دوشنبه ۱۳ مهر ۱۳۸۸ - ۰۸:۲۱
۰ نفر

توسعه و تولید ثروت، زمانی بر محور منابع کشاورزی، صنعت و خدمات بود اما اقتصاددانان به این نتیجه رسیدند که در این استراتژی‌ها که تاکید بر نیروی انسانی و منابع طبیعی است اقتصاد نمی‌تواند با سرعت کافی توسعه یابد، در نتیجه بحث فراصنعتی و توسعه‌ اقتصاد دانش‌ بنیان مطرح شد.

شاید پرداختن به اقتصاد دانش بنیان اکنون برای کشور دیر هم شده باشد و برای رسیدن به اقتصاد مبتنی بر دانایی، همکاری دانشگاهیان و صاحب‌نظران علم اقتصاد و آحاد مردم ضروری است. با توجه به آنکه اقتصاد دانش بنیان براساس علم و دانش پایه‌گذاری شده است باید برای حرکت در این مسیر، دانشگاه‌ها پایه اصلی رشد این اقتصاد باشند.

هم‌اکنون تدوین و تصویب لایحه برنامه پنجم توسعه را در پیش‌رو داریم که جهت‌گیری سیاست‌های اقتصادی کشور در 5سال آینده را تعیین می‌کند. برنامه پنجم توسعه زمانی بر محور دانش و علم خواهد بود که هماهنگی کامل میان دانشگاهیان، برنامه‌ریزان و دولت به‌وجود‌آید. تا زمانی که به این مسئله اعتقاد نداشته باشیم اقتصاد دانش بنیان شعاری بیش نخواهد بود.

در مراحل اولیه تاسیس دانشگاه‌ها در جهان، آموزش به‌عنوان تنها رسالت این مراکز مطرح بود. در دوران دوم بحث پژوهش هم با وجود برخی مخالفت‌ها عنوان شد و موجب شد در مباحث آموزشی از نتایج پژوهش‌ها استفاده شود که نتیجه آن غنای آموزش و افزایش کارایی و بهره‌وری بود. اما عدم‌بازگشت سرمایه هزینه شده برای آموزش و قرار گرفتن نتایج اغلب پژوهش‌ها در قفسه‌ها، موجب ایجاد موج سوم که همان حلقه گمشده‌ اقتصاد بود، شد. این موج با کافی ندانستن آموزش و پژوهش، خواهان استفاده از نتایج پژوهش‌های هدفمند با استفاده از خلاقیت و نوآوری در عمل برای حل مشکلات مردم، کشورها و تولید ثروت شد.

یکی از مشکلات ما این است که دانشگاه‌های کشور اکنون آمادگی لازم را برای دستیابی به اقتصاد دانش‌بنیان ندارند. دلایل آن را اینگونه می‌توان توصیف کرد که آموزش در دانشگاه‌ها براساس نیاز بازار نیست بلکه آموزش‌ تئوری آن هم از نوع ضعیف است. دیگر آنکه رشته‌هایی که ارائه می‌شود براساس تخصص اساتید موجود است نه نیاز جامعه. اگرچه از سوی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری رهنمودهایی داده شده است تا زمینه برای برخی از رشته‌های تحصیلی بین رشته‌ای فراهم شود‌ اما برخی از اساتید که فارغ‌التحصیل خارج از کشور بوده‌اند، براساس موضوعاتی که در همان کشور مطرح بوده است و خود تحصیل کرده‌اند به ایجاد رشته در دانشگاه‌ها پرداخته‌اند. به همین دلیل ما شاهد بیشترین میزان بیکاری در بین فارغ‌التحصیلان و افراد تحصیل‌کرده هستیم.

از اینکه فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌ها بعد از 4 سال علم‌آموزی اعتماد به نفس کافی را برای انجام فعالیت‌های اقتصادی ندارند، باید تأسف خورد. علاوه بر تخصص تئوریک، دانشجویان باید به‌طور عملی و کاربردی با رشته خود آشنا شوند که اگر چنین شود ریسک‌پذیری و اعتماد به نفس این افراد نیز افزایش می‌یابد.

پایه علمی‌ فعالیت‌های اقتصادی، کارآفرینی است. فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌ها با شناختن مهارت‌های کارآفرینی و بازار کالا و خدمات، کسب تجربه‌های فنی و تخصص و داشتن دانش مدیریتی می‌توانند نتایج پژوهش‌های علمی ‌در عرصه تولید کالا و خدمات را  به کار گیرند.

ایجاد واحدهای کوچک و متوسط کارآفرینی در رشد سریع توسعه اقتصادی، اثرگذار است اما مشکل آنها ورشکستگی این واحدها به‌دلیل بی‌تجربگی و جوان بودن آنها است. برای حل این مشکل ایجاد مراکز رشد ضروری است. مراکز رشد با دادن مشاوره به واحدهای کوچک و متوسط کارآفرین، آنها را تا رسیدن به بلوغ کاری حمایت می‌کنند.

موضوع کارآفرینی در کشورهای غربی برای نخستین بار در دانشگاه‌های علوم انسانی به‌خصوص در رشته‌های اقتصاد و بعدها مدیریت مطرح شد. اما در بزرگ‌ترین دانشگاه علوم‌انسانی کشور به این موضوع در حد نیاز پرداخته نشده است که جای تأسف دارد و دلیل آن برخی اعتقادات مبنی بر مختص بودن کارآفرینی به دانشگاه‌های فنی است. این در حالی است که دانشگاه‌های علوم انسانی باید در زمینه توسعه کارآفرینی، مراکز رشد و پارک‌های صنعتی سرآمد باشند.

کارآفرینی دارای 2 مبحث اقتصاد کارآفرین و مدیریت کارآفرین است. اقتصاد کارآفرینی به ترکیب بهینه منابع و ایجاد ارزش افزوده بیشتر و ایجاد واحدهای تولیدی و خدماتی که محصول آنها با بهترین کیفیت و قیمت رقابتی دقیقا مورد نیاز بازار خاص خود باشد، می‌پردازد،در حالی که مدیریت کارآفرینی، تحول، خلاقیت و نوآوری را در قسمت مدیریت بنگاه، بازاریابی، تجارت الکترونیکی و فروش کالا و خدمات بررسی می‌کند. اما با این وجود در دانشکده کارآفرینی تاسیس شده تنها به مدیریت کارآفرینی پرداخته ‌شده و سؤالی که مطرح می‌شود این است که ابتدا چه چیزی براساس اقتصاد کارآفرینی تولید شده است که بخواهیم برای آن بازاریابی کنیم؟

در 2 سال گذشته دولت وام‌هایی را در اختیار شرکت‌های کوچک و زود‌بازده قرار داده است‌. اگرچه این تصمیم خوبی بود ولی با عجله اجرایی شد چرا که من معتقدم این وام باید درصورتی پرداخت می‌شد که مدیران این واحدها مهارت‌های لازم را در دوره‌های آموزش کارآفرینی کسب می‌کردند تا با نوشتن طرح کسب و کار و تسلط نسبی بر نقشه راه ابزار کافی برای موفقیت را در اختیار می‌گرفتند. دلیل این عملکرد توجه به مدیریت کارآفرینی به جای اقتصاد کارآفرینی بوده است. لذا ضروری‌است برای رفع این مشکل هرچه سریع‌تر دانشکده‌های اقتصاد کارآفرینی نیز تاسیس شوند چرا که اولویت در اقتصاد دانش بنیان با این اقتصاد است.

کارآفرینی امری سهل و ممتنع است. برخی با خواندن یک کتاب و جزوه خود را استاد کارآفرینی می‌دانند در حالی که استاد کارآفرین علاوه بر تحصیلات این رشته باید خود کارآفرین باشد تا بتواند تجربیات خود را در اختیار دانشجویان قرار داده و ایشان را در جریان ریسک‌های احتمالی قرار دهد.

دسترسی به اطلاعات صحیح در توسعه اقتصاد دانش بنیان بسیار مهم است و ایجاد مرکز آمار مستقل برای خارج شدن از بحران آمار موجود در کشور ضروری است. اساس پژوهش‌های دانشگاهی دسترسی به آمار و اطلاعات صحیح و شفاف است که ارائه آمارهای متفاوت از سوی سازمان‌های گوناگون یا به روز نبودن اطلاعات باعث ایجاد اختلال در روند تحقیقات می‌شود.

باید آمار در فواصل زمانی کوتاه انجام شود. دولت باید سیستم جمع‌آوری اطلاعات را برعهده مراکز آمارگیری مستقل قرار دهد و از طریق مرکز آمار کشور به‌عنوان متولی اصلی، آمارهایی را ارائه دهد و بر عملکرد این مراکز نظارت کند.

محمدرضا قنبری
عضو هیأت علمی دانشگاه  علامه طباطبا یی

کد خبر 92047

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار اقتصاد كلان

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز