سه‌شنبه ۳۰ آذر ۱۳۸۹ - ۱۰:۱۹
۰ نفر

سید محمد رضا موسوی: تقریبا یک دهه از حیات دمکراسی نوپای افغانی می‌گذرد و افغانستان همچنان در دوران‌گذار قدم برمی‌دارد.

پارلمان افغانستان

در واقع فرایندهای سیاسی، اجتماعی و... در افغانستان یا اصلا شکل نگرفته‌اند و اگر هم شکل گرفته‌اند در مراحل اولیه خود به‌سر می‌برند. بسیاری از مضامین سیاست، حکومت، پارلمان و سیستم قضایی در مراحل تاسیس و تثبیت قراردارند و لذا نمی‌توان به لحاظ کارکردی توقع زیادی از آنها داشت. به عبارتی دقیق‌تر افغان‌ها طی یک دهه اخیر و احتمالا در دهه آینده فقط به تمرین دمکراسی خواهند پرداخت نه اینکه یک سیستم دمکراسی واقعی را در کشورشان شاهد و ناظر باشند. البته افغان‌ها به یک شرط می‌توانند به چشم‌انداز دمکراسی در افغانستان امیدوار باشند و آن هم اینکه دمکراسی افغانی در دوران‌گذار دچار رکود و ایستایی نشود.

در این میان برگزاری یک انتخابات سراسری و شکل‌گیری یک پارلمان قانونی مهم‌ترین مرحله نهادسازی و تمرین دمکراسی در افغانستان به شمار می‌رفت که این امر در سال1384 با حمایت جامعه جهانی صورت گرفت و نخستین پارلمان افغانستان در دوران جدید رسما کار خود را آغاز کرد. این نوشتار در شرایطی نگاشته می‌شود که افغان‌ها دومین انتخابات پارلمانی خود را چندی قبل برگزار کردند و در آینده‌ای نزدیک دومین پارلمان دوران‌گذار افغانستان نیز کار خود را رسما آغاز خواهد کرد. در این میان سوای از حاشیه‌های انتخابات یکی از مسائلی که برای بسیاری از رسانه‌های خبری به یک سوژه اساسی تبدیل شده بحث عملکرد و کارنامه پارلمان اول است.

پارلمان اول ظرف چند روز آینده آخرین جلسه رسمی خود را برگزار خواهد کرد و ظاهرا 30درصد از نمایندگان آن موفق شده‌اند از انتخابات اخیر پیروزمندانه عبور و در مجلس دوم هم حضور خود را حفظ کنند ولی نزدیک به 70درصد از نمایندگان جدید را چهره‌ها و رجال جدیدی تشکیل می‌دهند که حضور آنها پارلمان دوم را با پارلمان اول به طرز چشمگیری متفاوت خواهد کرد. پارلمان اول همانطور که اشاره شد در پی انتخاباتی که در سال1384 در سراسر کشور برگزار شد، شکل گرفت و اکثریت راه‌یافتگان به آن را رهبران قومی- مذهبی و قدرتمندان محلی تشکیل می‌دادند. اکثریت نمایندگان پیروز شده در مظان اتهام تقلب قرار داشتند و عملکرد آنها به‌گونه‌ای بود که نتوانستند در برآوردن توقعات ملت افغانستان به شکل مطلوبی عمل کنند.

افغانستان کشوری است که از چندین دهه قبل سابقه تشکیل پارلمان را در کارنامه دارد و تا قبل از کودتای سردار داوودخان در سال 1973 عملا چندین پارلمان در این کشور شکل گرفته بود. از بعد سقوط نظام سلطنتی و شکل‌گیری جمهوری داوود‌خانی به این سو جز برگزاری چند لویه‌جرگه تقریبا هیچ انتخابات پارلمانی‌ای در این کشور صورت نگرفت و پارلمان افغانستان در جنگ‌های داخلی این کشور به‌شدت آسیب دید. با شکل‌گیری نظام سیاسی جدید در افغانستان پارلمان این کشور بعد از چند دهه فترت احیا شد و نمایندگان منتخب در آن مستقر شدند ولی عملکرد نمایندگان دوره اول ابتدا به‌گونه‌ای بود که گویا برای نخستین بار است که پارلمان در این کشور شکل گرفته است.

بسیاری از نمایندگان حتی از روندهای قانونگذاری در مجلس بی‌اطلاع بودند و حتی در تشریفات رأی‌دهی نیز مشکل داشتند. در طول 5سال فعالیت پارلمان اول هیچ جریان و فراکسیون قدرتمند و تاثیر‌گذاری در آن شکل نگرفت، هر چند بسیاری از کارشناسان و تحلیل‌گران این مسئله را نشأت گرفته از نبود احزاب سیاسی قدرتمند در افغانستان می‌دانند ولی این مولفه را می‌توان بخشی از علل مرتبط با مسئله عنوان کرد. حتی نمایندگان وابسته به اپوزیسیون هم از تشکیل یک فراکسیون قوی که بتواند در برابر دولت به شکل مؤثرتری عمل کند، عاجز ماندند و این موارد حاکی از وجود اختلافات معنادار میان طیف‌های حاضر در پارلمان بود.

اکثر نمایندگان حاضر در پارلمان را نمایندگان مستقل شکل می‌دادند که براساس جهت گیری‌های قومی، سیاسی، مذهبی و منطقه‌ای خاص خود موضع می‌گرفتند و وجود لابی‌های وابسته مختلف اعم از لابی‌های نیروهای خارجی، دولت افغانستان و برخی همسایگان نیز از دیگر علل عدم‌انسجام در شکل‌گیری فراکسیون‌های اکثریت و اقلیت بود. در کل این فردگرایی نمایندگان خلئی را درون قوه مقننه افغانستان به‌وجود آورد که مانع از نظارت جدی پارلمان بر دولت مرکزی افغانستان شد.

تنها نقطه‌ای را که می‌توان نقطه اوج تنش میان دولت و پارلمان تلقی کرد جنجالی بود که بر سر تصویب قانون جدید انتخابات به‌وجود آمد که تقریبا یک سال قبل از سوی دولت به پارلمان ارائه شده بود و از سوی اکثریت نمایندگان مجلس رد شد؛ حرکتی که کرزی آن را ناشی از مداخلات ویرانگر خارجی در پارلمان افغانستان قلمداد کرد. اگر این حرکت و برخی رای عدم‌اعتمادهای پارلمان اول به وزرای پیشنهادی دولت را استثنا کنیم تقریبا در طول حیات پنج ساله پارلمان، دولت با هیچ چالش جدی‌ای از سوی پارلمان مواجه نشد. البته این به آن معنا نبود که هیچ‌گونه انتقاد و اعتراض جدی از سوی نمایندگان علیه دولت مطرح نشد بلکه برخی از کاندیداها همواره علیه دولت و نیروهای خارجی مواضع تندی را اتخاذ می‌کردند که بیشتر جنبه فردی و رسانه‌ای داشت ولی در مصوبات پارلمانی هرگز تاثیر‌گذار نبود.

سال پایانی پارلمان اول را می‌توان متفاوت از سال‌های ماقبل آن در نظر گرفت. هرچند برخی از کارشناسان علت فعالیت و تحرکات نمایندگان را نزدیک شدن به زمان برگزاری انتخابات دوم عنوان کرد‌ه‌اند ولی بروز برخی تحولات تاثیر‌گذار در داخل و خارج از کشور را نمی‌توان در این باره نادیده گرفت. در داخل افغانستان بروز تنش‌های قومی میان عشایر و برخی از دیگر اقوام تقریبا مجلس افغانستان را به تلاش و تقلای بیشتری واداشت. تحصن‌های طولانی مدتی از سوی بخش عظیمی از نمایندگان عمدتا هزاره‌ای صورت گرفت که عملا پارلمان را به حالت نیمه تعطیل درآورد. رد صلاحیت شدن تعدادی از وزرای پیشنهادی وابسته به قومیت هزاره که عملا 20درصد ساکنان افغانستان را تشکیل می‌دهند نیز از جمله مسائلی بود که پارلمان را در مظان اتهام تبعیض و قومیت‌گرایی قرارداد؛ هزاره‌ای‌‌ها به‌رغم اینکه یک پنجم جمعیت افغانستان را تشکیل می‌دهند کماکان هیچ وزیری در کابینه حامد کرزی ندارند و این امر هر چند با برخی مناقشات درون قومی بی‌ارتباط نیست ولی عملا پارلمان افغانستان را در مظان اتهام قومیت گرایی قرار داد.

با تمام اینها همانطور که قبلا نیز اشاره شد پارلمان اول در حالی جای خود را به پارلمان دوم می‌دهد که بسیاری، نارسایی‌های موجود در آن را طبیعی می‌انگاشتند و بیشتر به آن به چشم یک پارلمان دوران‌گذار می‌نگریستند تا یک پارلمان واقعی و هدفمند. پارلمان اول باید شکل می‌گرفت تا قوای سه‌گانه حاکم بر کشور بر اداره کشور مسلط می‌شدند. اینکه این پارلمان تا چه اندازه بتواند در اداره امور افغانستان نقش سازنده‌ای را به‌عهده بگیرد از همان ابتدا محل تردید بود. با وجود این افکار عمومی افغانستان چشم انتظار تشکیل پارلمان جدیدی است که تغییراتی اساسی در کارکردهای پارلمان افغانستان به‌وجود آورد؛ پارلمانی که در قدم اول باید کابینه حامد کرزی را که بیشتر از یک سال است کامل نشده تکمیل کند.

کد خبر 123695

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز