گروه محیط‌زیست: اسفندماه سال 89گزارشی در همشهری به چاپ رسید که طی آن، دکتر اسماعیل کهرم نسبت به تخریب منطقه بکر باغ جوزا واقع درسه کیلومتری جنوب استهبان فارس هشدار داده بود.

استهبان

اما به‌نظر می‌رسد این هشدار وسایر هشدارها به نتیجه‌ای نرسیده است، به همین دلیل شماری از فعالان محیط‌زیست منطقه برای بار دوم دست به دامان این استاد محیط‌زیست شده‌اند تا برای صیانت از این منطقه دست به کارشود. گزارشی که درپی می‌آید پاسخی است به این درخواست که طی آن، کهرم بار دیگر نسبت به تخریب باغ جوزا هشدار داده است.

پایتخت انجیر

باغ‌جوزا را می‌شناسید؟ استهبان را چطور؟ سابقا ما به استهبان استهبانات می‌گفتیم و خود اهالی، آن را صابونات می‌نامیدند. هنوز هم جوانان استهبان که به سرزمین خود غیرتمندانه علاقه دارند، ترجیح می‌دهند که منطقه خود را صابونات بنامند. می‌گویند استهبان یعنی هسته انگور، در حالی که استهبان پایتخت انجیر جهان است؛ یکی از میوه‌های مذکور در قرآن‌کریم
(و التین)؛ درختان 500-400 ساله انجیر که کارکردن با آنها علمی را می‌طلبد که سینه‌در‌سینه صابوناتی‌ها جای دارد.

این سعادت را داشته‌ام که بارها و بارها همه‌جای ایران عزیز را درنوردم و به‌خصوص با جوانان نقاط گوناگون ایرانم آشنایی دارم. دو خصیصه که در وجود آنان شانه‌به‌شانه پیش می‌رود؛ عشق به ایران و عشق به منطقه خودشان. جوانان ما در درجه اول خود را ایرانی می‌دانند و سپس گیلکی، مازنی، آذری و... این جوانان هیچ‌وقت در اولویت‌ها شک نمی‌کنند.

به قول آن گیله‌مرد فرهیخته «من یک گیلانی نیستم که در ایران زندگی می‌کنم؛ من یک ایرانی هستم که در گیلان زندگی می‌کنم». بچه‌های صابونات نیز این اولویت را در ذهن دارند؛ ایرانی‌هایی هستند که به صابونات می‌بالند. قسمتی از ارتفاعات اطراف استهبان منطقه‌ای است به نام باغ‌جوزا.

جوانان استهبان که به ارزش این منطقه با پوشش گیاهی غنی، آگاه بودند ناگهان احساس کردند که بلای خزنده تغییر کاربری به صورت دیوارهای کوتاه و بلند در اطراف زمین‌ها و نیز به صورت جاده مارپیچی که از پایین به بالا در حال گسترش بود، موجودیت باغ جوزا را تهدید می‌کند. علاوه بر آن، جوانان شاهد آن بودند که برخی از درختان به نحو مرموزی آتش گرفته و سوخته بودند و نیز نهر آبی که از چشمه بالای کوه سرازیر بود، با سیمان پوشیده شده بود؛ یعنی آب با سرعت از این نهر می‌گذشت و سفره آب زیرزمینی سیراب نمی‌شد. عین این عمل را در روددره ولنجک و گلاب‌دره در تهران انجام دادیم؛ تبدیل یک رودخانه به یک ناودان غیرقابل نفوذ که آب را با شتاب از خود عبور می‌دهد و در جنوب شهر ایجاد سیلاب می‌کند. (دشت‌های ورامین و ری و نهر فیروزآباد را تداعی می‌کند).

بچه‌های استهبان تصمیم به عمل گرفتند؛ نمایشگاه عکس ترتیب دادند، مصاحبه‌ها با مطبوعات انجام دادند و سالنی را از وزارت ارشاد درخواست کردند و در مورد اهمیت باغ جوزا برای سلامت هوا و آب استهبان، سخنرانی‌ها به پا شد و از من به عنوان همدردشان و علاقه‌مند به باغ‌جوزا خواستند که در این مراسم شرکت کنم و البته با کمال میل من دعوت آنها را پذیرفتم و به استهبان رفتم. بچه‌ها آمدند فرودگاه شیراز و دو ساعتی در راه بودیم تا به استهبان رسیدیم. من بودم و مهمان‌نوازی خانواده‌های استهبانی. کلم‌پلوی بی‌بدیلی شیرازی در خانه‌هایی که درشان به روی همه باز بود.

همه چیز با ساخت جاده آغاز می‌شود

جلسه در نمایشگاه عکس برگزار و قرار شد که به اتفاق بچه‌ها سری به باغ جوزا بزنیم. من این سعادت را داشته‌ام که به مناسبت شغلی که 39سال است در آنم (پرنده‌شناسی)، نقاط بکر در ایران و سراسر جهان را دیده‌ام ولی باغ جوزا به طور قطع جزو10نقطه بی‌بدیلی بود که در سراسر عمرم دیده‌ام. جاده مالرو را به ارتفاعات باغ جوزا می‌برد.

روستائیان سوار یابو، اظهار آشنایی می‌کردند و از بنده می‌خواستند که جوزا حفظ شود. این جاده مالرو اکنون زیر چرخ موتورهای پرسروصدا و آلوده‌کننده، پوست‌ ترکانده بود. ده‌ها موتور از کنار ما گذشتند و هرکدام آلودگی صوتی و بوی بنزین و کوبیدن خاک را به ارمغان می‌آوردند. یاد جنگل ابر افتادم که ده‌ها موتور روی زمینی مانور می‌دادند که خزنده و حشره و گیاه بر آن موج می‌زد. آنجا هم دلم گرفت وقتی کسی به التماس‌های ما توجه ‌نکرد؛ «مردم حق دارند از طبیعت لذت ببرند. انتظار دارید امروزه هم مردم الاغ و یابو سوار شوند؟» و من می‌دانستم که نتیجه عبور ده‌ها و صدها موتورسیکلت، کوبیده‌شدن جاده، ازبین‌رفتن پوشش گیاهی، عریض‌شدن راه و بالاخره شروع احداث جاده خواهد بود.

جاده سراوند به دریاچه گهر دقیقا دچار این سرنوشت شد. ابتدا جاده مالرو، بعد موتورسواران و اکنون صحبت از احداث جاده است و انتهای گهر، آنطور که ما آن را امروز می‌شناسیم.

به بالای ارتفاعات باغ جوزا رسیدیم. درختان گردو و انجیر تمام صحنه را پرکرده بودند. بچه‌ها صبحانه را تدارک دیده بودند؛ داخل یک کلبه در اطراف آتش؛ آش مخصوص شیراز(آش سبزی) و نان محلی و آنچه که سفر را لذتبخش می‌کند و تفاوت‌های کوچک فرهنگی را آشکار می‌کند. غذا به طور قطع نسبت مستقیم با فرهنگ و طبیعت هر منطقه دارد. بعد از صبحانه بیرون زدیم. برف می‌بارید در ارتفاعات. زمین سفیدپوش شده بود.

زیبایی خیره‌کننده مناظر اطراف حالتی فرازمینی در من به وجود آورد. گرم شدم و حس کردم به پرواز درآمده‌ام. دانه‌های برف رقصان اطراف ما را پر می‌کردند و مناظر اطراف به‌راستی آسمانی و ملکوتی به نظر می‌آمدند؛‌ نمونه‌ای از دستگاه عظیم خلقت که هنوز دست‌نخورده باقی‌مانده بود. به پایین‌دست نگاه کردم؛ دیوارهای زشت که با بلوک‌های سیمانی ساخته شده بودند. مدتی قبل، نه‌چندان دور، این منطقه یکدست و بدون دیوار بود. خانواده‌ها در آن پیک‌نیک می‌کردند. اکنون فضاها تنگ نظرانه، کوچک و محدود شده‌اند. به فکر احداث جاده هم افتاده بودند. خدایا ما با دست خود این قسمت زیبا از طبیعت را به چه صورتی می‌خواستیم درآوریم؟

چشمم را هم گذاشتم. ویلاهایی با شیروانی‌های رنگارنگ اجق‌وجق مثل کلاردشت، روستای آهار و اطراف جاده اصلی نور- بلده و صدها نقطه دیگر مملکت‌مان. ‌ما با این تغییرات چه ایرانی را می‌خواهیم تحویل فرزندانمان بدهیم؟ ما به‌راستی چنین شتابان به کجا می‌تازیم؟ شهر استهبان بدون باغ جوزا اثری از طبیعت را در خود خواهد داشت؟ پهنه‌های طبیعی و باغ‌ها یکی پس از دیگری جای خود را به سنگ، آسفالت، شیشه و شیروانی می‌دهند. آخر که چه؟ آیا اثری از باغ‌های شمال شهر تهران باقیمانده؟ اکسیژن این شهر بیکران را غیر از درختان باغات شمال تهران عامل دیگری تامین می‌کرد؟ این سرنوشت محتوم تمام شهرهای ایران عزیز باید باشد؟

در سفر دو سال پیش، قاطبه اهالی با تغییر کاربری باغ جوزا و تبدیل آن به ویلا و ساختمان، مخالفت کردند و ظاهرا ایجاد راه و ویلا و ساخت‌وساز متوقف شد. اکنون بازهم زمزمه‌هایی مبنی بر میل به ایجاد جاده شنیده می‌شود و بازهم دیوارهای اطراف زمین‌ها قد می‌کشند و صحبت از ویلاسازی و تخریب طبیعت است. عزیزان استهبانی! باغ جوزا بهشت استهبان، صابونات، استان فارس و ایران عزیزمان است. شما را به خدا این بهشت را تخریب نکنید. این کار نه به نفع خود شماست و نه فرزندانتان. سرنوشت باغ جوزا اکنون در دستان شماست. سرزمین زیبایتان را حفظ کنید. ارزش زمین‌هایتان نیز به صورت طبیعی بیشتر افزایش خواهد یافت؛ باور کنید.

کد خبر 191735

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز