شنبه ۱۶ مرداد ۱۳۸۹ - ۰۹:۵۵
۰ نفر

الهام طهماسبی: «بیداری رویاها» قسمت دوم تریلوژی‌ای است که باشه آهنگر تصمیم دارد بخش سوم آن را نیز بسازد؛ سندی که مانند «فرزند خاک» هر چند در قالب فیلمی داستانی است اما بر اساس واقعیت‌های تلخی شکل گرفته که بخشی از تاریخ فراموش‌نشدنی ماست.

سینما - فیلم

فیلم، موقعیت دشوار و بغرنجی را تصویر می‌کند که شاید در نگاهی سطحی، قصه‌ای تکراری به نظر برسد  اما پرداخت رئالیستی و نگاه متفاوت فیلمنامه‌نویس و کارگردان به این موقعیت دشوار آن را از سایر فیلم‌های مشابه در ژانر فیلم‌های جنگی ایران جدا می‌کند.

با گذشت 22سال از زمان رسیدن خبر شهادت ایوب، به خانواده و برادر او اطلاع می‌‌دهند که ایوب زنده و در راه برگشت به خانه است و نقطه عطف فیلمنامه در حالی شکل می‌گیرد که همه خانواده از خبر برگشت ایوب دچار شوک عمیقی می‌شوند؛ برادر ایوب که با رخشانه، همسر ایوب ازدواج کرده و از او فرزند دارد، رخشانه که درمانده و نمی‌داند به کجا پناه ببرد و مادر که در عین خوشحالی از بازگشت و دوباره زنده شدن پسرش، از روبه‌رویی با این گره وامانده است.

سکانس آغاز فیلم فصلی جداگانه است که نقبی به گذشته و فضای جنگ می‌زند؛ اپیزودی نسبتاً مستقل که در عین استقلال، جدا از فیلم نیست، اما مثل اورتوری کوتاه برای یک سمفونی غم‌انگیز و تراژیک است که کمتر راه به ملودرام می‌برد؛ اپیزودی که بی‌تاکید چندانی بر فضای معمول جنگ از منظری جدید به جنگ و آدم‌های آن نگاه می‌‌کند بی‌آنکه گرفتار کلیشه‌های تکراری و مرسوم باشد.

این سکانس، تعلیق و انرژی لازم را برای تماشای بقیه فیلم فراهم می‌‌کند. از همان صحنه‌هایی که حمید فرخ نژاد در حال چانه زدن برای خریدن جان اسیری کویتی است، می‌فهمیم با کاری متفاوت طرف هستیم و از همین نقطه و اتفاق، هسته اصلی فیلم شکل می‌گیرد؛ روندی که مدام و به شکلی موتیف وار در سراسر روایت تکرار می‌شود.

تمام حرف فیلم در همین موتیف‌ها خلاصه می‌شود؛ اینکه جان انسان متعلق به هر ملیتی و در هر شرایط و تنگنایی که باشد ارزشمند است. این مفهوم در قالب صحنه‌های مختلف به شکلی سمبولیک تکرار می‌شود؛ رخشانه که به خاطر آمدن شوهر قصد خودکشی دارد، با شیشه قرص در دست منصرف می‌شود؛ وقتی تصمیم به سقط‌جنینی که از شوهر دوم در بطن خود دارد، می‌گیرد و تا مرحله آخر پیش می‌رود، دست آخر به خاطر زندگی یک انسان و با گفتن دیالوگی که ارزش جان آدمیزاد را یادآوری می‌کند از این کار دست می‌کشد و در سکانس‌های آخر هم دلیل پناهنده شدن ایوب، نجات جان 2اسیر ایرانی عنوان می‌شود. همه اینها زنجیره‌‌وار پیام فیلم را می‌سازد؛ البته نه از آن دست پیام‌های اخلاقی مرسوم!

با ورود به زمان حال و معرفی تک‌تک شخصیت‌ها، گره ماجرا روشن‌تر می‌شود. رخشانه که در ابتدا و پس از خبر شهادت ایوب به خاطر حرف اطرافیان با برادرشوهر ازدواج کرده با بیرون‌آوردن صندوقچه قدیمی‌اش خاطرات آشنایی با ایوب را با گریه ورق می‌زند. از سویی نیز به دلایل شرعی، ازدواجی که به خاطر عرف، به آن تن داده و باعث شده به برادرشوهر به‌عنوان همسر انس و الفت داشته باشد، باطل حساب می‌شود و رخشانه با فرزندی در شکم در این میانه سرگردان است.

چیدمان وقایع فیلمنامه طوری است که با سرعت و ریتم خوبی پیش‌می‌رود و تنها در سکانسی که خبر زنده بودن برادر می‌آید به تناسب شوک وارد شده به کل شخصیت‌ها کمی افت ریتم وجود دارد، اما پس از آن دوباره سیر وقایع با همان ضرباهنگ قبلی پیش می‌رود. فیملنامه‌نویس، تماشاگر را معطل اتفاقات ریز و درشت و درددل‌های سوزناک معمول در این نوع موضوعات نمی‌کند.

شخصیت‌ها، اغلب خوب و مؤثر پرداخت شده‌اند. شخصیت مادر ایوب با وجود حضور کوتاه و دیالوگ‌های اندک بسیار قابل لمس است. حتی نوع بازی آرام و لحن ادای دیالوگ‌های بازیگر این نقش، کاملا بجا، شادی انتظار به ثمر رسیده و نگرانی اتفاق در شرف وقوع را با هم دارد. امین حیایی هم در نقش شوهر فعلی رخشانه و برادر ایوب، آشفتگی‌های عصبی و شوک‌زدگی مواجه شدن با چنین شرایطی را به‌خوبی اجرا می‌کند و توانسته از نقش‌های قبلی‌‌اش فاصله بگیرد و در فرمی متفاوت موفق ظاهر شود.

بازیگر نقش پسر ایوب، امیرحسین آرمان هم که قبلا او را در فیلم هنوز اکران نشده «صد سال به این سال‌‌ها» دیده‌ایم این بار بسیار پخته‌تر و باظرافت بیشتری در اجرای نقش، جلوی دوربین ظاهرشده و توانسته سنگینی بار احساسی ناشی از وقوع چنین اتفاقی را به خوبی در بازی خود منعکس کند. حمید با وجود دیالوگ‌ها و سکانس‌های اندک، شخصیتی پرداخت شده دارد که به کمک اجرای خوب امیرحسین آرمان نقش کلیدی در روند فیلمنامه ایفا می‌کند. فیلم اما در واکاوی شخصیت رخشانه درمانده است. رخشانه با وجود بازی آشنای هنگامه قاضیانی (کمی شبیه بازی در به همین سادگی)، بین قطب‌های مختلفی سرگردان است؛ زنی سنتی و منفعل، زنی تصمیم گیرنده و قاطع و زنی که برای خاطرات شوهری که 22سال پیش داشته گریه می‌کند.... البته فیلمنامه شاید به لحاظ برخی ملاحظات، آن‌قدر که باید به احساسات او نزدیک نمی‌شود تا بتوان تجسم یکپارچه‌ای از شخصیت رخشانه و تغییر و تحولات روحی او در ذهن ساخت.

رخشانه یکباره از زنی منفعل و اسیر حرف‌اطرافیان تبدیل به زنی می‌شود که می‌خواهد برای سرنوشت خودش، بچه ‌و زندگی‌اش تصمیم بگیرد و یک تنه تصمیم به از بین بردن جنین می‌گیرد و به تنهایی هم منصرف می‌شود. او که به خاطر رعایت عرف و حرف دیگران با برادر شوهر ازدواج کرده، حالا به خاطر حرف و نگاه‌های همان‌ها برای لحظاتی آن قدر درمانده می‌شود که سراغ خودکشی می‌رود. شاید سیر تکامل و حرکت شخصیت رخشانه و تبدیل او از زنی منفعل به زنی با اعتماد به نفس یکی از محاسن اصلی فیلم است اما از آنجایی که به دلایل مختلف احساسات رخشانه مخفی می‌ماند این سیر خیلی ملموس نیست. اوج این ابهام در سکانس نهایی به چشم می‌خورد که رخشانه پس از گذشت یک ماه از پایان همه آن اتفاقات، از ماشین پیاده شده و هنوز در ادامه زندگی فعلی با همسرش که از او باردار است مردد است.

سکانس آخر فیلم برخلاف سکانس‌آغاز با نوعی شتاب‌زدگی، مثل قطعه‌ای جدامانده از فیلم است و انگار بخشی از فیلم یا فیلمنامه حذف شده و فیلم با پرش کوتاهی به این سکانس رسیده است. البته با وجود تصحیح‌های مکرر و اجباری فیلمنامه، این عدم یکدستی شاید خیلی هم عجیب نیست. برخلاف کاراکتر حمید که با بازی خوب بازیگر این نقش کاملاً باورپذیر است، همسر حمید کاراکتری کاملا کلیشه‌ای است که در قالب دختری امروزی با سر و ظاهری امروزی رفتاری کاملا سنتی دارد.

محبت افراطی او به خانواده و پدر ندیده حمید هرچند یادآور خلق و خوی خانواده‌های سنتی است ولی با شخصیت حمید و امروزی بودن دختر، تناسب چندانی ندارد؛ به‌خصوص در سکانسی که به‌نظر کاربرد چندانی هم ندارد به‌عنوان هماهنگ‌کننده مراسم استقبال، وارد میدان شده و شروع می‌کند به تزیین و راهنمایی همسایه‌ها برای رفتن به فرودگاه و دیدن ایوب. اما فیلم، احاطه شدن و تنگنای انسانی در دایره عرف دست ساز و افراطی اطرافیان را خوب به تصویر می‌کشد و ایستادگی آدمی مثل ایوب در برابر این عرف که حتی برای دلش جبهه می‌رود نه حرف مردم و برای دلش می‌جنگد و پناهنده می‌شود، اثبات خوبی برای این مدعاست و در نهایت واکنش‌های رخشانه هم، هرچند ناهمگون اما، با تصمیم به خروج از دایره این عرف، نقطه پایان خوبی برای احترام به فرد به جای تنگنای افکار شتاب‌زده جمعی است.

کد خبر 113313

پر بیننده‌ترین اخبار سینما

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز