پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، تحریم‌های اعمالی از سوی آمریکا آغاز و هرساله بر دامنه و شدت این تحریم‌ها افزوده شد تا جایی که هم‌اکنون تحریم‌های بی‌شماری در پرونده سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران خودنمایی می‌کند ولی با این اوصاف طی این سال‌ها سیاست‌های اتخاذشده غرب دربرابر ایران موفقیت چندانی نداشته و ملت ایران با ایستادگی خود این سیاست‌ها را محکوم به شکست کرده است. از این‌رو مرور 30سال سیاست‌های غلط آمریکایی‌ها خود سندی مستدل بر موفقیت ایران است.

از اصول مسلم انقلاب اسلامی ایران که از وجوه تفاوت عمده این انقلاب با سایر انقلاب‌ها به شمار می‌رود «استکبارستیزی و آشتی‌ناپذیری با دولت‌های مستکبر» است. ایستادگی در برابر سیاست‌های لیبرالیستی، نئولیبرالیستی و امپریالیستی آمریکا و مخالفت با دکترین «هژمونی بسیط و نئولیبرالیسم» طراحی شده از سوی کاخ سفید، ویژگی بارز جمهوری اسلامی است که سبب شده تا حاکمیت برآمده از انقلاب اسلامی به‌عنوان پیش‌قراول کشورهای مخالف آمریکا در منطقه و جهان شناخته شود.

با سقوط رژیم شاهنشاهی فاز جدیدی از مناسبات بین‌المللی برای ایرانیان باز شد که مبنای آن بر شعار«نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» استوار بود و «اصرار بر تغییر مناسبات ناعادلانه بین‌المللی»، «حمایت از مبارزات مردم فلسطین»، «به رسمیت نشناختن رژیم اسرائیل» و «حمایت از جنبش‌های آزادیبخش در سایر کشورها» از اصول لایتغیر آن به شمار می‌آمد. در این میان طبیعی بود که سقوط شاه- به‌عنوان متحد کاخ‌سفید- به مذاق آمریکایی‌ها خوش نیاید و از آن مهم‌تر، تسخیر سفارت آمریکا برای واشنگتن به‌مراتب دردناک باشد و همین کافی بود تا تمام تلاش خود را برای جلوگیری از قدرت گرفتن حاکمیت برآمده از انقلاب اسلامی به‌کار گیرند.

ایستادگی جمهوری اسلامی در برابر سیاست‌های برتری‌جویانه کاخ‌سفید و افشاگری‌های انقلابیون از چهره حقیقی بازیگران کاخ سفید سبب شکل‌گیری و تقویت جبهه مخالفان آمریکا شد. از این رو، آمریکاستیزی جزو سیاست‌های استراتژیک در سیاست خارجی جمهوری اسلامی به شمار می‌آید و تنها زمانی قابل بازنگری است که کاخ سفید در سیاست‌های خود تجدیدنظر کند. از آنجا که با گذشت 30سال از عمر انقلاب هنوز تغییری در رفتار دولت آمریکا در قبال مردم و دولت ایران و حتی سایر کشورهای مخالف کاخ سفید دیده نمی‌شود، سخن گفتن از مذاکره با آمریکا نمی‌تواند منطقی باشد.

کارنامه مذاکره کشورهایی چون کره‌شمالی، لیبی و سوریه که مدت‌ها با آمریکا مبارزه کرده بودند می‌تواند سند محکمی بر بی‌فایده‌بودن مذاکره با دولتمردان آمریکایی- پیش از تغییر رفتارشان- باشد. این سه کشور، از مذاکره با کاخ سفید نه‌تنها طرفی نبستند بلکه به‌نوعی دور خورده و از انجام این مذاکرات به موضع ندامت رسیدند. از این منظر است که امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری همواره از مخالفان جدی مذاکره با آمریکا بوده‌اند. رهبر معظم انقلاب همواره در این سال‌ها بر بسته بودن باب مذاکره ایران و آمریکا تا زمان تغییر رفتار کاخ سفیدی‌ها تأکید کرده‌اند. با این حال، تا‌کنون پنج گفت و گو میان تهران- واشنگتن انجام شده که به جرأت می‌توان گفت نتیجه‌ای برای ملت ایران و حاکمیت، دربرنداشته است.

1 - مذاکرات بازرگان- برژینسکی

آبان‌ماه 1358مهدی بازرگان، رئیس دولت موقت با زبیگنیوبرژینسکی در شهر الجزیره دیدار کرد؛ دیداری که جنجال‌های فراوانی در پی داشت. در این دیدار بازرگان به‌همراه ابراهیم یزدی، وزیر امور‌خارجه وقت و شهید مصطفی چمران، وزیر دفاع دولت موقت خواستار تحویل شاه به جمهوری اسلامی شدند که این درخواست با مخالفت آمریکایی‌ها مواجه شد. در تاریخ 13آبان 1358نزدیک به 400نفر از اعضای انجمن‌های اسلامی دانشجویان دانشگاه‌های تهران به سمت سفارت آمریکا حرکت کرده و ساختمان این سفارت را به تسخیر خود درآوردند. امام(ره) این حرکت را انقلاب دوم ملت ایران نامید. تسخیر سفارت آمریکا، فصل تخاصم روابط تهران- واشنگتن را رقم زد. بحران گروگانگیری کارکنان سفارت آمریکا 444روز طول کشید. جیمی‌کارتر، رئیس‌جمهور وقت آمریکا بلافاصله پس از این رخداد تحریم‌های اقتصادی علیه تهران را در دستور کار قرار داد. او در نخستین گام دستور توقیف تمامی دارایی‌های ایران در بانک‌های آمریکایی و شعبه‌های خارجی آن را صادر و خرید نفت از ایران را متوقف کرد. سرانجام در تاریخ 20فروردین 1359 جیمی کارتر دستور قطع روابط سیاسی و اقتصادی آمریکا با ایران را صادر کرد و فرمان داد تا دیپلمات‌های ایرانی از خاک آمریکا خارج شوند.

2 - بهزاد نبوی در الجزایر

با وقوع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در شهریور 1359، مجلس شورای اسلامی ایران در جلسه 11آبان 1359، موضوع گروگان‌های آمریکایی(کارمندان سفارت آمریکا) را بررسی کرد و به این نتیجه رسید که با ارائه شروطی به مسئله گروگان‌ها پایان دهد.
دولت الجزایر در این مسئله میان ایران و آمریکا میانجیگری کرد و در زمان نخست‌وزیری شهید‌محمدعلی رجایی گفت‌وگویی صورت گرفت که حاصل آن صدور «بیانیه‌های الجزایر» در 29دی‌ماه 1359 بود. در این مذاکرات بهزاد نبوی به‌عنوان معاون نخست‌وزیر ایران در گفت‌وگوها حاضر شد که حاصل آن سه سند توافقی شد؛ سند اول با عنوان «بیانیه عمومی»، حاوی تعهدات کلی طرفین از قبیل آزادی گروگان‌ها، آزادی دارایی‌های ایران و لغو تحریم تجاری علیه ایران بود. سند دوم درباره حل‌وفصل دعاوی دو دولت بود که به «بیانیه حل‌وفصل دعاوی» موسوم است و سند سوم با عنوان «تعهدات دولت آمریکا و دولت ایران» روش‌های اجرای تعهدات مالی طرفین را تعیین می‌کرد. یک روز بعد از صدور بیانیه‌ها در 30دی 1359 گروگان‌ها آزاد و از راه الجزایر به آمریکا منتقل شدند.

3 - مک فارلین- لاریجانی

خصومت میان تهران- واشنگتن که با وقوع تسخیر سفارت آمریکا در ایران کلید خورد با حمایت‌های بی‌پرده و همه‌جانبه کاخ سفید از صدام حسین در جنگ ایران و عراق شدت بیشتری یافت. ماجرای ایران - کنترا که به ماجرای مک‌فارلین نیز معروف است، به معامله تسلیحاتی ایران با ایالات متحده آمریکا، در آبان 65 بازمی‌گردد که با گذشت 23سال از این ماجرا هنوز هم یکی از مناقشه‌آمیزترین مسائل سیاسی بعد از انقلاب است. ۲۵ می ‌۱۹۸۶ یک هیأت آمریکایی متشکل از رابرت مک فارلین ( مشاور امنیتی رونالد‌ریگان)، الیور نورث(تحلیل‌گر سازمان سیا)، جورج‌کیو (مقام شورای ملی امنیت)، هوارد‌تیچر و امیرام‌نیر از اسرائیل جهت انجام گفت‌وگو وارد تهران شدند. این گفت‌وگوها به همان اندازه که برای انقلابیون ایران غیرقابل پذیرش و بحث‌برانگیز بود برای طرف آمریکایی هم جنجال‌برانگیز شد تا جایی که بعد از رسوایی واترگیت بزرگ‌ترین رسوایی سیاسی آمریکا لقب گرفت. محمدجواد لاریجانی، معاون اسبق وزارت خارجه و حسین شیخ‌الاسلام، قائم‌مقام فعلی وزارت خارجه، هدایت تیم ایرانی را در این گفت‌وگوها برعهده داشتند. پس از اطلاع امام(ره) از سفر مک‌فارلین به تهران، این فرستاده آمریکایی مجبور شد ایران را ترک کند.درباره این گفت‌وگوی جنجالی سه‌روایت متفاوت وجود دارد:

روایت اول

حسین شیخ‌الاسلام و محمدجواد لاریجانی راویان این روایت هستند. شیخ‌الاسلام در این‌باره می‌گوید: «آن زمان بحث قطعنامه 598 مطرح بود و ما برای رفع این نقیصه مذاکراتی با مک فارلین انجام دادیم. قصد ما این بود که با یک عملیات مهم شرایطی ایجاد کنیم که خواسته‌هایمان در قطعنامه گنجانده شود. مذاکرات خوب پیش می‌رفت، ما موشک‌های «هاگ» و «تاو» می‌خواستیم، آمریکایی‌ها نداشتند و از ذخایرشان در اسرائیل برای ما فرستادند که وقتی آقای هاشمی، از موضوع اطلاع یافتند دستور دادند همه آنها را برگردانیم و معتقد بودند که در جنگ با یک کشور عربی نمی‌شود از آنها استفاده کرد. ما قصد داشتیم مهم‌ترین حمله خود به فاو را انجام دهیم. تحلیل ما این بود که اگر فاو را بگیریم عراق مثل افغانستان می‌شود و هیچ راهی به دریای آزاد نخواهد داشت. 76هواپیمای عراقی را در فاو سرنگون کردیم. اگر حمله به فاو نبود قطعنامه علیه ما صادر می‌شد ولی ما توانستیم دوخواسته اعلام آغازگر جنگ و پرداخت غرامت را در قطعنامه 598 بگنجانیم؛ هرچند عده‌ای در مجلس اعتراض کردند و امام دستور دادند اعتراضات متوقف شود. اگر امام نمی‌ایستادند مشکل ایجاد می‌شد، اگر مذاکرات مک فارلین و موضوع موشک‌های هاگ و تاو نبود نمی‌توانستیم در فاو پیروز شویم».

روایت دوم

برخی آیت‌الله هاشمی رفسنجانی را متهم می‌کنند که فقط مذاکره برای خرید اسلحه و معامله برای آزادی گروگان‌های آمریکایی در لبنان را به امام(ره) اطلاع داده ولی حضور هیأت بلندپایه در تهران و تلاش برای عادی‌سازی‌ روابط با آمریکا را از ایشان پنهان کرده است. براساس این نقل‌قول، نخست‌وزیر وقت پس از فاش‌سازی‌ با ارسال نامه‌ای به امام‌خمینی(ره)، از اینکه در جریان این معامله قرار داده نشده، گلایه می‌کند.

روایت سوم

آیت‌الله هاشمی رفسنجانی روایت دیگری از این ماجرا دارد. او می‌گوید: «شروع قضیه مک فارلین نامه‌ای است که آقای قربانی‌فر به آقای کنگرلو می‌نویسد که آن موقع مشاور نخست‌وزیر بود. قربانی‌فر به‌خاطر ارتباطاتی که از زمان شاه با این نوع کارها داشت، دلالی سلاح می‌کرد و گویا قبل از آن هم مأموران ما از او سلاح‌هایی گرفته بودند؛ البته مقداری از اسناد در آمریکاست که مطمئنا به‌دست ما نمی‌رسد. وقتی این نامه به آقای کنگرلو می‌رسد، به ما می‌گوید و ما هم در جلسه سران قوا بحث می‌کنیم. واسطه ما آقای کنگرلو بود. چون نامه‌های زیادی هم بین او و قربانی‌فر رد و بدل شد که بیشتر حرف‌های معمولی است. نامه اول این است که چرا ایران در بازار سیاه اینها را گران می‌خرد؟ از ما بخرد. ما حاضریم به شما کمک کنیم تا در جنگ پیروز شوید. این ادعای آنها بود. ما هم گفتیم آزمایشی وارد می‌شویم؛ یعنی بعد از بحث‌ها می‌بینیم آنها از ما چه می‌خواهند یا ما از آنها چه می‌خواهیم. کم‌کم که این بحث‌ها مطرح شد. آنها نخستین چیزی که مطرح کردند این بود که کمک کنید تا گروگان‌های ما در لبنان آزاد شوند و این به‌عنوان یک علامت خوب خواهد بود. ما هم به آنها گفتیم نیازهای ضروری ما را که در بازار سیاه پیدا نمی‌شود، به ما بدهید. چند قلم را صورت دادیم که تاو، موشک‌های هاگ، لامپ‌های رادارها و موارد دیگر بود که آن موقع برای تهیه آنها خیلی محدودیت داشتیم. در آن موقع وضع ما به حدی بد بود که با یک لامپ چند رادار را به نوبت فعال می‌کردیم. لامپ رادار هاگ را گاهی به خارک و گاهی به تهران می‌بردیم که مثلا سیستم هاگ را فعال نگه داریم. وضع ما خیلی بد شده بود. لیستی از قطعات مورد نیاز را از مسئولین پشتیبانی گرفتیم و به کنگرلو دادیم مذاکرات به همین صورت ادامه پیدا می‌کرد. ما هم زحمت زیادی کشیدیم تا سرنخ و رد پایی از گروگان‌ها پیدا کردیم. خیلی سخت بود. لبنانی‌ها خیلی پیچیده عمل می‌کردند. در این مدت آمریکایی‌ها غیرمستقیم به ما چند قلم کالا می‌دادند و پولش را می‌گرفتند. ما هم کمک می‌کردیم که گروگان‌ها زودتر آزاد شوند. یک مقدار که این مراحل پیش رفت، خبر دادند که هیأتی از آمریکایی‌ها می‌خواهند برای مذاکره به ایران بیایند که تصمیمات کلی و اساسی‌تر بگیریم. بحث این بود که همراه خود یک کشتی نیاز‌های درخواستی ما را می‌آورند؛ البته به ما نگفته بودند که رئیس هیأت، مک فا‌رلین است. اصلا اعضای هیأت را معرفی نکرده بودند، فقط گفتند وقتی آمدند، می‌فهمید؛ اختیارات زیادی دارند. براساس همین خبری که داشتیم، عمل شد. هواپیمای آنها در فرودگاه نشست و از آنجا خبر دادند که در راس هیأت، مک فارلین است و پیام ویژه‌ای از آقای ریگان به همراه هدایایی آورده است. یک کلید طلایی بود به‌عنوان نماد باز شدن درهای بسته بین دو کشور، یک کیک بود که طبق رسم آنها نماد دوستی است و یک انجیل که پشت آن را ریگان امضا کرده بود. به امام‌(ره) هم گفته بودیم که هیأتی می‌آید و کارشناس‌های ما با آنها صحبت می‌کنند ولی مک فارلین تقاضای ملاقات با همه ما را مطرح کرده بود. مدتی در فرودگاه آنها را معطل کردند. بالاخره به این نتیجه رسیدیم که باید مذاکره کنیم. از مجلس و اطلاعات سپاه دو نفر با آنها مذاکره کردند؛ آقای فریدون وردی‌نژاد از سپاه و دکتر هادی از مجلس. تا آنجا اینها خلاف قرار عمل کردند و چیزهایی که قرار بود بدهند، نمی‌دادند یا کم می‌دادند. مثلا بنا بود پنج هزار تاو بدهند، 500 تاو دادند. بعضی چیزها مثل هاگ و لامپ‌ها که برای ما خیلی مهم بود، نمی‌دادند یا کم می‌دادند».

4 - کاظمی‌قمی- رایان کروکر

با روی‌کارآمدن دولت نهم، محمود احمدی‌نژاد نسبت به ایالات متحده از دیپلماسی متفاوتی استفاده کرد. تأکید بر عدم‌تعلیق غنی‌سازی اورانیوم و پافشاری دولت بر موضوع عدم‌تعلیق، گرچه از یک سو باعث پیشرفت برنامه هسته‌ای شد ولی به‌دنبال خود تصویب چندین قطعنامه شورای امنیت علیه ایران را در پی داشت. به‌رغم این مسائل، احمدی‌نژاد رویکردی متفاوت نسبت به آمریکایی‌ها و رابطه با این کشور در پیش گرفت. نامه احمدی‌نژاد به جورج بوش در سال1384 از سوی بسیاری از تحلیل‌گران به‌عنوان یک تابوشکنی مطرح شد؛ البته احمدی‌نژاد در این نامه جورج بوش را به توحید و رعایت کرامت انسانی و دست برداشتن از ظلم و ستم دعوت کرده بود. در مهم‌ترین تحول، در دوران ریاست‌جمهوری احمدی‌نژاد و بوش، ایران و آمریکا در تیرماه 1387سه بار در مورد بحران عراق پای میز مذاکره نشستند. در این گفت‌وگوها حسن کاظمی‌قمی، سفیر ایران در بغداد، با طرف آمریکایی به رهبری رایان کروکر، سفیر آمریکا در عراق، درباره ثبات در عراق گفت‌وگو کردند. مذاکرات تهران- واشنگتن در بغداد نتایج ملموس و مثبتی در پی نداشت.

5 - جلیلی- برنز

با پیروزی اوباما و پیش از آغاز به‌کار رسمی دولت وی اخباری مبنی بر گفت‌وگوی ویلیام پری نماینده اوباما و مجتبی ثمره‌هاشمی، مشاور ارشد محمود احمدی‌نژاد، منتشر شده بود. رئیس‌جمهور ایران نیز در مقاطع مختلف از تغییر ادبیات اوباما استقبال کرد. اما مهم‌ترین اظهارات احمدی‌نژاد، در طول سفر وی به مجمع سازمان ملل متحد انجام شد که در آن سعی کرد لحن نرم‌تری در مقابل آمریکایی‌ها در پیش بگیرد. احمدی‌نژاد در سخنانی ایران را برای آمریکا یک فرصت دانست و در جایی دیگر با حمایت از شعار تغییر اوباما اعلام کرد: «درصورت تحقق این تغییر ملاقات ایران و آمریکا در هر زمان و در هر مکانی می‌تواند رخ دهد». با این حال، اندکی پس آغاز به‌کار دولت دهم، سعید جلیلی، دبیر شورای‌عالی امنیت ملی و ویلیام برنز، معاون وزیر امور خارجه، در حاشیه مذاکرات ایران و گروه ۱+۵ در ژنو، به‌صورت دوجانبه گفت‌وگو کردند. محور این مذاکره که نهم مهرماه 88 انجام شد پرونده هسته‌ای ایران بود. ملاقات مقامات دو کشور در این سطح، از فروردین‌ماه سال ۱۳۵۹ که روابط رسمی میان دوکشور قطع شد بی‌سابقه بوده است. نتیجه آنکه گفت‌وگوهای ایران و آمریکا برخلاف آنچه بسیاری می‌پندارند با وجود سیاست‌های دوگانه این کشور تاکنون نتیجه‌ای دربرنداشته است.

کد خبر 190072

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار سیاست‌خارجی

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز