یکشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۲ - ۱۴:۰۹
۰ نفر

مردکی را چشم درد خاست. پیش بیطار(دامپزشک) رفت که دوا کن. بیطار از آن‌چه در چشم چارپای می‌کند در دیده او کشید و کور شد.

چشم‌درد

حکومت به داور بردند. گفت: برو هیچ تاوان نیست. اگر این خر نبودی، پیش بیطار نرفتی.

مقصود ازین سخن آن ا‌ست تا بدانی که هر آن‌که ناآزموده را کار بزرگ فرماید با آن‌که ندامت برد به نزدیک خردمندان به خِفَّت رأی منسوب گردد.

 

ندهد هوشمند روشن راى

به فرومایه کارهاى خطیر    

 

بوریا باف اگر چه بافنده است

نبرندش به کارگاه حریر

 

گلستان سعدی، باب هفتم در تأثیر تربیت، حکایت شماره‌ی 14

 

همشهرى، دوچرخه‌ى شماره‌ى 694

تصویرگرى‌ها: نازنین جمشیدى

کد خبر 209817
منبع: همشهری آنلاین

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز