سیدنی واین‌تراب*: کنترل مجلس نمایندگان آمریکا توسط حزب دموکرات و پیروزی آن‌ها در انتخابات اخیر باعث خواهد شد سیاست تجاری آمریکا در سال آینده بیشتر از زمان جمهوری‌خواهان حمایت‌گرا شود و به تعبیری دموکرات‌ها بیشتر از جمهوری‌خواهان طرفدار حمایت از صنایع داخلی خواهند بود.

به‌طور کلی، دموکرات‌ها کمتر از جمهوری‌خواهان تابع و مطیع تجارت باز هستند و بسیاری از دموکرات‌هایی که در این انتخابات راهی کنگره شدند، این احساس را آشکارا اعلام کرده‌اند.

اکنون روشن نیست که آیا توافق‌های تجاری آزاد، نظیر آن‌هایی که با پرو و کلمبیا در شرف تحقق هستند، توسط کنگره تصویب خواهند شد یا نه؟ یا روشن نیست که آیا دور مذاکرات تجارت جهانی در دوحه با منطقه تجاری آزاد آمریکایی‌ها در دو سال آینده پیش خواهد رفت یا نه؟

از طرفی، به نظر می‌رسد جمهوری‌خواهان نگران تجارت روزافزون و کسری‌های بودجه جاری آمریکا نیستند. (در سال گذشته کسری بودجه 791 میلیارد دلار بود و امسال بالاتر خواهد بود.)

در واقع، استدلال اصلی اقتصاددانان محافظه‌کار، این است که کسری در توازن پرداخت‌ها نشانه قدرت آمریکا در جذب سرمایه‌گذاری خارجی است. صرف‌نظر از این که آیا بودجه جاری غالب است یا بودجه سرمایه‌ای (که به نظر من هر دو پشت سر هم هستند)، کسری بودجه جاری از طریق سرمایه‌گذاری خارجی یا افزایش در بدهی خارجی ایالات متحده تأمین می‌شود.

از زمانی که جورج دبلیو بوش در سال 2000 قدرت را به دست گرفت، بدهی خارجی ایالات متحده دو برابر شده است.

واژه جهانی شدن معمولاً دال بر افزایش در تجارت، جریان‌های سرمایه‌گذاری فزاینده، بهبود ارتباطات و توانایی بیشتر برای ارائه کالاها، خدمات و سرمایه است.

در جهانی شدن، تجارت بیشتر در کالاهای متوسط روی می‌دهد و این امر، شامل تولید همزمان کالاها در کشورهای جداگانه است و این نیز به نوبة خود، مستلزم برداشتن موانع تجاری برای پایین آوردن و کاهش هزینه کالاها و خدمات در مرزهای ملی است.

تشکیل اتحادیه اروپا، توافق تجارت آزاد آمریکای شمالی و توافق‌های تجارت آزاد در آسیا و آمریکای لاتین و میان کشورها در مناطق مختلف جهان، بخشی از جهانی شدن است که در آن به هر کشوری اجازه تجارت فراصنعتی داده می‌شود (برای مثال، تولید موتور در یک کشور و اجزای آن در کشور دیگر و مونتاژ کردن آن در دیگری).

افزایش‌ها در تجارت و سرمایه‌گذاری در یک دنیای جهانی شده، بیشتر از افزایش‌ها در تولید ناخالص داخلی است. جهانی شدن همچنین شامل بخش‌هایی از عملیات کلی در مکان‌هایی نظیر مراکز تلفن، تولید قطعاتی برای کامپیوترها و حتی خواندن اشعه ایکس می‌شود.

فرایند جهانی شدن فی‌نفسه بازنده و برنده دارد؛ بازندگانی نظیر کارگرانی که از شغل‌های خود در خود ایالات متحده بیکار می‌شوند و برندگانی نظیر آنهایی که از صادرات صنعت، جیب‌های خود را پر می‌کنند.

کارگران در کشورهایی که شغل دارند، سود هم دارند. برنده و بازنده بودن بر اثر این تحولات اقتصادی، پدیده‌ای جدید نیست؛ تکنولوژی فی نفسه می‌تواند برنده و بازنده ایجاد کند و «پیشرفت» ذاتی در این فرایند، بیشتر، از ایجاد برنده به دست می‌آید تا بازنده.

کمبود اصلی این فرایند، این است که در بسیاری از کشورها از جمله خود ایالات متحده، بازندگان کمتر می‌توانند شکست خود را جبران کنند. کارگران با دستمزد پایین و با مهارت پایین در ایالات متحده کسانی بودند که در درجة نخست از ترکیب نبود شغل و جبران کمتر رنج می‌بردند.

در نتیجه، اتحادیه‌های کارگری ایالات متحده تبدیل به حامیان پروپا قرص صنعت داخلی شدند. رهبران سیاسی در شهرها و ایالت‌هایی که با نبود شغل در مکان‌های خارجی روبرو شدند و شاهد هیچ فعالیتی برای ایجاد اشتغال نبودند، به بازارهای آزاد حمله کردند و به سخنی دیگر، جهانی شدن را مورد حمله قرار دادند.

بسیاری از دموکرات‌هایی که در انتخابات اخیر میان دوره‌ای کنگره آمریکا برنده شده‌اند، همین دیدگاه را دارند. توافق‌های تجارت آزاد ایالات متحده قاتلان ایجاد اشتغال بودند.

سیاستمداران و اتحادیه‌های کارگری که در مکان‌های تحت تأثیر قرار گرفته، این نگرش را دارند، تلاش می‌کنند محدودیت‌های وارداتی بر صنایع پوشاک و صنعتی در ایالات متحده اعمال کنند.

تولیدکنندگان شکر مدتهاست که در بازار ایالات متحده حمایت زیادی به دست آورده‌اند. رهبران صنایع که نمی‌توانند با رقابت‌ خارجی مقابله کنند و قادر به ایجاد کارخانه‌های تولید ارزان در خارج نیستند، در پی حمایت داخلی از فعالیت‌های خود برمی‌آیند.

صنایع ایالات متحده نظیر کشاورزی که قادر به تولید در کشورهای دیگر نیستند، تلاش می‌کنند با اجاره کردن مهاجران غیرقانونی یا لابی برنامه‌های کارگران خارجی، هزینه‌ها را کاهش بدهند.

شکایت علیه تأمین منابع از بیرون، بیشتر، کارگران ماهر و خبره را شامل می‌شود که در نظام سیاسی نقش مهمی ایفا می‌کنند و در نتیجه، استدلال‌ها علیه سیاست تأمین منابع از بیرون، اغلب عالمانه و موشکافانه هستند.

سیاست حمایت از صنایع داخلی و به تعبیری نظام حمایتی، خطراتی بسیار جدی با خود دارد. کشوری که به دنبال کاهش رقابت خارجی در صنایع دستمزد پایین باشد، سزاوار تبدیل شدن به کشوری با دستمزد پایین است.

اگر تنفر و انزجار از جهانی شدن، رقابت‌جویی کارخانه‌های آمریکایی و فعالیت‌های خدماتی را کاهش دهد، سودها به بهای فداکردن اکثریت مردم به سمت اقلیت خواهد رفت. به خاطر تجارت بین‌المللی، این امر مدت‌هاست که برای کمک به آن‌هایی که شغل خود را از دست داده‌اند معقول بوده است.

ایالات متحده نمی‌تواند به جای بهره‌برداری از قدرتش در فعالیت‌های نیازمند تکنولوژهای پیشرو و یک جمعیت تحصیل کرده، با پوشش دادن ناکارآمدی‌هایش از طریق سیاست حمایت از صنایع داخلی برای مدت زیادی همچنان یک خانه قدرت اقتصادی و کشوری با دستمزد بالا باقی بماند.

با الهام از گفته‌های تام فریدمن می‌توان اذعان کرد که دنیا تنها به کام آن‌هایی می‌چرخد که می‌توانند به خاطر تحصیل و انباشت فعالیت‌های رقابتی در داخل کشورهایشان از جهانی شدن بهره‌برداری کنند؛ درست همان‌طوری که در مورد چین و هند شاهد هستیم نه در آفریقا.

در این جا مایل‌ام تعریف متداول جهانی شدن را یادآوری کنم. یکی از جنبه‌هایی که اکنون درخور توجه است، پدیده‌های مشترک جهانی است: گرم شدن کره زمین، کاهش ماهی‌های اقیانوس، عقب‌نشینی زیاد آب از مرزهای آبزا و غیره.

طرح اخیر نیکلاس اشترن از انگلستان برای دست زدن به اقدامی در حل این مشکلات و عملیات گازهای گلخانه‌ای، نمونه‌ای بارز از این نیاز برای اقدام جهانی است. این اقدام صورت نخواهد گرفت مگر این که فضای سیاسی در ایالات متحده تغییر یابد و این امر نیز غیرمحتمل است که به این زودی اتفاق بیفتد.

دومین جنبه‌ای که مایل‌ام به آن اشاره کنم، نیاز برای تقویت بنیان تجاری جهانی شدن است. ایالات متحده نقش بدهکار را در جهان پذیرفته است، طوری که مقصد نهایی کالاها و خدمات در نهایت منجر به کسری هزینه جاری آمریکا شده است.

بسیاری از کشورها به‌ویژه کشورهای آسیایی به دنبال داشتن مازاد تجاری با حفظ نرخ مبادلات در زیر قیمت به‌ویژه در ارتباط با دلار آمریکا هستند. ایالات متحده کسری‌های تجاری دوطرفه‌ای با بسیاری از کشورها دارد، اما بزرگ‌ترین کسری آمریکا در سال 2005 با دو کشور چین (201 میلیارد دلار) و ژاپن (82 میلیارد دلار) بوده است.

یک نظام تجاری که در آن، کشورهای متفاوتی با حکومت‌های متفاوت در خصوص چنین موضوع مهمی برای اقدامات نرخ برابری نقش ایفا می‌کنند، شایسته «نظام» جهانی نیست. باید محدودیتی باشد تا تعیین کند که ایالات متحده تا چه زمانی می‌تواند این تجارت بالا و کسری‌های بودجه جاری را حفظ کند و چقدر می‌تواند بدهی خارجی را تحمل کند.

آمریکا می‌تواند یک فرود‌ نرم داشته باشد که در آن، تنظیم تدریجی نرخ‌های برابری، منجر به کاهش شدید کسری تراز پرداخت شود، اما هیچ شواهدی وجود ندارد که دال بر روی دادن چنین اتفاقی باشد.

غیرمحتمل به نظر می‌رسد که هیچ کشوری – برای مثال چین – اجازه افزایش نرخ برابری‌اش را بدهد، همان‌طور که سایر کشورها نیز چنین کاری را نخواهند کرد. آن‌چه لازم است، مذاکره جمعی بر سر نرخ‌های برابری است.

اگر این مذاکرات شکست بخورد، ایالات متحده فرود سختی خواهد داشت و بر رفاه سراسر دنیا تأثیر خواهد گذاشت. به این معنا، جهانی شدنی وجود دارد که فجایع اقتصادی ایالات متحده در آن واگیردار خواهد بود.

دیدگاه‌های خودم را در سه نکته اصلی خلاصه می‌کنم:

1 – فشار بر چین برای پیشرفتن سریع و اجازه دادن جهت افزایش نرخ برابری، احتمال دارد باعث افزایش چشمگیر نرخ برابری‌اش شود.

برداشت من این است که چین بر اساس اعلامیه‌هایی که اخیراً منتشر کرده است، سرمایه‌گذاری خارجی‌اش را در بخش ارزهای غیردلاری متمرکز خواهد کرد.

مهم‌ترین حامیان سیاست‌های اقتصادی چین در آمریکا شرکت‌های بزرگ تولیدی و خرید از چین هستند و رهبران این شرکت‌های بزرگ، منسوب به جمهوری‌خواهان‌اند.

در مقابل، اتحادیه‌های کارگری به کاهش واردات از چین تمایل دارند واز فشارهای زیاد آمریکا بر نرخ برابری چین حمایت خواهند کرد. سناتور چارلز شومر از جمله رهبران دموکرات بوده است که طرح تعرفه بالا بر واردات چین را پیشنهاد داده است.

2 – حمایت از جهانی شدن برخاسته از تمایل رهبران صنایع بزرگ خدماتی و صنعتی برای افزایش رقابت شرکت‌های آن‌ها در تجارت جهانی است.

هیچ شرکت واحد یا هیچ کشوری – هر چقدر اهمیت داشته باشد – نمی‌تواند آهنگ جهانی شدن را متوقف سازد. بسیاری از رهبران سیاسی در ایالات متحده به کاهش اهمیت جهانی شدن تمایل دارند و حتی ممکن است برای تحقق این هدف، تلاش‌هایی هم بکنند، اما تاکنون چندان موفق نبوده‌اند.

با این وجود، اگر تلاشی مشترک برای ایجاد ساختار تجاری نظام واحدی که در آن کشورهای تجاری مهم با حکومت‌های مشابه به‌ویژه در ارتباط با نرخ برابری ایفای نقش می‌کنند صورت بگیرد، می‌توان شاهد موفقیت‌هایی بود. اگر هم‌چنین موفقیتی صورت گیرد، جهانی شدن حتی تبدیل به یک نیروی عجیب و فوق‌العاده در اقتصاد جهانی خواهد شد.

3 – جهانی شدن نیازمند یک بازتعریف است یا باید موضوعاتی را در دل خود جای دهد که نیازمند اقدام جمعی است.

از جمله این که بایستی برای کاهش خطرات گرم شدن کره زمین، اقداماتی انجام شود و اقدامات مشترکی برای عدم توازن‌های پرداختی صورت گیرد. این امر نیز موجب می‌شود به فرود سخت سرعت ببخشد و در عین حال به سایر کشورهای جهان آسیب خواهد رساند.

ترجمه: عسگر قهرمانپور


*تحلیلگر ارشد مرکز مطالعات استراتژیک و بین‌الملل در واشنگتن
Washington Institute.org
20 november

کد خبر 10707

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز