بنیعامری وقتی که تنها 22سال داشت با داستانهای کوتاه بسیار قدرتمند و خوشساخت وارد مطبوعات و بهسرعت مطرح شد اما کار اصلی و ماندگارش را هفت- هشت سال بعد با رمان «گنجشکها بهشت را میفهمند» انجام داد. این رمان که سال 76منتشر شد، هنوز هم یکی از آثار شاخص ادبیات دفاعمقدس محسوب میشود و حاصل کار نویسندهای حدودا 30ساله است.
البته پیش از آن، در سال 74بنیعامری با کتاب «اینجا مجنون است به گوشم» کارش را در عرصه کتاب شروع کرده بود و از همان ابتدا، مثل حضور در عرصه مطبوعات، نوید ظهور نویسندهای تمامعیار را داده بود. بعد از این دو کتاب، بنیعامری دو مجموعه داستان منتشر کرد که هر دو مورد توجه جدی قرار گرفتند؛ «دلقک به دلقک نمیخندد» و «لالایی لیلی». البته کار او در دهه 80 با یک کتاب نوجوانانه با نام «بابای آهوی من باش» شروع شد.
کارهای بعدی بنیعامری نیز با فاصلههای کمی در نیمه نخست دهه 80به بازار آمدند: «نفس نکش، بخند بگو سلام»، «آهسته وحشی میشوم» و «فرشتهها بوی پرتقال میدهند».
رمان فرشتهها بوی پرتقال میدهند در سال86 جایزه منتقدان و نویسندگان مطبوعات را از آن خود کرد. این رمان به شکل اعجابآور و در شرایطی که اصلا انتظار نمیرفت، در واقع پایان یک دهه حضور بسیار پررنگ و قدرتمند حسن بنیعامری در عرصه ادبیات دفاعمقدس است.
او که از سال 76تا 86، هشتکتاب منتشر کرده و نامش همواره در محافل و جوایز ادبی شنیده میشد، بعد از دریافت جایزه منتقدان و نویسندگان مطبوعات به ورامین رفت و بعد از آن دیگر در هیچ جمعی دیده نشد.
بنیعامری در طول این یک دهه نیز ساکن ورامین بود و همواره معترض و گلهمند بهنظر میرسید، اما در طول پنج سال گذشته نه کتابی منتشر کرده و نه در مطبوعات و محافل و جلسات دیده میشود. با این حساب شاید موج دوم فعالیتهای داستانی او در راه است.