یکشنبه ۱۱ دی ۱۳۹۰ - ۱۱:۳۳
۰ نفر

آیت‌الله محسن اراکی عراقی*: علوم انسانی، مبتنی بر فرضیه‌ای است که در آن انسان تعریف می‌شود. وقتی می‌خواهیم انسان را بشناسیم باید علوم انسانی را بیاموزیم.

آیت‌الله محسن اراکی عراقی

به‌طور طبیعی در پاسخ به سؤال «انسان چیست یا کیست؟» با دیدگاه‌های متفاوتی روبه‌رو می‌شویم چراکه عقاید و ایده‌های ملت‌ها درباره شناخت انسان متفاوت است و آن هم به‌دلیل برداشت‌های متفاوتی است که در حوزه علوم انسانی تعریف کرده‌اند. به عبارت دیگر اگر ما تعریف‌های متفاوتی از انسان داشته باشیم، آن تعاریف ما را با انواع مختلفی از علوم انسانی آشنا می‌سازد.

در مکاتب غربی انسان فارغ از شخصیت روحی که به عقیده ما مبتنی بر فطرت خدایی است، شناخته شده است. در این دیدگاه‌ها به فطرت الهی که نهاد زیرین شخصیت انسان را شکل می‌دهد، پرداخته نشده است. از سوی دیگر جهانی که انسان در آن شناخته می‌شود هم، جهانی است که مدیریت الهی در آن معنایی ندارد؛ در اصل جهانی رها و فاقد مدیریت حاکمی عادل و عاقل است. در این جهان انسان تعریف‌شده تنها دارای انگیزه‌های صرفا حیوانی است؛ انگیزه‌هایی که بر مبنای نهاد فطرت انسانی ایجاد نشده است. انسانی که با این ویژگی در این مکاتب غرب تعریف شده و در محیطی فاقد مدیریت هدف‌دار رشد کرده، با انسان پرورش یافته در چارچوب جامعه اسلامی که استوار بر بینش اسلامی است، تفاوت‌های بسیاری دارد. خواه‌ناخواه نگرش اندیشه غرب به انسان و نوع محیط زندگی او، نظریه‌های متفاوتی را در حوزه علوم انسانی از جمله روانشناسی، جامعه‌شناسی، علوم سیاسی و... به‌وجود می‌آورد.

درواقع اساس تمامی علوم انسانی به شکلی از این تفکر نشات می‌گیرد اما در مکتب اسلام، شخصیت انسان برخاسته از فطرت الهی تعریف شده است. ما انسان را یک موجود تهی از یک پیشینه الهی نمی‌دانیم؛ تمایلات حیوانی، اصل و اساس شکل‌گیری شخصیت او نیست. ما معتقدیم در کنار غرایز و تمایلات حیوانی، نهاد الهی‌ای وجود دارد که انسان را به سوی مقاصد الهی هدایت می‌کند و تمایلات الهی را در او به‌وجود می‌آورد. این تفاوت اصلی دیدگاه اسلامی ما با دیدگاه غربی‌ها از یک سو نسبت به‌خود انسان و از سوی دیگر نسبت به آن چارچوبی است که انسان در آن رشد می‌کند. در اندیشه اسلامی، جهان هستی، جهانی است که از مدیریت مدبرانه خداوند متعال برخوردار است؛ هدف‌دار، جهت‌دار و مبتنی بر عقل، حکمت و تدبیر است و شخصیت انسان در چنین فضایی شکل می‌گیرد اما در مکاتب غرب چنین ساختاری در جهان هستی برای انسان ترسیم نشده است.

برخلاف غرب که علوم انسانی بر پایه فرضیه‌ای است که اساس برهانی ندارد، در جوامع اسلامی بومی‌سازی‌ علوم انسانی به معنای توجه و شناخت علمی و مبتنی بر برهانی است که در مکتب اسلامی به انسان شده است. علوم انسانی مبتنی بر موهومات با علوم انسانی مبتنی بر حقایق، دو نوع علوم انسانی را ارائه می‌دهد. ما معتقدیم اگر انسان را آنچنان که براهین مستند و مستدل عقلی که به وسیله قرآن و احادیث ائمه اطهار(ع) تایید و اثبات شده بشناسیم، به علومی دست خواهیم یافت که ما را به گزاره‌های علمی درباره انسان می‌رساند که با رویکردهای غربی که از علوم انسانی ارائه می‌شود، متفاوت است. به همین دلیل است که باید به یک علوم انسانی بومی برسیم. مبنای علوم انسانی بومی، جغرافیای سرزمین یا رسوم ملت‌ها نیست بلکه مبنای آن علوم انسانی که ما جهانیان را به آن دعوت می‌کنیم، شناخت برهانی، مستدل و عقلانی از انسان است. علوم انسانی مبتنی بر تفکر غرب براساس فرضیه‌ای است که می‌گوید کلیسای مسیح به بشریت ظلم کرده، پس همه مفاهیم دینی مربوط به انسان باطل است.

متأسفانه در ذهنیت علمی غرب، کلیسا مساوی با مذهب و همه باورهای دینی و حتی خداوند است. در واقع اگر کلیسا باطل شود یعنی نعوذبالله خدا و جهان‌بینی الهی هم باطل می‌شود و اگر جهان‌بینی الهی منجر به شناخت معین از انسان شود، آن شناخت هم باطل است. ما معتقدیم شناختی که تفکرات حاکم بر غرب از انسان ارائه می‌دهند، مبتنی بر فرضیه‌های موهوم غیربرهانی است. اینجاست که ضرورت تولید علوم انسانی حقیقی و عقلانی احساس می‌شود. جای علوم انسانی عقلانی در کتابخانه علوم انسانی بشر خالی است و ما می‌توانیم این جای خالی را با توجه به توانمندی‌های علمی و منابع غنی ذکرشده در قرآن و سنت که در اختیار داریم، پر کنیم.

*رئیس مجمع اندیشه اسلامی و عضو شورای‌عالی مجمع جهانی اهل‌بیت(ع)

کد خبر 155642

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز