مرد کلاهبردار نقش مأمور مخفی اطلاعات را بازی کرد تا دست به کلاهبرداری میلیونی از پیرمرد ساده‌لوح بزند.

چند روز پيش مرد سالخورده‌اي نزد مأموران پليس رفت تا از يك كلاهبردار ميليوني شكايت كند.او گفت:من بازنشسته يكي از وزارتخانه‌ها هستم و چون مشكل قلبي دارم معمولا هر چند وقت يك‌بار به مطب پزشك مي‌روم. چند روز پيش وقتي از مطب در حال بازگشت به خانه بودم حوالي ميدان آرژانتين، سوار تاكسي شدم كه مردي همزمان با من سوار شد و كنارم نشست. او در بين راه شروع كرد با موبايلش صحبت كردن.

صدايش بلند بود و من ناخودآگاه حرف هايش را مي‌شنيدم. آنطور كه به‌نظر مي‌رسيد فردي كه در آن سوي خط بود از قطع شدن يارانه دولتي مي‌گفت و مرد جوان به او دلداري مي‌داد و مي‌گفت شماره كارتش را در اختيار وي قرار دهد تا برايش مبلغي پول به‌عنوان كمك واريز كند.

پيرمرد ادامه داد:‌ وقتي تلفنش تمام شد شروع كرد درباره مشكلات اقتصادي با من صحبت كردن. تمام مسيري كه كنارم بود با عصبانيت از وضع زندگي افرادي مي‌گفت كه در آمد ناچيزي دارند و اينكه مسئولان جامعه به فكر اين قشر ضعيف و متوسط نيستند. كمي جلوتر هردو از تاكسي پياده شديم و من در تمام مسير فقط حرف‌هاي او را تأييد مي‌كردم. پس از آن پرسيد آيا قبول داريد كه زندگي براي اكثر مردم جامعه با اين گراني و تورم سخت شده است؟

آن لحظه بود كه حرف‌هاي خودش را تكرار كردم و اينكه مسئولان به فكر اين افراد نيستند. به محض گفتن چند جمله انتقادآميز، مرد جوان دستم را گرفت و گفت مأمور مخفي وزارت اطلاعات بوده و همه حرف‌هاي مرا ضبط كرده است. درحالي‌كه به‌شدت ترسيده بودم بريده بريده به او گفتم كه من حرف بدي نزدم. مرد جوان اما مدعي بود كه من به نظام توهين كرده‌ام و بايد براي تشكيل پرونده و بازجويي به اداره آنها بروم.

او مي‌گفت به‌خاطر تعطيلي اداره‌ها و اينكه آخر هفته است بايد 2روز بازداشت بمانم و بعد به دادسرا معرفي شوم. پيرمرد التماس مي‌كرد كه مشكل قلبي دارد اما مرد جوان دستانش را محكم گرفته بود و گاهي از داخل كاپشن خود چيزي شبيه به بي‌سيم نشانش مي‌داد و تهديدش مي‌كرد.

شاكي در ادامه گفت: مرد جوان مي‌گفت درصورتي كه وثيقه بگذارم رهايم مي‌كند. من هم خواستم همراهم به خانه بيايد تا سند آپارتمانم را به‌عنوان وثيقه بگذارم او اما گفت ساعت اداري تمام‌شده و امكان قيمت‌گذاري و كارشناسي ملك نيست مگر اينكه وثيقه نقدي مثل پول يا طلا و جواهرات پيش او امانت بگذارم تا رهايم كند. به او گفتم كه در حسابم 15ميليون تومان پول است و او قبول كرد كه اين پول را به‌عنوان وثيقه بگيرد.

آنها راهي بانك شدند و در نهايت پيرمرد ساده‌لوح همه 15ميليون تومان موجودي حسابش را به‌عنوان وثيقه به او داد. اين مرد گفت: وقتي از او خواستم كه به من رسيد بدهد عصباني شد و فرياد زد كه از مأمور دولت رسيد مي‌خواهي؟ پس از آن شماره موبايلم را گرفت و قرار شد براي رفتن به اداره و دادسرا با من تماس بگيرد اما ديگر از او خبري نشد و وقتي داستان را براي همسرم تعريف كردم گفت شك ندارد كه او كلاهبردار بوده و فريبم داده است.

  • شروع تحقيقات

با ثبت اين شكايت، تيمي از كارآگاهان پايگاه سوم پليس آگاهي با دستور قاضي هادي، بازپرس شعبه چهارم دادسراي خارك تحقيقات خود را در اين خصوص آغاز كردند. تنها سرنخ، تصوير به‌دست آمده متهم در بانك بود و حالا اين تصوير در اختيار تيم تحقيق قرار گرفته و جست‌وجو براي دستگيري مرد كلاهبردار آغاز شده است.

کد خبر 324834

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha