مناف یحیی‌پور: شاید شما هم مثل من این ماه را دوست داشته باشید؛ این ماه را با تمام سختی‌ها و شیرینی‌هایش.

دلمان با ما حرف می‌زند

با تشنگی‌ها و خشک‌شدن زبان، با گرسنگی‌ها و بی‌حال شدن‌ها، با سخت بیدار شدن در سحر‌ها، با بوی آش رشته و زولبیا بامیه، با افطاری‌های شلوغ و پر از شادی و شوخی، با پیچیدن صدای‌ «ربّنا» و «مناجات» در هوای شهر، غروب‌ها، چند دقیقه مانده به اذان. 

فکر می‌کنم علاوه بر همه‌ی نکته‌هایی که درباره‌ی این ماه می‌گویند، هر دوره‌ای از زندگی، هر یک سال از زندگی، چنین فرصتی را می‌طلبد؛ دریچه‌ای برای تنفس، امکانی برای تجربه کردن لحظه‌‌هایی تازه و متفاوت، فرصتی برای خانه‌تکانی و جدا شدن از عادت‌های کهنه و خاک گرفته.

* * *

حالا که بخش عمده‌ی این ماه گذشته، حالا که بالأخره هر طور بود با گرما و گرسنگی و تشنگی این روزها سر کردم، حالا فکر می‌کنم دلم تنگ شده بود برای یک مهمانی متفاوت؛ مهمانی‌ای که همه چیزش فرق می‌کند با هر مهمانی‌ای که می‌شناسیم، مهمانی‌ای که همه چیز زندگی مهمان را به هم می‌ریزد، مهمانی‌ای که در آن با سختی دادن از مهمان پذیرایی می‌شود و مهمان از تحمل سختی‌ها لذت می‌برد.

دلم تنگ شده بود برای کندن از عادت‌های قدیمی. دلم تنگ شده بود برای جور دیگری زندگی کردن، برای تغییر. کوچک‌ترین تغییرهای این ماه هم فرصت‌هایی به آدم می‌‌دهند که ساده به‌دست نمی‌آیند؛ تجربه‌ی سحرها بیدار بودن، وقت افطار از دیگران پذیرایی کردن، جمع شدن‌هایی که به این شکل و با این توالی معمولاً رخ نمی‌دهند و از همه‌ی این‌ها مهم‌تر فرصت طبق معمول نخوردن و ننوشیدن، فرصت خوردن چیزهایی که در دیگر روزهای سال معمولاً ‌نمی‌خوریم و خوردن در ساعت‌هایی که معمولاً آن ساعت‌ها خوابیم و...

* * *

احساس تشنگی و گرسنگی و خواب‌آلودگی در این روزها و حتی بروز آن سخت نیست، دیگران هم این سختی‌ها را تجربه می‌کنند و می‌فهمند. اما اگر توشه‌ی من از این ماه، فقط همین سختی‌ها باشد، خیلی این ماه خاص نمی‌شود. فوقش می‌شود شبیه تمرینی که آدم برای ورزیده شدن می‌تواند برای خودش در نظر بگیرد. درست است که انتخاب کردن تحمل این سختی‌ها خوب است و اصلاً همه‌ی ارزش کار به همین است که اجباری در آن نیست و خود آدم به‌خاطر ایمانی که به خدایش دارد انتخاب می‌کند که در این ماه به این مهمانی برود.

اما فکر می‌کنم چند نکته هست که خیلی بیش‌تر به این کار معنا می‌دهد؛ این که همه‌ی مسلمان‌ها هر جای دنیا که باشند، با هم وارد این مهمانی می‌شوند، این که آدم روزه‌دار به‌جز نخوردن و نیاشامیدن باید پله‌های بالاتری را در نظر داشته باشد و مواظب باشد تا در این ماه، بیش‌تر از همیشه خودش را از هر گونه بدی و گناه دور نگه‌دارد و بالأخره این که اگر کسی روزه‌دار باشد، خدا لحظه لحظه‌ی این تجربه‌اش را عبادت می‌داند؛ با این تعریف آدمی که وارد این مهمانی شده، خواب و بیداری‌اش، خوردن و نخوردنش و... همه عبادت خدا خواهد بود و او را به آسمان نزدیک‌تر خواهد کرد.

* * *

همیشه، ماه به نظرم زیبا می‌آمد. همیشه تماشای ماه را دوست دارم؛ چه در شب‌های اول ماه که نازک و ظریف است و چه در وسط‌های ماه که صورت گرد و پرش چشم‌ها را به‌دنبال خود می‌کشد. اما خود ماه هم انگار در این ماه، ماه‌تر می‌شود. این که عده‌‌ی زیادی اول و آخر ماه در آسمان دنبال دیدن ماه می‌گردند، خودش اتفاقی است که انگار زیبایی ماه را بیش‌تر می‌کند. انگار همه متوجه زیبایی خیره‌کننده‌ی ماه می‌شوند و می‌خواهند تماشای آن را از دست ندهند، حتی اگر با 30 روزه شدن ماه شعبان یا رمضان، از قبل زمان شروع ماه بعدی به‌طور قطعی تعیین شده باشد. 

فکر می‌کنم، حالا که داریم به آخرهای این ماه نزدیک می‌شویم باید بیش‌تر مراقب باشیم. باید بیش‌تر هوای لحظه‌هایمان را داشته ‌باشیم. باید مراقب باشیم که نکند منحصر شدن توجه ما به نخوردن و ننوشیدن چیزهای دیگر را از یادمان برده باشد. مراقب باشیم و ببینیم حس‌هایمان به ما چه می‌گویند. دیشب مهم‌ترین شبی را که احتمالاً شب قدر بود پشت سر گذاشتیم، ببینیم دلمان به ما چه می‌گوید. ببینیم وارد شدن به این مهمانی را حس می‌کنیم؟ دلمان از تجربه‌ی حضور در مهمانی با ما حرف می‌زند؟ نکند وارد نشده بخواهیم از مهمانی بیرون برویم؟

کد خبر 225372
منبع: همشهری آنلاین

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز