار بود که همه جور لباس، گرمکن و لوازم ورزشی به ما دادند. البته وضع مالی پدرم بد نبود. او یک زندگی کارمندی داشت اما آن‌قدر عاشق ژیمناستیک بود که به هر دری می‌زد من به جایی برسم. مربیانی هم که به من آموزش می‌دادند پول نمی‌گرفتند. برای آنها هم اهمیت داشت که به جمیله سروری تمرین بدهند.

  •  ورزش بانوان در سال‌های اخیر رشد قابل توجهی داشته است اما هنوز آن‌طور که باید و شاید جای خودش را در رسانه‌ها پیدا نکرده، در دوره ورزشی شما آیا رسانه‌ها به ژیمناستیک و اخبار شما می‌پرداختند؟

- در میان ورزشکاران زن آن زمان از من خیلی اسم می‌بردند. در روزنامه‌های ورزشی با تیتر درشت می‌نوشتند که «سروری باز هم قهرمان شد»، «دختر ایرانی به المپیک توکیو رفت». در روزنامه کیهان ورزشی و مجله‌های زن روز و جوانان خیلی به من و ژیمناستیک پرداخته می‌شد. آن زمان فقط جراید حامی ما بودند. رسانه دیگری وجود نداشت. تلویزیون تازه به ایران آمده بود. پخش تلویزیونی زیاد میسر نبود. رادیو هم که به ژیمناستیک اصلا ارتباط نداشت.

  •  از خاطرات‌تان درباره اخبار رسانه‌ها بگویید.

- در سن 14 تا 17 سالگی در اوج دوران ورزشی‌ام بودم. در یکی از مسابقه‌ها در مجموع 4 وسیله قهرمان قهرمانان شدم. یادم می‌آید در سالن شیرودی که همان خانه ژیمناستیک امروز است مسابقه داشتیم. برای اولین بار من دو بار از چوب موازنه به زمین افتادم. هر بار افتادن جریمه دارد. همین مسئله باعث شد که نتوانم قهرمان شوم. دوم شدم. بعد از‌ آن بود که هم روزنامه‌ها نوشتند "سرانجام جمیله پس از مینا". آن زمان خیلی به ورزش بانوان اهمیت می‌دادند. مینا و شهلا دو خواهر بودند که در مسابقه‌ها همیشه بعد از من قرار می‌گرفتند. یک بار زمین خوردن من باعث شد که روزنامه‌ها با تیتر درشت بنویسند که دوم شدم. وقتی از سالن بیرون آمدم پدرم با من دعوا و مرافعه کرد و گفت تو هیچ چیز نمی‌شوی! خواسته‌های پدرم بلندپروازانه بود. خیلی به ژیمناستیک عشق داشت من بچه اول خانواده بودم. او دوست داشت که خیلی از خواسته‌هایش را روی من اجرا کند.

  • ورزش بانوان امروز در مقایسه با دوره شما چگونه است؟

- امروز بویژه در سال‌های اخیر به ورزش بانوان توجه زیادی می‌شود. من خیلی به حال خودم دلم می‌سوخت که آنقدر مهجور بود. چه آن وقتی که ورزش بانوان در قالب انجمن بود و چه اکنون که معاونت ورزش بانوان داریم، بیشتر به ورزش بانوان اهمیت می‌دهند. بویژه در طول 4 سال گذشته که اعزام‌های برون مرزی برای بانوان در نظر گرفته‌اند. البته قطعا آن زمان هم اعزام برون مرزی وجود داشته اما چون من خیلی کم‌سن بودم و به مدرسه و کلاس‌های ژیمناستیک سرگرم بودم، در جریان برنامه‌ی سایر رشته‌ها نبودم. امروز وقتی همکاران سابقم را می‌بینم متوجه می‌شوم که آنها چقدر اعزام برون مرزی داشتند. بعد از انقلاب علاقه توجه و نگرش زنان به ورزش تغییر کرد و شرایط خیلی بهتر شد. اکنون در پارک‌ها زنان ورزش می‌کنند اما در دوره ما این چیزها وجود نداشت و کسی به ورزش گرایش پیدا نمی‌کرد. شاید زنان از فواید ورزش آگاه نبودند.

  •  دلتان برای خودتان نمی‌سوزد؟ آرزو نمی‌کردید که ای کاش در زمان فعلی ورزش می‌کردید؟

- خیلی دلم برای خودم می‌سوزد. من در یک زیرزمین با وسایل غیر استاندارد تمرین می‌کردم اما امروز در سالن‌ها بهترین امکانات فراهم است. امکان ندارد کسی بتواند روی چوب موازنه‌ای که من تمرین می‌کردم راه برود. نجار طوری این چوب را تراشیده بود که زبر بود و پاهایم به خاطر راه رفتن روی آن درد می‌گرفت. از طرفی کف حیاط خانه ما پر از قلوه سنگ بود. من بدون اینکه تشکی روی زمین باشد، روی چوب موازنه راه می‌رفتم. اگر می‌افتادم و با سر به زمین می‌خوردم حتما مرده بودم. بعد از این همه سال هنوز نفهمیدم چطور پدرم جرأت می‌کرد و اجازه می‌داد که من این تمرین‌ها را داشته باشم. نکته جالب هم اینکه مادرم هم هیچ ممانعتی نمی‌کرد. واقعا نمی‌توانم بفهمم. ما روی تشک‌های لاستیکی تمرین می‌کردیم که وقتی روی آن حرکت می‌زدیم انگار به زمین می‌چسبیدیم. اما با این حال آنقدر بدنسازی کار می‌کردم که صدمه آنچنانی نمی‌دیدم. در شرایطی که متاسفانه در این سال‌ها حادثه در ژیمناستیک زیاد شده است.

  •  بعد از پایان دوران ورزشی‌تان چه کردید؟ آیا وارد عرصه مربی‌گری شدید؟

- بعد از 19 سالگی وارد کار آموزش و مربی‌گری شدم. من به همراه هم‌سن و سال‌های خودم جزو اولین گروه مربیان ژیمناستیک بانوان بودیم. جای خالی مربی زن در ایران خیلی حس می‌شد. البته مربی‌هایی از چین و اوکراین به ایران آمده بودند. مدرسه عالی ورزش هم مربی خوبی داشت که با تیم ملی هم کار می‌کرد. ما کنار دست آن‌ها کار کردیم و کم کم آموزش دیدیم. جلوتر که رفتیم مربیان زن خارجی به تعدادشان اضافه شد. حضور این مربیان به ژیمناستیک ما خیلی کمک کرد. پس از آن هم دوره‌های داوری را گذراندم و بیشتر در این زمینه فعال شدم در این زمینه هم چندین سفر به همراه تیم‌های ایرانی به رقابت‌های برون مرزی داشتم. من مربی‌گری را خیلی دوست نداشتم و از خطراتش می‌ترسیدم. فکر می‌کنم اگر خودم دختر داشتم اجازه نمی‌دادم که در ژیمناستیک فعالیت کند. وقتی به یاد وحشت‌ها و حادثه‌های ژیمناستیک می‌افتم دلم نمی‌خواهد که این کار را با فرزند خودم انجام دهم.

  • از چه زمانی پا به عرصه مدیریت گذاشتید؟

- من 11 سال مربی آموزش و پرورش بودم. خودم را بازخرید کردم و از ایران به همراه خانواده‌ام به سوئد رفتم. بعد از دو سال و نیم در سال 67 به ایران برگشتم. اما چون بازخرید شده بودم نتوانستم دوباره به سر کار برگردم و مجبور شدم مشغول کار آزاد شوم. رئیس کمیته داوران و سرپرست کمیته مسابقه‌ها بودم و مسئولیت‌های مقطعی داشتم. زمانی که ژیمناستیک انجمن داشت، مسئولش بودم. چندین سال در کمیته‌های مختلف کار کرده‌ام. وقتی فدراسیون به مجموعه انقلاب منتقل شد به عنوان دبیر اجرایی بانوان ابلاغ گرفتم. اکنون هم بیش از دو سال است که با آمدن درویش‌زاده و با توجه به شناختی که او از من دارد در جایگاه نایب رییسی مشغول به کارم.

  • چه احساسی دارید که با گذراندن تمام رده‌های ژیمناستیک به نایب رییسی فدراسیون رسیدید؟

- مدیریت یک قابلیت ذاتی است. خیلی‌ها ممکن است فنی نباشند اما مدیر خوبی باشند. مدیریت با قهرمان خوب بودن و تحصیلات مرتبط داشتن متفاوت است. ترجیحا اگر کسی مسئولیت در هر شاخه‌ای از ژیمناستیک دارد، باید تنها اطلاعات و زمینه لازم را داشته باشد. در این صورت موفق‌تر است. بیشترین حدی که در زندگی‌ام می‌توانستم به آن برسم نایب رییسی فدراسیون ژیمناستیک بود. من در قهرمانی به اوج رسیدم و به جایی رفتم که کسی تاکنون فراتر از آن نرفته است. در بخش اداری و مدیریتی هم همین طور. به آقای درویش‌زاده ارادت چندین ساله دارم از اینکه من را برای این جایگاه شایسته دید و یا از این بابت که فکر کرد من استحقاقش را دارم تشکر می‌کنم. در برخی رشته‌ها مانند بسکتبال هم نایب رییس فدراسیون، قهرمان ملی بوده است. کرم‌زاده هم‌دوره ورزشی من بود. فریده شجاعی هم در فوتبال از ورزشکاران قدیمی است.

  •  یکی از چالش‌هایی که ژیمناستیک بانوان با آن مواجه است نداشتن تاییدیه لباس و عدم اعزام بانوان به میادین برون مرزی است. همین مسئله هم باعث شد انگیزه دختران هر روز کمر‌نگ‌تر شود. چه آرزویی برای ژیمناستیک بانوان دارید؟

- من آرزو دارم با توجه به اینکه دختران ژیمناست هیچ انگیزه و امیدی برای تمرین ندارند، بتوانند از محدوده‌ای که در آن هستند، فراتر بروند و حداقل بتوانند با دنیای خارج از ایران فراتر بروند. امیدوارم لباس بانوان ژیمناستیک به گونه‌ای تایید شود تا بتوانند ابراز وجود کنند. من نمی‌دانم با چه انگیزه و هدفی تمرین می‌کنند. با اینکه می‌دانند در ژیمناستیک مسابقه برون مرزی وجود ندارد باز دست از تلاش برنمی‌دارند. در رشته‌های رزمی، شمشیربازی و حتی اسکیت به امید سفر برون مرزی ورزشکاران فعالیت می‌کنند اما در ژیمناستیک هر کسی تمرین می‌کند فقط برای عشق و دلش است. نگه داشتن دختران در ژیمناستیک بسیار سخت است. متاسفانه بانوان وقتی به شرایط بدنی بسیار خوبی در رشته ما می‌رسند و در اوج آمادگی قرار دارند، جذب سایر رشته‌های ورزشی می‌شوند چون امیدی به آینده ورزشی‌شان در ژیمناستیک ندارند. متاسفانه ما تبدیل به جایی شدیم که برای سایر رشته‌های ورزشی بازیکن می‌سازیم.

  •  بعد از سفر خانم گانزن، مسئول توسعه ایروبیک فدراسیون جهانی به ایران و بازدید وی از اردوها و تمرین‌های بانوان ژیمناستیک، این بارقه امید به وجود آمد که می‌توانیم در این رشته هم مجوز پوشش بانوان را حداقل در ماده استپ و ایروبیک بگیریم. از تصویب لباس دختران ژیمناست چه خبر؟

- شرایط ما در ژیمناستیک مانند وضعیت رشته شناست. پوشش ژیمناستیک غیر متعارف است و متناسب با شرایط اعتقادی کشورمان نیست. از طرفی نیمی از زیبایی این رشته به لباس است. در اجرای حرکات ژیمناستیک رنگ و تزیینات لباس اهمیت زیادی دارد. دوست داریم لباسی طراحی شود که بتوانیم در میادین برون مرزی حضور پیدا کنیم. اگر مسئولان موافقت کنند این امکان وجود دارد که به مسابقه‌های برون مرزی برویم مجامع جهانی به ما چراغ سبز نشان دادند که بتوانیم میادین بین‌المللی را تجربه کنیم.

کد خبر 227053
منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز