سه‌شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۸۸ - ۰۹:۵۶
۰ نفر

سیری در زندگی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی شهید‌آیت‌الله مهدی‌شاه‌آبادی.

ولادت و دوران تحصیل

در سال 1309 شمسی، در اوج اختناق سنگین و شیطانی رضاخان‌ در بیت بزرگمردی که به جرأت می‌توان گفت که از استوانه‌های عرفان و فقاهت و سیاست بود، ‌ فرزندی چشم به جهان گشود که نام او را «مهدی» گذاردند. او پس از  حدود 4سال، در سال 1314ه. ش به همراه والد مکرم خود، آیت‌الله العظمی میرزا‌محمدعلی شاه‌آبادی که در آن زمان در شهر قم رحل اقامت افکنده بود، به تهران آمد.آنگاه به مکتبخانه امامزاده یحیی سپرده شد و در طول 2سال، یعنی تا 6 سالگی به فراگیری مقدماتی قرآن مشغول شد.

سپس در 6 سالگی به همراه 2 برادر دیگرش- روح‌الله و نصرالله – که به دبستان توفیق می‌رفتند، به آن مدرسه رفته و تا 12سالگی، دوره دبستان را پشت سر نهاد. او از همان ابتدا دارای ذهنی خلاق و هوشی سرشار بود. در دوره دبستان، علاوه بر خواندن دروس مدرسه، در منزل، پیش پای پدر جلوس کرد و صرف و نحو و دیگر مقدمات ادبیات عرب را از پدر بزرگوارش فرا گرفت. سپس در 14 سالگی برای ادامه تحصیل علوم دینی به مدرسه مروی رفت. 18ساله بود که در حضور والد ارجمندش و به دست یکی از سادات محترم، به لباس مقدس روحانیت ملبس شد.

بیش از یک سال از تلبس او به این لباس شریف نگذشته بود که در سوم آذر 1328(سوم صفر 1369ق) پدر بزرگوارش به عالم بقا رحلت کرد؛ پدر گرانقدری که نه تنها برای او پدر بود بلکه معلم، ‌استاد و مراد او بود. وقتی قریب 2سال از وفات پدر گذشت، تصمیم گرفت جهت ادامه تحصیل علوم اسلامی به مهد علم و تقوی- قم- عزیمت کند و چنین کرد. سپس در سال 1331 به منظور گذراندن دوره دبیرستان، موقتا به تهران بازگشت و به خاطر هوش و استعداد سرشاری که داشت، کل دوره دبیرستان را در طول 14 ماه اقامت در تهران با موفقیت پشت سر گذارد.

در همین دوران بود که ایران در تب‌وتاب نهضت‌آیت‌الله کاشانی بود. شیخ شهید پس از کودتای ننگین 28 مرداد، ‌یعنی در شهریور 1332، برای اولین‌بار در تهران دستگیر و زندانی شد ‌ولی پس از مدت کوتاهی آزاد گردید. شهید شاه‌آبادی در مهر 1332 دوباره راهی قم شده و تحصیل علوم حوزه را با جدیت ادامه داد و با ذهن دراک و ذکاوت سرشار، این دروس را سریعا ‌آموخت. در سال 1334 یعنی در 25 سالگی،‌ سطوح عالی حوزه را به اتمام رسانیده و در دروس خارج فقه و اصول آیت‌الله العظمی بروجردی و امام راحل و آیت‌الله العظمی گلپایگانی ‌و آیت‌الله العظمی اراکی و آیت‌الله محقق داماد و نیز درس اسفار علامه طباطبایی حاضر شد و در 35سالگی به مرتبه اجتهاد نایل آمد و پس از آن به تدریس در حوزه پرداخت.

ازدواج و تشکیل خانواده

شهید شاه‌آبادی در سال 1336- در 27سالگی- ‌زمانی که دوره 10ساله سطح را به اتمام رسانده و 2 سال از دوره خارج فقه و اصول را نیز پشت سر گذاشته بود، تصمیم به ازدواج ‌گرفت و با بانوی محترمی از بیت مرحوم آیت‌الله العظمی میرزای شیرازی بزرگ که خانواده علم و فضیلت و جهاد است،‌وصلت‌کرد. همسر شهید شاه‌آبادی می‌گوید:«پدرم نسبت به ازدواج من که دختر بزرگ ایشان بودم وسواس خاصی داشتند ولی به محض اینکه صحبت از خانواده آیت‌الله العظمی شاه‌آبادی شد، بدون کمترین وسواس و تردیدی راضی به ازدواج ما شدند.»

ازدواج شهید شاه‌آبادی با همسری دلسوز و ایثارگر، نه تنها وقفه‌ای در پیشرفت علمی و ارائه خدمات تبلیغی و مبارزاتی شهید شاه‌آبادی ایجاد نکرد بلکه تحولی شگرف در زندگی سراسر تلاش و مبارزه این روحانی خدمتگزار نیز فراهم آورد، ‌به گونه‌ای که بر همگان مشخص بود بخش مهمی از پیشرفت‌ها، مبارزات،‌ خدمات و تلاش‌های شهید شاه‌آبادی مرهون فداکاری‌های همسری صبور است.

تبلیغ زعامت و مرجعیت حضرت امام(ره)

شروع مبارزات دینی و سیاسی اجتماعی این شهید عزیز را باید از زمان نهضت ملی ایران و مبارزات مجاهد بزرگ اسلام، آیت‌الله کاشانی جست‌وجو کرد. اوج‌گیری مبارزات و مجاهدات این شهید عزیز را باید از زمانی دانست که امام خمینی(ره) با مشاهده فجایع رژیم منحوس پهلوی و هتک احکام اسلام   توسط این رژیم غاصب و جنایتکار،  تنها راه پیروزی و فلاح را در قیام عمومی و همه جاگستر ملت عزیز ایران و سرنگونی رژیم منحط شاه تلقی فرموده و به مبارزه بی‌امان علیه حکومت ظلم و جور پهلوی برخاستند. بر این اساس، مبارزات آشکار و صریح این روحانی مجاهد با رژیم پهلوی، از سال 1341 آغاز شد.

نامه سرگشاده فضلا و مدرسین حوزه علمیه قم به هیئت دولت در تاریخ 8/7/1342 که نام این شهید بزرگوار نیز در بین امضا‌کنندگان آن به چشم می‌خورد یکی از د‌ه‌ها سندی است که بیانگر حمایت علنی شهید شاه‌آبادی از امام خمینی در همان روزهای آغازین مبارزه است. انتشار این نامه در زمانی اتفاق افتاد که امام بزرگوار پس از حوادث خونبار خرداد 1342، توسط رژیم پهلوی به تهران منتقل شده و در حصر بودند و علما و فضلا و مدرسین حوزه طی اخطاری به دولت، آزادی این مرجع بزرگ و دیگر علمای زندانی و مراجعت آنان به قم را در آغاز سال تحصیلی خواستار شدند. بدین‌سان ایشان هرچند وقت یک‌بار، چه در دوران طلبگی و چه پس از آن، به رغم فعالیت‌های زیاد  و مستمر خویش،‌ همراه خانواده و برای تبلیغ دین و نشر احکام و معرفی حضرت امام(ره)،‌به دوردرست‌ها کوچ می‌کرد و مردم آن سامان را ارشاد می‌فرمود. تقریبا تمامی تابستان‌ها و ایام ماه‌مبارک رمضان و ایام محرم و صفر را که دروس حوزه‌های علمیه تعطیل هستند، در این راه سپری می‌کرد و به بسیاری از شهرها و روستاهای کشور، ‌بار سفر می‌بست.

خانه به دوشی و داشتن یک زندگی پرمشقت و بی‌قرار در راه تحقق آرمان‌های بلند امام، هیچ اهمیتی برای ایشان نداشت و تمامی مشکلات را خود و خانواده با جان خویش استقبال می‌کردند.این‌گونه تبلیغات و فعالیت‌های شهید شاه‌آبادی در زمانی انجام می‌شود که از یک‌سو طرح مسئله مرجعیت حضرت امام(ره) به عنوان یک دیدگاه سیاسی- علاوه بر تکلیف شرعی و الهی- برای روحانیت مطرح است و از دیگرسو رژیم شاه، تمامی نیروهای داخلی و خارجی‌اش را بسیج کرده ‌ تا جلوی افزایش محبوبیت امام و گسترش روحیات و اعتقادات ایشان را که همانا سرنگونی رژیم ستم‌شاهی بود بگیرد. تبلیغ زعامت امام خمینی در این روستاها توسط شهید شاه‌آبادی بسیار علنی و روشن انجام می‌شود.‌

 ماجرای شب عاشورا

در فروردین 1348 فرمانده پاسگاه ژاندارمری روستای «کیلان» در نزدیکی آبسرد دماوند، در شب عاشورا ایشان را از منبر به پایین می‌کشد و به پاسگاه می‌برد. هنگامی که در بازجویی از ایشان سؤال می‌کند که‌«چرا در عین تذکرات مکرر به شما، در سخنرانی‌های خود  از اول شخص مملکت! ذکری به میان نیاورده و او را دعا نکرده‌اید؟»، ایشان با فریادی بلند و در جمع تعداد زیادی از افراد پاسگاه و مردم روستا می‌گوید: « من نان امام زمان را نمی‌خورم که هلیم مشدی عباس را هم بزنم»  و جالب‌تر آنکه چون همسر فرمانده این پاسگاه، مطلع می‌شود که همسرش، روحانی روستا را در شب عاشورا از منبر پایین کشیده است، مدت‌ها با شوهرش قطع رابطه می‌کند! 

در گزارش ژاندارمری کل کشور به رئیس ساواک در تاریخ 28/1/1348 درباره حادثه فوق چنین آمده است:« برابر اعلام ناحیه ژاندارمری مرکز، شیخ مهدی شاه‌آبادی فرزند محمدعلی به شناسنامه شماره 53301 متولد 1309 بخش تهران ساکن قم، محله عربستان، پلاک 130 منزل شخصی، در مورخه 7/1/48 و 8/1/48 هنگام وعظ در حوزه استحفاظی گروهان ژاندارمری دماوند، پس از ایراد مطالب دینی، به بی‌حجابی و صرف بودجه مملکت به تزیینات اشاره کرد و در خاتمه سخنرانی، از دعا به ذات اقدس همایون شاهنشاه آریامهر امتناع نمود که توسط مامورین ژاندارمری از رفتن وی به منبر ممانعت به عمل می‌آید و مراتب ضمن معرفی نامبرده طی نامه شماره 97-10/1/48 به ساواک دماوند اعلام می‌گردد. ضمنا در مورخ 25/9/47 سپاهی دانش قریه جابان به نام… گزارشی به پاسگاه ژاندارمری محل تسلیم و اظهار می‌نماید که تمامی اقدامات و زحمات وی در مورد تشکیل کلاس پیکار با بیسوادی زنان و مردان !! قریه مذکور در اثر تبلیغات سوء واعظ کلاس منظور، بی‌نتیجه مانده که این موضوع نیز به موقع از طریق گروهان ژاندارمری دماوند به ساواک دماوند گزارش شده است.»

فرمانده ژاندارمری کل کشور

به دنبال این حادثه سپهبد ناصر مقدم، مدیر کل اداره سوم ساواک طی نامه‌ای که در تاریخ 2/2/48 برای ساواک قم ارسال می‌دارد، از آنها می‌خواهد که اعمال و رفتار و تماس‌های شهید شاه‌آبادی را تحت کنترل قرار دهند. همچنین طی 3 مکاتبه دیگر که در تاریخ‌های 29/2/48 و 5/3/48 و 12/3/48 ‌بین سپهبد مبصر رئیس شهربانی کل کشور و سپهبد نصیری، رئیس ساواک انجام می‌گیرد، تبادل اطلاعات بیشتر و هماهنگی‌های دقیق‌تری درباره فعالیت‌های شهید شاه‌آبادی به‌عمل می‌آید.‌

  • ایفای نقش در جایگاه مدرس حوزه

با درگذشت مرجع بزرگ شیعیان جهان، آیت‌الله العظمی بروجردی در فروردین 1340 رژیم پهلوی تلاش کرد که تشکیلات مرکزی روحانیت را از ایران به عراق انتقال دهد تا از این طریق به قدرت مرجعیت و تشکیلات روحانیت در ایران ضربه وارد نماید. همچنین شاه می‌خواست به طور ضمنی این نکته را نیز گوشزد کند که در ایران شخصیت برجسته‌ای که بتواند جای خالی آیت‌الله بروجردی را پر کند وجود ندارد و از این پس ناگزیر باید مرجعیت به عراق انتقال یابد و به دنبال آن روحانیون و طلاب نیز که همواره مزاحم اقدامات وی به‌شمار می‌آمدند از قم به نجف کوچ کنند.

بر این اساس شاه در اولین گام، اقدام به ارسال تلگراف تسلیت برای آیت‌الله العظمی سیدمحسن حکیم که در نجف اشرف اقامت داشتند نمود.مجاهد شریف آیت‌الله شاه‌آبادی از جمله کسانی بود که به خوبی نسبت به این حرکت حساب شده رژیم آگاهی داشت و نمی‌توانست نسبت به مخاطراتی که از این بابت در پیش بود بی‌تفاوت بماند. او معتقد بود که در درجه اول باید خلأ ناشی از فقدان مرحوم آیت‌الله بروجردی در کادر مرکزی سازمان روحانیت پر شود و از طرفی کسی باید عهده‌دار این مقام بشود که در عین اینکه از لحاظ صلاحیت‌های علمی مورد تایید علما و بزرگان حوزه باشد، دارای دیدی دشمن‌شناس و دلی پرجرأت و معتقد به مبارزه با انحرافات و کژی‌ها باشد و بتواند به خوبی از عهده رهبری دفاع از اسلام برآید.

شهید شاه‌آبادی گمشده خود را در شخصیت امام خمینی یافت و بنابراین مردانه به میدان آمد. پس از ارتحال آیت‌الله العظمی سیدمحسن حکیم(ره) در سال 1349، رژیم شاه مجددا درصدد جلوگیری از روی‌آوردن مردم به امام خمینی بود و در این راستا اقدامات مختلفی را انجام داد.در این زمان، آیت‌الله مهدی شاه‌آبادی نیز برای اعلام و تثبیت مرجعیت امام خمینی بر تلاش‌های خود افزود و به عنوان یکی از استادان و مدرسین حوزه علمیه قم، به ایفای نقش جدی‌تری در این زمینه پرداخت و خصوصا تلاش بیشتر در راستای معرفی امام خمینی به عنوان مرجع اعلم، در دستور کار جدی او و دیگر مدرسین حوزه قرار گرفت.

تلگرام تسلیت استادان و مدرسین حوزه علمیه قم به امام خمینی در خرداد 1349 که به همین مناسبت صادر شد، از جمله همین اقدامات است.در این تلگرام که به امضای حدود 50تن از استادان و بزرگان حوزه علمیه قم- و از آن جمله شهید آیت‌الله حاج شیخ مهدی شاه‌آبادی و برادر ایشان آیت‌الله حاج شیخ محمد شاه‌آبادی- رسید، صراحتا مرجعیت و رهبری حضرت امام خمینی پس از ارتحال آیت‌الله العظمی سیدمحسن حکیم مورد تایید استادان و مدرسین حوزه علمیه قم قرار گرفت.

مبارزات غیرعلنی در قم

شهید شاه‌آبادی در دهه 40 علاوه بر فعالیت‌های مبارزاتی آشکار و علنی خود که از جایگاه یک استاد و مدرس حوزه علمیه قم انجام می‌گرفت، اهتمام فراوانی به فعالیت‌های مبارزاتی مخفیانه نیز داشت. در همین دوران است که اعلامیه‌های امام عموما توسط دوستان شهید شاه‌آبادی و با هدایت ایشان، اکثرا درون عدل‌های پارچه به شهرستان‌ها حمل می‌شود. نقش این شهید بزرگوار در مخفی کردن طلابی که رژیم در تعقیب آنهابودنیز قابل ذکر است که از آن جمله می‌توان شهید حجت‌الاسلام محمد منتظری را نام برد که در سال 1349 به مدت چند روز در منزل شیخ شهید شاه‌آبادی مخفی می‌شود تا آنکه مقدمات فرار او به خارج از کشور فراهم آید.

همچنین اسناد ساواک حکایت از آن دارد که مرحوم تجریشی در سال 1346 وقتی که پس از دستگیری تعدادی از مبارزان، در مورد دستگیری خود احساس خطر می‌کند‌،  به منزل شهید آیت‌الله شاه‌آبادی در قم می‌رود و در آنجا مخفی می‌شود.لازم به ذکر است پس از سرکوبی جنبش اسلامی 15 خرداد، جریانات اسلامی متعددی با الهام از آن جنبش در عرصه مبارزات سیاسی ظاهر شد و گروه‌ها و احزاب مختلفی به صورت مخفیانه به فعالیت‌های مبارزاتی روی آوردند. شهید آیت‌الله شاه‌آبادی نیز در این دوران با برخی از این احزاب، از ‌ جمله‌«حزب ملل اسلامی» و «حزب‌الله» که از گروه‌های مسلمان و دارای خط مشی مبارزه مسلحانه بودند، همکاری و ارتباط داشت.

‌ مراجعت به تهران‌ برای ادامه مبارزه

جسارت و بی‌پروایی شهید شاه‌آبادی در برخورد با طاغوت که بحق از پدر والامقامش در برخورد با رضاخان به ارث برده بود، از آن شهید عزیز چهره‌ای مقاوم و سازش‌ناپذیر و درخشان ترسیم کرده بود. در این سال‌ها ابعاد مبارزات ایشان، بروز و ظهور و وسعت بیشتری می‌یابد و لذا لازم می‌بینند که از پایگاه قم به تهران هجرت کرده، در مرکز ایران حضور بارزتری در برخورد با مسائل سیاسی داشته باشند. لذا در سال 1350 پس از حدود 21سال اقامت در قم به تهران می‌آید و چهره در چهره شاه می‌اندازد و رودررو، خلاق‌تر و فعال‌تر با مسئله شاه و رژیم طاغوت برخورد می‌کند.

پس از مدتی، اهالی روستای رستم‌آباد از ایشان دعوت می‌کنند تا با قبول امامت مسجد، این مسجد و محل را به پایگاهی جهت رشد نیروهای انقلابی بدل سازند. گرچه برای شهید شاه‌آبادی، مساجد فعال‌تر و بزرگ‌تر و نزدیک‌تری آماده بود، ولی ایشان با توجه به نیاز افراد منطقه و جذب جوانان و نیروهای متعهد آن محل و تشکل آنان در قالب جلسات مذهبی، مسئولیت مسجد را قبول می‌‌کنند و با تلاشی خستگی‌ناپذیر و زحمتی شبانه‌روزی، آن مسجد را به پایگاهی برای انقلابیون بدل کرده، اعلامیه‌ها و نوارهای امام را که از نجف می‌رسید تکثیر و به نقاط مختلف کشور ارسال می‌‌کنند.شهید شاه‌آبادی جهت تجدید بنای ‌مسجد، شب‌ها بعد از نماز مغرب و عشاء آستین بالا می‌زند و درست بسان یک کارگر ساده بنایی، کار می‌کند و در طول کار، موعظه می‌‌کند.

از دیگر فعالیت‌های شهید شاه‌آبادی در رستم‌آباد، می‌توان از جلسات «تفسیر قرآن» نام برد. این جلسات علاوه بر آنکه به انگیزه تبلیغ دین و آموزش مفاهیم والای قرآنی برگزار می‌شد، با توجه به اینکه عموم اعضای آن از افراد جوان و تحصیل کرده و انقلابی تهران بودند، در واقع در حکم جلسات کادرسازی برای انقلاب بود. در این جلسات تفسیر که همه هفته در شب‌های شنبه تشکیل می شد، نحوه کارکردن بر روی آیات قرآن به شکل تحقیقی و گروهی بود. شهید شاه‌آبادی در این جلسات ابتدا نتیجه تحقیقات و مطالعات هریک را استماع کرده و در پایان به جمع‌بندی و نتیجه‌گیری نهایی و بیان مطلب ناگفته تفسیری از آن آیات می‌پرداخت.

تحصن در دانشگاه تهران(بهمن 1357)

انقلاب هر روز مسیر خود را طی می‌کرد و مردم هر روز بیش از پیش به انقلاب می‌پیوستند. طاغوت فرار کرد و شاه‌آ‌بادی برای آخرین‌بار با اوج‌گیری قیام امت‌اسلامی در سوم بهمن 1357 همراه با جمع کثیری از زندانیان آزاد شد. در همان روزهای آزادی ایشان، پیام سرورآفرین امام امت مبنی بر مراجعت به میهن اسلامی صادر شد که با جلوگیری دولت غیرقانونی بختیار و مسدود شدن فرودگاه‌های کشور،‌ علما و روحانیون ایران و از جمله شهید‌شاه‌آبادی، ‌تحصن خود را در دانشگاه تهران ‌آغاز کردند و سرانجام، امام(ره) این قلب تپنده ملت، در روز 12بهمن 1357 قدم به خاک گلگون کشور گذاشت.

نقش شیخ شهید ما در کمیته استقبال از امام  و اداره بیت ایشان در تهران، بسیار حساس و قابل توجه بود. در این میان، شهید شاه‌آبادی از جمله معدود افرادی بود که در ارتباط خاص با حضرت امام و در جمع افرادی چون شهید مطهری،  شهید بهشتی، آیت‌الله خامنه‌ای و آیت‌الله هاشمی رفسنجانی قرار داشت.

در 21بهمن 1357 و در لحظات حساسی که امام خمینی،‌فرمان تاریخی لغو حکومت نظامی را صادر فرمودند، شهید شاه‌آبادی و شهید مطهری، اولین افرادی بودند که این پیام را از امام دریافت کرده و ماموریت ابلاغ این پیام را به تمامی مراکز و اماکن برعهده گرفتند.
آن شهید به هنگام شروع درگیری‌ها در 21بهمن، از همان ابتدا در خلع سلاح کلانتری‌ها و پادگان‌ها و انتقال اسلحه و مهمات آنها به نقاط امن، فعالانه کوشا بود و لحظه‌ای از پا نایستاد.

خدمات و فعالیت‌های شهید شاه‌آبادی پس از پیروزی انقلاب

1- خدمت در کمیته انقلاب اسلامی: بلافاصله با پیروزی انقلاب اسلامی در سراسر کشور، شهید شاه‌آبادی به عضویت شورای مرکزی کمیته انقلاب اسلامی درآمد. ایشان در سازماندهی این نهاد مقدس، فعالیت بسیار کرد و در جمع‌آوری کمیته‌های فرعی، نقش بسزایی ایفا کرد. علاوه بر آن، مسئولیت یکی از ستادهای کمیته‌ شمیرانات را نیز برعهده داشت و همراه با مرحوم حجت‌الاسلام و المسلمین مصطفی ملکی، رضوان‌الله علیه، بدون هیچ گونه پیرایه‌ای در کمیته‌های آن منطقه فعالیت می‌کرد و تا دیروقت در کمیته به حل و فصل امور می‌پرداخت.

فعالیت‌های ایشان در کمیته اختیاریه، تنها در مسائل انتظامی و اجتماعی خلاصه نمی‌شد، بلکه ایشان در بعد فرهنگی نیز به خدمات شایانی دست زد. مردم آن منطقه که از زمان‌های دیرین با خدمات صادقانه‌  این شهید عزیز آشنایی داشتند، به هر مشکل و مسئله‌ای برخورد می‌کردند، به سوی ایشان روی می‌آوردند، چرا که ایشان بیش از هر چیز،‌پدری بود مهربان برای مردان و زنان و کودکان آن خطه.

2- خدمت در سنگر هدایت و ارشاد: ایشان به حصن حصین روحانیت عمیقا اعتقاد داشت و در این راستا در ابتدای مبارزات خود،‌ به همراه شهیدان گرانقدری همچون آیت‌الله مطهری، دکتر بهشتی، دکتر باهنر و دکتر مفتح،‌ هسته مرکزی «جامعه روحانیت مبارز تهران» را بنیان نهاد و این سنگر مقدس را تا لحظه شهادت به عنوان پایگاه اصلی خود انتخاب کرد.

نقش شیخ شهید ما در تشکیل و انسجام روحانیت مبارز تهران، بسیار مهم و قابل توجه است. شرکت فعالش در جلسات جامعه و دعوت دیگران به حضور فعال و منظم و دقیق در این جلسات، خود گویای این حقیقت است. ایشان علاوه بر عضویت در شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز تهران، دبیر جامعه روحانیت مبارز شمیرانات نیز بود و در این رابطه جلسات متعددی با روحانیون منطقه شمیرانات داشت  و ارتباط آنان را با جامعه روحانیت مرکز برقرار می‌کرد. او در جهت دادن به حرکت‌های فرهنگی در شمال تهران که نیاز مبرم به آن مشهود بود از هیچ کوششی فروگذار نکرد. علاوه بر آن، مسئولیت دایره تبلیغات جامعه روحانیت مبارز نیز به عهده ایشان بود و در رابطه با این مسئولیت خطیر خود، جلسات متعدد و همکاری بسیار نزدیکی با «جامعه وعاظ» داشت.

شهید شاه‌آبادی به کرات به نمایندگی از طرف جامعه روحانیت در مراکز مختلف شرکت جسته و ضمن ابلاغ نظرات این نهاد روحانی، به انجام رسالت خویش که همانا ارشاد و روشنگری است عمل می‌کرد. از جمله، مدت کوتاهی در ستاد بسیج اقتصادی شرکت جسته و نظرات اقتصادی جامعه روحانیت را برای آنان تبیین می‌کرد. در انتخابات دوره اول مجلس نیز به نمایندگی از طرف جامعه روحانیت به منظور انجام ائتلاف در بین گروه‌های مسلمان شرکت کرد و با اقدام تاریخی‌اش« ائتلاف بزرگ» را به ثمر رساند.

3- ائتلاف بزرگ،‌خدمت بزرگ: در اسفند 1358 است که احزاب و گروه‌های اسلامی،‌ هر یک به طور جداگانه کاندیداهایی را معرفی کرده و برای انتخابات مجلس شورای اسلامی، خود را مهیا می‌کنند. در این میان، جامعه روحانیت مبارز تهران مصمم است که در هماهنگی با آنان، در انتخاب اصلح بکوشد و لذا روحانی مبارز،  آیت‌الله مهدی شاه‌آبادی را به نمایندگی تام‌الاختیار خود انتخاب می‌کند تا با درایت و تیزبینی‌اش از ورود افراد غیر حزب‌اللهی جلوگیری کند.

همچنین جامعه روحانیت مبارز تمایل دارد که دفتر هماهنگی بنی‌صدر نیز در این ائتلاف شرکت داشته باشد تا از انزوای بنی‌صدر در آن مقطع که همانا لطمه به انقلاب را در پی داشت، جلوگیری کند. البته پذیرفتن دفتر هماهنگی بنی‌صدر(که در حقیقت یک حزب بود که به نام دفتر فعالیت می‌کرد)  برای نمایندگان این ائتلاف سنگین است ولی در هر حال بدین جهت که تنها قریب 2 ماه از انتخاب بنی‌صدر می‌گذرد، مشی روحانیت مبارز آن است که با توجه به جهبه‌گیری متقابل حزب جمهوری اسلامی و بنی‌صدر، حتی الامکان از دفع او پرهیز کند تا بیش از این به دامان منافقین نیفتد.

براین اساس، طی یک جلسه که از ظهر روز یکشنبه 19/12/1358 آغاز شد و تقریبا به طور لاینقطع تا ساعت 5بعدازظهر فردای آن روز ادامه داشت، افرادی چون شهید شاه‌آبادی کوشش‌های بسیاری کردند تا بلکه زمینه‌های تفاهم با دفتر هماهنگی ایجاد شود، ولی مع ‌الوصف، عناد دفتر هماهنگی بنی‌صدر با  نیروهای پیرو خط امام و به خصوص با شهید دکتر حسن‌آیت ائتلاف با آنان را غیر ممکن می‌ساخت و بدین‌ترتیب جلسه مذکور بدون نتیجه پایان یافت.

در فردای آن روز به کوشش شهید شاه‌آبادی از طرف جامعه روحانیت مبارز تهران و حضرت‌آیت‌الله خامنه‌ای ازطرف حزب جمهوری اسلامی و چند گروه دیگر، طی جلسه دیگری که چند ساعت به طول انجامید، ائتلاف بزرگ منعقد شد.

این اقدام که بسان بمبی در تهران منفجر شد، باعث شادی همه دوستان انقلاب و کینه و خشم تمامی دشمنان  و موجب روحیه یافتن تمامی نیروهای حزب‌اللهی شد.  اوراق ائتلاف بزرگ، به سرعت تا آخرین لحظات به دیوارها نصب شد و اثر بسیار مهمی در روند انتخابات و تاثیر شگرفی در شکست منافقین داشت.

4- دوره اول مجلس شورای اسلامی: روحانی نستوه و مجاهد شریف، آیت‌الله مهدی‌شاه‌آبادی خود نیز با اصرار جامعه روحانیت مبارز و حزب جمهوری اسلامی و دیگر گروه‌های اسلامی، برای اولین دوره مجلس شورای اسلامی کاندیدا شده و با قریب 700هزار رای، به نمایندگی از طرف مردم تهران به مجلس شورای اسلامی راه یافت و  طی 4 سال، خدمات بسیاری را ارائه کرد و اثرات عمیقی از خود به جای گذاشت. نظراتی بسیار معقول و متین در مجلس ارائه می‌داد و همه به نظرات ایشان توجه می‌کردند.

5- نمایندگی امام در رابطه با بنیاد مستضعفان: در سال 1359 و در پی حساسیت حضرت امام نسبت به نقش بنیاد مستضعفان و ضرورت بررسی عملکرد دقیق این نهاد، هیئتی متشکل از علمای اعلام و از آن جمله شهید آیت‌الله شاه‌آبادی از سوی حضرت امام برای این امر مهم تعیین شد.

6- همکاری با اوقاف و امور خیریه:از فعالیت‌های دیگر این شهید عزیز، همکاری با سازمان اوقاف و امورخیریه به همراه حجت‌الاسلام و المسلمین سیدمهدی
 امام جمارانی بود که در این رابطه، خدمات قابل توجهی در اوقاف شمیران و مسائل مربوطه به آن انجام می‌دادند.

7- مسجد رستم‌آباد: مسجد اعظم رستم‌آباد که شهید شاه‌آبادی در آن،‌ اقامه جماعت می‌کردند، یکی از مساجد فعال تهران بود که در قبل و بعد از انقلاب و به عنوان جایی که مورد توجه و امید دل مردم بود، محل مراجعه همیشگی مردم محسوب می‌شد. شهید شاه‌آبادی به رغم همه گرفتاری‌ها و مسئولیت‌های اجتماعی خود که پس از پیروزی انقلاب متوجه او بود، هرگز امامت مسجد را ترک نکرد و آن محل را به یک پایگاه مهم جهت فعالیت‌های اسلامی خود بدل کرده بود. ایشان همیشه بعد از نماز، ساعاتی را برای پاسخگویی به مردم و مراجعین اختصاص داده بود و تا دیر وقت به خدمت به مردم  و حل و فصل مشکلات آنان می‌پرداخت.

8- آخرین سنگر: آخرین سنگر شهید سعید ما، نمایندگی دوره دوم مجلس شورای اسلامی بود که به رغم عدم تمایلش، به اصرار جامعه روحانیت مبارز و حزب جمهوری اسلامی، از سوی آنان و تمامی احزاب و گروه‌های اسلامی کاندیدا ‌شد و مردم تهران نیز به پاس خدمات صادقانه‌اش، او را با اکثریت مطلق آرا در همان مرحله اول، با قریب یک میلیون و 200هزار رأی به نمایندگی خود در دومین دوره مجلس شورای اسلامی فرستادند تا بار دیگر از خدمات پرفیض او بهره‌ها گیرند، لکن تاکیدات مکرر امام(ره) نسبت به جبهه‌های نبرد و رفتن روحانیون به آن خطه از یک طرف و عشق زاید‌الوصف خود آن شهید سعید به رزمندگان جان برکف از طرف دیگر، ایشان را وا می‌داشت که به طور مکرر به جبهه‌ها برود.

شهید شاه‌آبادی در آخرین سخنرانی‌اش در لشکر 25 کربلا می‌گوید:«اگر شهادت می‌تواند نظام توحیدی‌مان را حفظ کند، اگر شهادت می‌تواند دشمن را ذلیل کند، اگر شهادت می‌تواند تفکر و بینش اسلامی‌مان را به دنیا اعلام کند، ما آماده این شهادتیم».

و بالاخره در یکی از همین دفعات که جهت سرکشی و دیدار با رزمندگان به جبهه‌ها رفته بود، خداوند تبارک و تعالی به وعده خود عمل کرد و او را به درجه رفیع شهادت مفتخر فرمود.

کد خبر 80655

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز