ابهتی که اعراب در سالیان دراز برای خود دست و پا کرده بودند به ناگاه از میان رفت. ترس عجیبی که از این شکستها در دل رهبران عرب افتاد آنها را به سازش با اسرائیل یا نه جنگ نه صلح با این رژیم سوق داد و در عوض نفرت از صهیونیستها و میل به انتقام در میان تودههای عرب را فزونی داد.
حمایتهای بیچون و چرای رهبران غرب از اسرائیل در همه سالهایی که از اعلام موجودیت آن میگذرد از سویی و مردمی نبودن حکومتهای عربی از سوی دیگر دلیلی شد بر ترجیح شاهان عرب به سکوت در برابر اسرائیل.
2-عقده شکست اسرائیل هم در دل اعراب ماند و ماند تا در 2برهه 2000 و 2006 که حزبالله توانست آنچه را که اعراب ابهت اسرائیل میخواندند در 33 روز نابود کند. برای بسیاری از تودههای عرب شکست اسرائیل در برابر نیرویی عرب- ولو شیعه- به مفهوم بازسازی بخشی از احساس حقارت آنها در برابر اسرائیل بود. از آن پس بود که بسیاری از اعراب، فرزندان متولد شده خود را به افتخار سیدحسن نصرالله - بهعنوان تنها رهبر عرب که توانست اسرائیل را شکست دهد - حسن نام گذاشتند.
در میان رهبران عرب اما اینگونه نبود. عجیب آنکه بسیاری از دولتها، شاهان و شاهزادگان عرب در طول جنگ 33 روزه همه کار کردند تا حزبالله از این جنگ پیروز خارج نشود که در نهایت شد آنچه کابوس شاهان و دیکتاتورهای عرب بود. اقلیتهای شیعه در کشورهای عربی هم به واسطه رویکرد مثبت تودهها بهخود پس از پیروزی حزبالله جان دوبارهای یافتند و توانستند با وجود فشارها و سرکوبهای گسترده حکومتهایشان حرفی برای گفتن داشته باشند.
3- عربستان، مصر، یمن و اردن از آن پس بود که محور تلاشهای خود را بر مبارزه با رشد شیعیان قرار دادند. شاه اردن چند باری از هلال شیعی در منطقه ابراز نگرانی کرد؛ عربستان برخورد شدیدتر با شیعیان را در دستور کار قرار داد و در نهایت علی عبدالله صالح یمنی هم خون آنها را مباح کرد تا سبقتی بزرگ از همتایان خود گرفته باشد.
4- حوثیها رقیبی ساده برای یمن و عربستان هستند. سلاحهایشان حداکثر کلاشینکف و آرپی جی است. جنگی به معنای واقعی کلمه نابرابر در یمن در جریان است. عربستان و یمن به لطف جنگندههای عاریتی از غرب فاتحانه بر رقیبی بیدفاع میتازند و از دستاوردهای نظامی بزرگ در برابر رقیبی میگویند که حتی یک هواپیمای آموزشی هم در اختیار ندارد.
اگر نبود خواست عبدالله صالح برای کشتار شیعیان، شاید اختلافات شیعیان و دولت یمن در همان سال 2004 که ابتدای اختلافات بود بهطور مسالمتآمیز تمام شده بود و کار به اینجا نمیکشید. حضور افرادی چون ژنرال لی محسن الاحمر – که واقعه غدیر را خرافهای میداند - در کنار عبدالله صالح دلیل بزرگی است بر عزم عبدالله صالح بر شیعه کشی در کشورش.
اعلام وابستگی حوثیها به القاعده هم مضحکهای بیش نیست وگرنه کیست که نداند عبدالله صالح و دولتش در کنار عربستان بزرگترین تغذیهکننده جریان افراط منطقه حتی در سالهای پس از 11 سپتامبر بودهاند و اگر نبود سرکشیهای بیحد و حساب صدام حسین، اینها در نوبت حمله ارتش آمریکا قرار داشتند.
5- پرونده حوثیها برای ملک عبدالله و عبدالله صالح تمام شدنی نیست. صدام حسین شبیهترین فرد به اینها بود که همه دیدند چگونه با خواری و ظاهری ژولیده از چالهای که مخفیگاهش بود بیرون کشیده شد و در نهایت چه شد. تاریخ از این نمونهها بسیار دارد.