امسال هم همه سفارتخانههای این رژیم یک هفته گذشته را تحت تدابیر شدید امنیتی قرار گرفتند. تلآویو هیچگاه جرات نکرد که مسئولیت این ترور را در خاک سوریه بهعهده بگیرد. اما رژیم صهیونیستی ابزاری جز ترور برای دفاع از خود ندارد. سایه هولناک این ترور اما همواره رژیم صهیونیستی را دنبال میکند و وحشت از انتقام خون وی هیچگاه تلآویو را رها نخواهد کرد.
مقولهای در میان سیاستپژوهان و مورخان رایج است که براساس آن، در تاریخ مدرن، یک ترور تأثیری در موازنه قدرت برجای نمیگذارد. بهعبارتی، هیچ نظام یا جنبش سیاسی نمیتواند از طریق حذف رقیب اصلی و محوری خود، واقعیتهای بنیادین و انعطافناپذیر منازعات را تغییر دهد.
در واقع صرفا ترور یک فرمانده سیاسی یا نظامی توانمند در اردوگاه حریف نمیتواند شکست را به پیروزی بدل سازد؛ از اینرو، ترور عماد فایز مغنیه از رهبران نظامی حزبالله لبنان بیتردید تأثیر چندان ملموسی بر توازن قوای حاکم بر منازعه و رویارویی میان رژیم صهیونیستی و حزبالله لبنان بهجای نمیگذارد.
این البته بدان معنا نیست که ترورهای بزرگ نقشی در روند منازعات ایفا نمیکند. واقعیت آن است که شماری از ترورها دگرگونیهای هولناک و عظیمی در روند تاریخ داشته است؛چه از طریق برافروختن جرقه جنگها از رهگذر فراهمسازی بهانهای برای آنها و چه از طریق ایجاد تحولی مشخص در روند منازعات. برای مثال ترور ارشیدوک اتریشی در تابستان1914 خود عامل دگرگونی و تحولی عمیق در موازنه قدرتهای صنعتی و نظامی میان آلمان و انگلستان نبود اما این رویداد توانست زمینه لازم را برای درگرفتن یک جنگ جهانی درازمدت و مورد انتظار اروپای جدید فراهم آورد.
نمونه دیگر، دو ترور هولناک در مصر در اواخر 1948 و اوایل1949 بود. نخستین عملیات به کشته شدن نقراشیپاشا، نخستوزیر وقت مصر منجر شد و دومین عملیات، کشته شدن بنیانگذار جنبش اخوان المسلمین و رهبر تاریخی آن حسن البنا را در پی داشت. اما نه ترور نقراشی دولت وقت مصر را ساقط کرد یا سیاستهایش را تغییر داد و نه ترور رهبر اخوانالمسلمین باعث تضعیف و حذف آنان از صفحه سیاسی مصر شد.
ترور عماد فایز مغنیه را میتوان از این منظر به بررسی گذاشت و کاوید. مغنیه یکی از برجستهترین فرماندهان نظامی و امنیتی حزبالله بود و صهیونیستها وی را بهعنوان یکی از تواناترین تئوریسینهای حزبالله تلقی میکردند و از نظر آنان، ترور وی میتوانست ضربهای کاری و شدید به حزبالله و مصونیت فرماندهان امنیتی و در عین حال، پیروزی بزرگی برای رژیمشان باشد. اما ترور مغنیه هیچ تأثیری در واقعیتهای قدرت و موازنات آن در عرصه عملی منازعات میان حزبالله و رژیم صهیونیستی بهجای نگذاشت.
به عبارتی دیگر، ترور عماد مغنیه نه تنها تواناییهای رژیم صهیونیستی در حمله به جنوب لبنان را بالا نبرد بلکه نتوانست از نفوذ و تأثیر حزبالله در لبنان بکاهد. کمااینکه ترور مغنیه نه ترس و هراسی در میان رهبران حزبالله ایجاد کرد و نه تصمیمات سیاسی و راهبردی این حزب را دچار آشفتگی کرد و بیتردید تواناییهای آن در آمادگی و بسیج نیروها را هم تضعیف نکرد.
حزبالله لبنان از روزگاری مدید مرحله تکوین و پایهگذاری را پشت سر گذاشته است و اکنون میتوان گفت این حزب به نهادی با ثبات بدل شده است که از درون آن نهادهای نظامی، امنیتی، اجتماعی و رسانهای برآمده است. بهطوری که به جرات میتوان گفت این حزب تقریبا به دولتی کوچک عاری از هرگونه بوروکراسی و موانع و چالشهای تحرک بدل شده است.
افزون بر اینکه بخش نظامی این حزب تجربیات ویژهای از سالیان دراز رویارویی با ارتش و دستگاههای امنیتی رژیم صهیونیستی کسب کرده است، باید به این نکته هم اشاره کرد که این حزب در جنگ تابستان 2006 با ارتش رژیم صهیونیستی توانست تواناییهای نظامی خود را مجددا بیازماید و از این آزمون نیز موفق بیرون آمد.
اما ترور عماد مغنیه را مانند بسیاری از ترورهای بزرگ میباید بهعنوان شاخص و پارادایمی برای آغاز مرحله و دورهای جدید در منازعات میان رژیم صهیونیستی و حزبالله برشمرد.
بیتردید حزبالله نمیتواند از ترور یکی از مهمترین و برجستهترین رهبران امنیتی خود چشمپوشی کند. نه فقط از آن رو که واکنش و پاسخ به ترورها تبدیل به سنتی ثابت در فعالیتهای حزب شده است بلکه از آن رو که بیپاسخ گذاشتن این ترور این بار حاکی از ضعف و آشفتگی سیاسی حزب خواهد بود و باعث تضعیف این حزب در رویارویی با رژیم صهیونیستی و نیز در عرصه داخلی لبنان خواهد شد. خاصه اینکه این ترور در خارج از عرصه محوری منازعه روی داد. از این رو، حزبالله دیر یا زود به این ترور واکنش نشان خواهد داد و حجم واکنش نیز متناسب با حجم کنش خواهد بود.
این ترور از سال2008 تاکنون همچنان سایه هولناک خویش را بر سر صهیونیستها گسترده است و رژیم صهیونیستی در هر گوشه و کنار منتظر پاسخ به این اقدام تروریستی خویش است.
در این میان، تهدید حسن نصرالله، دبیرکل حزبالله خطاب به صهیونیستها در هنگام تشییع شهید عماد مغنیه کاملا باریکبینانه بوده است. چرا که درگرفتن جنگی علنی را اعلام نکرد بلکه خطاب به صهیونیستها گفت: اگر خواهان این نوع از جنگ علنی هستید، پس تمام جهانیان بدانند که ما هیچ مشکلی برای واردشدن در جنگی علنی با این رژیم نداریم. این تهدید بدان معناست که حزبالله این ترور را بیپاسخ نخواهد گذاشت چرا که در جنگ علنی هرگونه احتمالی وجود دارد.
سیدحسن نصرالله، دبیرکل حزبالله در مراسم تشییع شهید عماد مغنیه، با اشاره به ترور شیخ راغب حرب و عباس موسوی، دبیرکل سابق این حزب، ترور عماد مغنیه را آغاز پایان رژیم صهیونیستی دانست. بیتردید این اظهارنظر را میتوان به انحای گوناگون تعبیر کرد اما یکی از مهمترین دلالتها و تعابیر آن مربوط به نگرش حزبالله درباره آینده لبنان است.
از این منظر میتوان گفت حزبالله معتقد است که خواسته برخی گروههای سیاسی در این کشور بهمنظور صلح یا آتشبس یا خروج از دایره منازعات با رژیم صهیونیستی خواستهای محال و ناشدنی است.
شیخ رضوان پیش از شهادت در دمشق، چندین بار هدف حملات تروریستی نافرجام قرار گرفت که مهمترین این ترورها، انفجار یک خودروی بمبگذاری شده در حومه جنوبی بیروت در دهه90 میلادی بود که به شهادت برادرش جهاد مغنیه منجر شد.
در تلاش نافرجام دیگری برای ترور مغنیه، یکی از جاسوسان صهیونیست تحت عنوان تاجری فلسطینی، با فؤاد برادر عماد مغنیه ارتباط گرفت و با وعده آوردن مقداری تجهیزات نظامی از فلسطین اشغالی، کوشید تا بلکه بتواند عماد را به دام بیندازد. عماد اما بهعلت مشکوک شدن به این فرد، در جلسه حضور نیافت و فواد در جریان این عملیات به شهادت رسید.
عماد فایز مغنیه معروف به شیخ رضوان در 12 فوریه 2008 در یک عملیات تروریستی و به هنگام انفجار یک خودروی بمبگذاری شده به شهادت رسید.
حزبالله، رژیم صهیونیستی را متهم اصلی ترور شیخ رضوان میداند اما این رژیم هیچ پاسخی در رد یا تأیید این اتهام اعلام نکرده، اقدامی که خود نشان از تأیید غیرمستقیم این اقدام تروریستی است.