سه‌شنبه ۹ خرداد ۱۳۹۶ - ۰۵:۲۶
۰ نفر

همشهری آنلاین: واکنش‌ها به نتایج انتخابات، تحریم از سوی آمریکا و ... از جمله موضوعاتی بودند که در ستون سرمقاله برخی از روزنامه‌های سه شنبه-۹ خرداد- جای گرفتند.

احمد ميدري . معاون وزارت کار و رفاه در ستون سرمقاله شرق با تيتر«حفظ و سازماندهي انرژي اجتماعي»نوشت:

روزنامه شرق، ۹ خرداد

انتخابات رياست‌جمهوري نمادي از به‌ثمر‌رسيدن انرژي اجتماعي يک جامعه در غياب نهادهاي مدني بود. در جامعه ايران، نهادهاي مدني مانند احزاب، اتحاديه‌هاي کارگري و انجمن‌هاي صنفي بسيار ضعيف‌اند؛ اما در غياب اين نهادها تلاش گسترده نيروهاي مردمي از شروع اعلام نامزدها، آغاز و در شبکه‌هاي اجتماعي مجازي سرنوشت رياست‌جمهوري را تعيين کرد١. حفظ انرژي اجتماعي براي ايجاد تغييرات و مديريت آن در جوامعي مانند ايران که نهادهاي مدني به هر علتي ريشه ندوانده‌اند و در دوران طفوليت به سر مي‌برند، براي بهبود وضعيت اقتصادي و اجتماعي اهميت بسيار دارد. در جوامعي که از نعمت نهادهاي مدني برخوردارند، انرژي مردمي براي کنش‌هاي جمعي داراي سازماندهي دائمي است و انتخابات تنها يکي از جلوه‌هاي حاکميت مردم است. در کنار انتخابات همواره مردم به اشکال مختلف سازماندهي شده‌اند. حضور مردم در اداره مدرسه، محله، شهر و کارخانه‌، مردم‌سالاري انتخاباتي (Representative Democracy) را تبديل به مردم‌سالاري تأملي (Deliberative Democracy) مي‌كند. مردم‌سالاري تأملي يا مردم‌سالاري هم‌انديشانه را برخي ريشه و عامل بقاي مردم‌سالاري انتخاباتي مي‌دانند. مردم‌سالاري تأملي انرژي اجتماعي را سازماندهي و امکان حضور مستمر مردم در زندگي جمعي را مهيا مي‌کند.برندگان انتخابات و حتي بازندگان آن بايد به فکر حفظ و سازماندهي انرژي اجتماعي باشند. بدون اين اقدام راهبردي امکان اصلاح امور کشور تقريبا غيرممکن است. براي سازماندهي انرژي‌هاي اجتماعي و حفظ اين سرمايه‌ بزرگ که دولت و حکومت به آن نياز دارد، چه بايد کرد؟بايد انرژي مردمي را به گونه‌اي سازماندهي کرد که مردم‌سالاري انتخاباتي به مردم‌سالاري تأملي تبديل شود.

شور و شوق‌هاي ايجاد‌شده در ايام انتخابات شبکه‌هاي گسترده ارتباطي را شکل داده است؛ اما اين شبکه بسيار ناپايدار است. شبکه‌هاي انتخاباتي در حول يک هدف مشخص (پيروزي در انتخابات) شکل گرفتند. بايد هدفي ديگر براي حضور مردم در صحنه سياست طراحي کرد. اهدافي مانند تأمين حقوق شهروندي، شفافيت، سالم‌سازي نظام اداري از فساد و... مي‌توانند مردم را در صحنه اجتماعي کشور حفظ کنند. اين اهداف برخلاف پيروزي در انتخابات مقطعي نيستند؛ بلکه اهدافي دائمي و حتي ابدي هستند. اجازه سازماندهي نيروهاي مردمي بايد مطابق با اصول مقبول حکومت تعريف شود. همان‌طور که انتخابات رياست‌جمهوري مورد تأييد نهادهاي رسمي حکومت بود و در شکل پذيرفتنی آن به اجرا درآمد؛ به طور مثال از ميان انبوه نامزدها شش نفر اجازه يافتند در اين رقابت شرکت کنند، هدف مقبول پس از انتخابات نيز بايد در قالب جمهوري اسلامي ايران معنا و مصداق يابد. به‌هرحال همان‌طور که دولت به حضور مردم در انتخابات رياست‌جمهوري نيازمند است، به حضور مردم در صحنه‌هاي مختلف اجتماعي  نيز نياز دارد. ناکارآمدي نظام اجرائي و اداره کشور تنها با مردم‌سالاري تأملي تغيير‌پذیر است. تحقق مردم‌سالاري تأملي نياز نظام جمهوري اسلامي ايران است.

  • بدتر از شكست، بي‌تابي از آن است

روزنامه اعتماد در ستون سرمقاله‌اش نوشت:

روزنامه اعتماد، ۹ خرداد

به ظاهر نامزد جناح اصولگرا و حاميانش قصد ندارند كه قدري آرام حركت كنند و همچنان در پي ادامه سياست‌هاي دوره انتخاباتي هستند. اگر آن سياست‌ها در تخريب دولت نتيجه‌اي داد، بايد انتظار داشته باشند كه ادامه آن سياست‌ها نيز در ادامه اعلان نتايج راي‌گيري نيز منتج به نتيجه خواهد شد. مشكل اين است كه اصولگرايان وارد بازي صفر و يك شدند و خودشان هم اين بازي را راه انداختند. وقتي مقام معظم رهبري براي اجتناب از دوقطبي شدن توصيه به عدم حضور احمدي‌نژاد كردند، معناي روشن اين سياست آن بود كه ساير نامزدها نيز بايد از دوقطبي كردن انتخابات پرهيز كنند. دوقطبي يعني چه؟ يعني شكست و پيروزي را در دو نقطه مقابل هم و به صورت صفر و يك يا بازي با جمع جبري صفر تعريف كنيم. در حالي كه اگر انتخابات دوقطبي نباشد، نه شكست آنقدر دردناك است كه اعصاب شكست خورده را به هم بريزد، و نه پيروزي آنقدر تعيين‌كننده است كه جناح پيروز در پوست خود نگنجد. نه پيروز به عرش مي‌رود و نه شكست‌خورده به فرش. به اصطلاح مسابقات بوكس مي‌توان گفت كه شكست‌خورده «ناك‌اوت» نمي‌شود، حداكثر اين است كه «ناك‌دان» مي‌شود كه مي‌تواند دوباره روي پاي خود بايستد و به رقابت ادامه دهد. ولي وقتي كه اصولگرايان به ميدان آمدند با يك تحليل نادرست كه متاثر از روانشناسي عمومي جناح تندروي آنان بود، وارد تبليغات شدند و گمان كردند كه اگر تمام كوشش خود را معطوف به ضديت با دولت كنند، جامعه را دوقطبي مي‌نمايند و در اين راه پيروز خواهند شد. اين تحليل به كلي نادرست بود و نادرستي آن در پايان روز جمعه ٢٩ ارديبهشت برملا شد و انتظار مي‌رفت كه اصولگرايان از آن درس بگيرند و فوري تغيير خط‌مشي دهند.

ولي با وارد كردن اصطلاح راي حلال! و حتما در برابرش راي حرام و بيان اظهارات نادرست درباره انتخابات كه حتي متوجه دو مفهوم تخلف و تقلب نبودند، نشان دادند كه در فضاي دو قطبي كردن جامعه هستند. تخلف در صورت بروز تاثيري بر نتيجه انتخابات ندارد مگر آنكه كل يك حوزه يا منطقه يا انتخابات كشور باطل شود، در حالي كه تقلب فرق مي‌كند و امكان جابه‌جايي آرا را دارد. آنان از تخلفات گسترده حرف مي‌زدند و در عين حال مي‌خواهند كه سه ميليون راي از يكي كم و به ديگري اضافه شود! ولي حتي يك بار هم درباره آن چند ميليوني كه نتوانستند راي دهند يك كلمه هم سخن نگفته و هيچ نقدي را عليه تفسير شاذ از زمان راي‌گيري مردم ارايه نكردند. ولي مساله مهم اين است كه چند نفر معترض معدود كه در اين مورد از سوي دوستان‌شان هم حمايت نمي‌شوند، تاكنون حتي چند مورد از اين تخلفات مثلا گسترده را ذكر نكرده‌اند تا مردم بدانند كه منظورشان چيست؟ اگر در گذشته ادعاهايي عليه انتخابات انجام مي‌شد فارغ از اينكه ادعاها درست يا نادرست بود، مستند به ارايه دلايل و قرايني بود كه قابل عرضه بود.

در حالي كه اكنون حتي يك مورد قابل توجه هم بيان نشده است. اتفاقا آنچه بيان شده از طرف فرد پيروز است كه معتقد است چرا از صدها هزار يا حتي چند ميليون نفر راي نگرفتند.

نكته مهم اينجاست كه هيچ كدام از رسانه‌هاي منتسب به آنان حتي كوشش نكردند كه چند مورد از اين تخلفات را در بوق كنند و مردم هم گويي كه با يك واكنش سياسي از روي عصبانيت مواجه هستند، اصلا توجهي به آنها نمي‌كنند و هر كدام آنان نيز هر روز يك چيزي مي‌گويند. واقعيت اين است كه خودشان هم تحليل درستي از ماجرا ندارند و مدعي هستند كه كمبود تعرفه تخلف بوده است. اول اينكه اين موارد را ناظران شوراي نگهبان ثبت مي‌كنند. به علاوه هر صندوق تعداد تعرفه‌اش با تعداد آراي داده شده آن روشن است و همه اينها ثبت مي‌شود.

از سوي ديگر در اين مورد يك بار سخنگوي شوراي نگهبان اظهارنظر اجمالي در رد آن كرد. ممكن است برخي جاها چنين اتفاقاتي رخ دهد ولي اينها به هيچ‌وجه عمده و اصلي نيستند و چه بسا بيش از آنكه عليه آراي احتمال آقاي رييسي باشند، عليه آراي آقاي روحاني هستند.

به نظر مي‌رسد كه تعداد اندكي از آقايان اصولگرا توجه كافي ندارند كه ايراد اتهام عليه انتخابات بدون سند و مدرك كافي، مطابق قانون جرم تلقي مي‌شود و اين شايسته يك گروه سياسي نيست كه به جاي پرداختن به علل انتخاب راهبرد غلط انتخاباتي، دنبال بهانه‌هاي واهي بگردد و به موضوعاتي تشبث كند كه هيچ اعتباري ندارد. طبيعي است كه امروز و فردا شوراي نگهبان نظرش را مي‌دهد يا تا زمان چاپ اين يادداشت نظرش را داده است و حقيقت روشن خواهد شد. اميدواريم شوراي نگهبان هر نظري مي‌دهد، مستندات آن را نيز جهت اطلاع عموم منتشر كند، تا خيال برخي آقايان معدود راحت شود هر چند تا وقتي با اين دست فرمان مي‌روند اميدي نيست كه خيال‌شان راحت شود.

  • انتخابات ریاست جمهوری تأملی بر دستاوردها

علی اکبر صالحی رئیس سازمان انرژی اتمی در ستون سرمقاله‌ ايران نوشت:

روزنامه ایران،‌۹ خرداد

 طی 300 سال گذشته برگزاری انتخابات همواره یکی از نقاط عطف و تاریخ ساز هر دولت وملت مدرن به حساب آمده است و این ظرفیت را دارد تا همه مناسبات سیاسی، اقتصادی یک کشور و حتی تحولات بین‌المللی را تحت‌الشعاع قرار دهد.  انتخابات در ایران با تحقق انقلاب مشروطه در سال 1285 و تشکیل مجلس شورای ملی آغاز شد. اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار مردمسالاری دینی، انتخابات به‌صورت گسترده و با حضور غالب مردم در تعیین همه ارکان نظام مقدس جمهوری اسلامی ایفای نقش کرده است. نتایج انتخابات اخیر ریاست جمهوری در 29 اردیبهشت سال‌جاری همچون بسیاری از انتخابات پیشین شگفت انگیز و تحسین برانگیز بوده است.

 در مورد آثار و نتایج این انتخابات مطالب بسیار ارزشمندی تاکنون ارائه شده و این مشارکت با شکوه سیاسی مورد تفاسیر و برداشت‌های گوناگون قرار گرفته و هر یک به جای خود قابل استفاده است. اما عمق این حرکت به گونه ایست که هر قدر از آثار و عواید این انتخابات گفته می‌شود باز ناگفته‌های زیادی باقی می‌ماند. در اینجا علاقه‌مندم بر حسب یک وظیفه ملی و به‌عنوان یک هموطن برخوردار از برخی تجربیات نزدیک به چهار دهه حضور مستمر در بخش‌های مختلف دستگاه دیوانی کشور، متواضعانه تأملات خود را به اختصار در مورد این واقعه مهم مطرح کنم.  این انتخابات یک بار دیگر نشان داد که ملت ایران در چارچوب نظام اسلامی مانند بسیاری از ملت‌های علاقه‌مند به نظم، به دنبال ایجاد نظم سیاسی در برابر هرج و مرج و استبداد است. این نظم‌پذیری و اعتقاد به مردمسالاری در نگاه اول امری ساده و بدیهی به نظر می‌رسد اما واقعیت آن‌ است که مباحث فلسفه سیاسی از چنان پراکندگی و گستردگی برخوردارند که بسیاری از آنها در تناقض با یکدیگر ظاهر شده و لذا عمل به هر کدام از آنها را به‌صورت مجزا ناصواب می‌دارد. به عبارت دیگر مکاتب فلسفی که درصدد معرفی نظام‌های ایده‌آل سیاسی برآمده‌اند در نخستین گام یعنی معرفی «ذات بشر» به اختلاف می‌رسند. به‌طور مثال، اگر توماس هابز ذات بشر را شرور و بد معرفی می‌کند جان لاک نوع بشر را صلح دوست یا روسو آن را خنثی و در عین حال فرم پذیر از طریق آموزش در نظر می‌گیرد. نتایج چنین مفروضات متناقضی منجر به آن شده که فیلسوفی مانند کانت نظام آنارشی بدون حضور دولت که در آن آزادی و قانون بدون وجود نهاد قدرت تأمین ‌شود را به‌عنوان نظام ایده آل بستاید و در مقابل در نظام‌های توتالیتر افرادی مانند موسولینی و هیتلر نهاد دولت را عامل تقدیس و ستایش می‌پنداشتند.

 با عنایت به مطالب فوق به اعتقاد اینجانب، پیدایش مردمسالاری دینی در جمهوری اسلامی برآمده از درکی اعتدالی از برآیند تئوری‌های ناشی از دانش و تجارب بشری و نیز اعتقاد به حرکت در یک بستر دینی به‌دست آمده است.

 از این‌رو هر چند در طی برگزاری هر انتخاباتی بحث نظرات گوناگون و اختلاف دیدگاه‌ها مطرح می‌شود اما نفس وجود مردمسالاری دینی به‌عنوان محور مورد اجماع یک ملت، امر بسیار مبارک و ارزشمندی است که حاکی از قرار گرفتن آن ملت در مسیر صحیح توسعه و تعالی است.

 نکته دیگری که در نظام سیاسی ما قابل تأمل است ترکیب هر دو روند «تغییر» و «تداوم» به‌طور همزمان است. از آنجایی که تغییرات پیاپی از مضرات دموکراسی به حساب می‌آید لذا در نظام‌های مردمسالار و کارآمد تغییر در کنار تداوم معنی پیدا می‌کند. اگر در بعضی از نظام‌های دموکراتیک تداوم در چارچوب سیستم قضایی دنبال می‌شود یا نمایندگان مجلس بتدریج جایگزین می‌شوند، در نظام سیاسی ما تداوم با التزام به نظارت عالیه ولی فقیه و تغییر نیز در چارچوب برگزاری انتخابات مختلف و در رأس آنها انتخابات ریاست جمهوری به‌عنوان بالاترین مقام اجرایی کشور حاصل می‌شود.  علاوه بر این، ملت بزرگ ایران در انتخابات اخیر تصمیم بر تداوم حضور رئیس جمهوری را گرفتند تا اقدام‌های ناتمام خود را به پایان رسانده و این فرصت را داشته باشد تا برنامه‌ درازمدت خود را در کنار اقدام‌های کوتاه مدت و مقطعی پیگیری کند.

همچنین باید به این نکته نیز توجه داشت که انتخابات ریاست جمهوری در ایران در زمانی انجام می‌گیرد که جامعه جهانی بر سر دو راهی توسل به رویکردهای ناسیونالیستی از یکسو و اعتدالی از سوی دیگر قرار گرفته است.

در واقع خروج انگلیس از اتحادیه اروپا شروع این روند به حساب می‌آید که بلافاصله آثار آن در نتایج انتخابات ریاست جمهوری امریکا نیز نمایان شد. اما این روند از تسری به همه کشورها فرو ماند و به‌طور نمونه در اتریش و فرانسه با واکنش منفی مواجه شد. هر چند توجه به این تقسیم‌بندی لزوماً یک اصل اساسی برای ما محسوب نمی‌شود اما به هرحال قرار گرفتن ایران در زمره ملت‌هایی که اعتدال را سرلوحه خود قرار داده‌اند فرصت مغتنمی است که باعث جلب توجه افکار عمومی جهانی شده و تا حدی نیز زمینه موفقیت در سیاست خارجی را فراهم می‌سازد. به‌عنوان نمونه از این مسیر امکان بهره‌گیری از تعامل سازنده با اروپا بیش از گذشته فراهم است.

 و اما آخرین و به نظر اینجانب یکی از مهم‌ترین نتایج انتخابات اخیر، شکل‌گیری جبهه مخالفی است که با رأی 5/38 درصدی و حدوداً 16 میلیونی از پشتوانه قابل توجهی در عرصه سیاسی برخوردار است و باید از ظرفیت‌های آن در مسیر اعتلای کشور بهره گرفت. حقیقت این است که در سیستم‌های انتخاباتی جا افتاده و نهادینه شده باید به‌طور طبیعی و بتدریج انتظار سیستم دوحزبی را داشت.

لذا اگر نیروی مخالف یا اپوزیسیون در نتیجه انتخابات اخیر به شکل جدی ظاهر شده باید آن را نتیجه واقعی و قابل پیش‌بینی انتخاباتی دانست که 12 بار تکرار شده است. به‌عبارتی وجود رقابت سیاسی اپوزیسیون با قدرت حاکم در هرکشوری می‌تواند نشانه‌ای از تثبیت جامعه مدنی باشد که در جای خود بسیار ارزشمند است. دولت بدون مخالف یا مخالف ضعیف باعث تعدد گروه‌های مخالف و بدون شناسنامه خواهد شد که مدیریت آنها بسیار دشوار بوده و نهایتاً منجر به فاصله گرفتن از اهداف توسعه سیاسی در کشور می‌شود. از این‌رو رأی بالای ملت در انتخابات اخیر به رقیب اصلی رئیس جمهوری را باید فرصتی برای پیشرفت مردمسالاری دینی به حساب آورد و از آن استقبال کرد.

 جناب آقای روحانی نیز که همه تلاش خود را مصروف پیشرفت همه جانبه ایران اسلامی کرده‌اند باید در این زمینه پیشقدم شده و فرصت به رسمیت شناختن و تثبیت نیروی مخالف خود را از دست ندهند. این اقدام باعث حفظ وحدت و انسجام یک تشکل مخالف رسمی خواهد شد که تعامل با آن می‌تواند در تعریف و پایبندی به عناصر حاکمیتی و منافع ملی بسیار مؤثر باشد. بدون شک منافع ملی که امری اجماعی است را نمی‌توان به‌صورت حزبی و جناحی تعریف و دنبال کرد و اگر دولت جناب آقای روحانی در این زمینه و در همکاری نزدیک با مخالفان بر آمده از انتخابات اخیر اقدامی انجام دهند قطعاً نتایجی ماندگار و رویه‌ای حسنه در تاریخ این سرزمین بر جای خواهد گذاشت. نیازی به گفتن نیست که در این دوره حساس از تاریخ جمهوری اسلامی بیش از هر دوره دیگر نیاز به اجماع در مورد تصمیمات کلان و سرنوشت ساز احساس می‌شود.

 مخلص کلام، باید با تدبیر مانع از بی‌تفاوتی و دلسردی اپوزیسیون از حفظ و انسجام طرفداران خود شده و در این مسیر اگر امکاناتی نیز لازم است در اختیارشان قرار گیرد. تعامل با اپوزیسیون، پختگی و انسجام سیاسی و ملی را به دشمنان نشان خواهد داد و هر گونه خشم و ناراحتی احتمالی را مدیریت خواهد کرد. در مقابل کم توجهی به این مسأله ممکن است به شکل‌گیری مخالفت‌های پراکنده، فزاینده و غیرسازنده منجر گردد که منافع ملی را به مخاطره می‌اندازد.

 برای نشان دادن پایبندی دولت به اعتدال و تدبیر می‌توان برای مثال از رهبر اپوزیسیون برای حضور در یکی از جلسات هیأت دولت دعوت به عمل آورده و ضمن استماع نظرات ایشان در مورد سیاست‌های نظام در زمینه‌های مختلف و همچنین در خصوص بهره‌گیری از ظرفیت‌های همکاری بحث و تبادل نظر کرد. اگر در دیگر کشورها پیشنهادهای دو حزبی در جهت تأمین منافع ملی تهیه می‌شود، آیا نمی‌توان چنین کاری را در ایران انجام داد و اقدام به تهیه راهکارهای فراجناحی در زمینه‌ها و موضوعات مختلف کرد؟

  • تحریم‌های جدید و رؤیاهای آمریکایی

روزنامه كيهان در ستون سرمقاله‌اش نوشت:

روزنامه کیهان،۹ خرداد

پنج شنبه هفته گذشته کمیته روابط خارجی سنای آمریکا با اکثریت قاطع آرا (18 به 3) طرح تحریم‌های جدید علیه جمهوری اسلامی ایران را تصویب کرد. این طرح از سوی 14 سناتور از هر دو حزب دموکرات و جمهوریخواه تدوین و ارائه شده، با عنوان «قانون مبارزه با فعالیت‌های ثبات زدای ایران در سال 2017 » و موسوم به S722 از 12 بخش تشکیل شده است و رئیس جمهور آمریکا را موظف به شناسایی دایره وسیعی از فعالیت‌های ایران در حوزه فعالیت‌های منطقه‌ای، تسلیحاتی و حقوق بشری و اعمال تحریم‌های جدی و موثر بر افراد و نهادهای دخیل در این حوزه‌ها می‌کند.

مقطع زمانی کلیدخوردن تحریم‌های تازه مهم و قابل تامل است، چرا که کمتر از یک هفته پس از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در ایران و سفر دونالد ترامپ به غرب آسیا صورت گرفت. 15 فروردین سال جاری سناتور باب کورکر، رئیس کمیته روابط خارجی مجلس سنا (از دست‌اندرکاران اصلی این طرح تحریمی) گفت بررسی و تصویب این طرح را به پس از انتخابات ایران موکول خواهند کرد. نگرانی از عواقب تاثیر تحریم‌های جدید بر نتیجه انتخابات، علتی بود که کورکر برای این تصمیم اعلام کرد.

واقعیت آن است که آمریکایی‌ها در دوره ترامپ در حال برداشتن نقابی هستند که دولت باراک اوباما مزورانه بر صورت سیاست‌های خصمانه این کشور علیه ایران زده بود. تاخیر دو ماهه در حرکت به سوی تحریم‌های تازه نیز علتی نداشت جز حمایت از جریانی در ایران که همچنان با خوش خیالی تصور می‌کند با کوتاه آمدن در فلان مسئله و دادن فلان امتیاز می‌توان شر تحریم و خصومت آمریکایی‌ها را از بین برد و یا حداقل کم کرد.

چند روز قبل کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان آمریکا درباره توافق هسته‌ای ایران و تاثیر آن بر منطقه غرب آسیا، نشستی را با حضور برخی مسئولان و کارشناسان برجسته برگزار کرد. سخنان ایراد شده در این نشست به روشنی نشان‌دهنده افقی است که آمریکایی‌ها درباره ایران در خیال خود می‌بینند و می‌پرورانند.

ری تکیه (تحلیلگر و دیپلمات ایرانی-آمریکایی) عضو ارشد شورای روابط خارجی آمریکا در زمینه مطالعات خاورمیانه در این نشست به یکی از ریشه‌های خصومت با ایران اشاره کرده و می‌گوید؛ «اکنون مهم است که بپذیریم اسرائیل در حقیقت قربانی اصلی تروریسم ایران است.خصومت ایران با اسرائیل یکی از بخش‌های همیشگی و پیچیده فرآیند صلح خاورمیانه بوده است.ریشه خصومت ایران در قبال اسرائیل به آیت‌الله خمینی(ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی می‌رسد و از دید وی تاسیس اسرائیل گناهی فراموش ناشدنی بود.دشمنی ایران با اسرائیل حتی از دشمنی آن با آمریکا نیز فراتر است زیرا ایران برای اسرائیل حق حیات نیز قائل نیست.مهار ایران به عنوان کشوری که برای منافع آمریکا خطرناک است به یک راهبرد فراگیر نیاز دارد.»

ری تکیه در ادامه تاکید می‌کند باید از همه ضعف‌های ایران استفاده کرد و 4 محور اصلی این راهبرد را اینگونه برمی شمرد؛ «تضعیف اقتصاد»، «حمایت از جریان معاند داخلی»، «بالابردن هزینه نفوذ منطقه‌ای» و «در دستور کار قرار دادن مسائل حقوق بشری». وی تاکید می‌کند این راهبردی بلندمدت است و در نهایت خواهد توانست شرایط مورد نظر آمریکا را به ایران تحمیل کند.

دو سخنران دیگر این نشست نیز در اظهارات خود رسماً به موضوع براندازی جمهوری اسلامی پرداختند. ایلان برمن نایب رئیس شورای روابط خارجی آمریکا، کارشناس امنیت منطقه‌ای در غرب آسیا و دارای سابقه همکاری با سیا و وزارت دفاع آمریکا در سخنان خود مدعی شد آمریکا همیشه برای مردم ایران قهرمان بوده و مذاکرات و توافق هسته‌ای دولت اوباما با جمهوری اسلامی ایران به این جایگاه خدشه وارد کرده و وقت بازسازی آن نزد ایرانی‌هاست. اما نکته جالب‌تر راهی است که این تحلیلگر متوهم آمریکایی پیش پای سیاستمداران این کشور می‌گذارد. در حالی که کمتر از یک هفته قبل از این نشست، بیش از 73 درصد مردم ایران در انتخاباتی کم نظیر پای صندوق‌های رای حاضر شده و اعتماد خود به نظام و انقلاب را ثابت کردند، ایلان برمن راه ترمیم جایگاه دوباره آمریکا در افکار این مردم را اعلام آشکار و رسمی حمایت واشنگتن از براندازی در ایران معرفی می‌کند و تاکید دارد که وقت آن نیز همین حالاست! تدپو رئیس کمیته فرعی کمیته امور خارجه مجلس نمایندگان در امور تروریسم، منع تکثیر و تجارت نیز در این نشست تاکید می‌کند ما (آمریکایی‌ها) باید هرکاری می‌توانیم انجام دهیم تا مردم ایران بدانند از براندازی در این کشور حمایت می‌کنیم!

رسانه‌ها، نشست‌ها و برنامه‌های مکتوب و آشکار تحلیلگران و مقامات آمریکایی مملو از این مواضع و اظهارات است. مواضعی که نشان می‌دهد قصه دشمنی آمریکا با ایران سری دراز دارد. اما حال که آمریکایی‌ها اینچنین شمشیر را برای ایران از رو بسته‌اند، در مقابل چه باید کرد؟

نخست آنکه واکنش‌ها به کلید خوردن تحریم‌های جدید باید یکپارچه و جدی باشد. آمریکایی‌ها باید بدانند در این ماجرا با ملت، دولت و نظامی یکپارچه مواجه هستند. اینجا دیگر رقابت انتخاباتی نیست که برای جلب  چند رای، حرف‌هایی زد که به مذاق عده‌ای خوش بیاید یا حرف‌هایی نزد که بوی تنش بدهد. رسانه‌هایی که از عینک جناحی و سیاست داخلی به این ماجرا نگاه می‌کنند، با سانسور و عدم اطلاع رسانی دراین مورد در واقع به مردم خیانت کرده و منافع ملی را به مسلخ بده بستان‌های خود با کانون‌های قدرت و ثروت می‌برند. شنیده شدن یک صدای واحد و قوی در مقابل خصومت تازه آمریکایی‌ها، اولین گام برخورد با ماجراست.

نکته دوم عمل به مرّ قانون است. حتی تعداد قابل توجهی از سیاستمداران و تحلیلگران آمریکایی نیز معترفند که در صورت وضع تحریم‌های جدید، چیزی از برجام باقی نخواهد ماند. تا جایی که جان کری وزیر امورخارجه پیشین آمریکا نیز درباره عواقب این کار برای سرنوشت برجام هشدار داد. در چنین وضعیتی عمل به شروطی که براساس آنها برجام اجرایی شد، راهکاری منطقی و مورد انتظار است. در این زمینه سه سند مکتوب و روشن وجود دارد؛ 1- نامه 9 بندی مقام معظم رهبری به رئیس جمهور 2- مصوبه 9 بندی مجلس با عنوان «اقدام متناسب و متقابل دولت در اجرای برجام» 3- شروط 10گانه ذیل مصوّبه‌ جلسه‌ ۶۳۴ مورخ ۹۴/۵/۱۹  شورای عالی امنیّت ملّی. این 28 شرط و بند برای ثبت در تاریخ تدوین و ابلاغ نشده‌اند و اگر در چنین مواردی مورد رجوع و ملاک عمل قرار نگیرند، پس دیگر قرار است چه زمانی به کار آیند؟!

چند روز مانده به انتخابات 29 اردیبهشت اندیشکده آمریکایی خاورمیانه درباره انتخابات ریاست جمهوری ایران نشستی را برگزار کرد. علیرضا نادر تحلیلگر اندیشکده رند در بخشی از سخنان خود در این نشست به نکته جالبی اعتراف می‌کند که گویای آینده رویاها و برنامه‌های آمریکاست. وی می‌گوید: « فکر نمی‌کنم که آمریکا بتواند اوضاع را در داخل ایران بهتر کند زیرا اگر به تاریخ نگاه کنید تلاش‌های آمریکا برای هرگونه مهندسی اجتماعی یا مداخله در ایران عمدتا به شکست انجامیده است. در خصوص تغییر نظام نیز باید بگویم که پایداری این نظام برای من واقعا شگفتی‌آور بوده است.سقوط این رژیم بارها پیش بینی شده است اما چنین اتفاقی نیفتاده است. من امیدوارم که نظام ایران تغییر کند.پدرم همیشه به من می‌گفت من زنده نخواهم ماند که این تغییر را ببینم اما امیدوارم تو این تغییر را شاهد باشی. امیدوارم اما مطمئن نیستم که این تغییر در زمان من اتفاق بیفتد.»

حال که دشمن اینچنین از آرزوی خام خود برای براندازی می‌گوید، به قول سعدی؛ هنگام درشتی ملاطفت مذموم است و گویند دشمن به ملاطفت دوست نگردد بلکه طمع زیادت کند.

سخن به لطف و کرم با درشت خوی مگوی

که زنگ خورده نگردد به نرم سوهان پاک

کد خبر 371798

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار رسانه و روزنامه‌نگاری

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha