مجموع نظرات: ۰
چهارشنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۲:۴۵
۰ نفر

به جوان‌ها توصیه می‌کنم سراغ این حرفه نیایند. چون چیزی در ازای زحمتی که می‌کشند ندارد. هم زندگی خصوصی‌شان از بین می‌رود و هم این‌که واقعا آواز دهل شنیدن از دور خوش است. این روزها هیچ‌کس براساس توانایی‌ها در این راه پیش نمی‌رود

امین زندگانی

به گزارش همشهری آنلاین، او پای ثابت فیلم‌های تاریخی و تاریخی ـ دینی است. در حال حاضر هم فیلم راه بهشت او اکران شده است که داستانش به وقایع صدر اسلام می‌پردازد. اما می‌گوید اصلا قرار نبوده بازیگر شود. به همین دلیل هم تأکید می‌کند اگر به عقب برگردد ترجیح می‌دهد پزشکی را انتخاب کند و دنبال بازیگری نرود. پدر او یکی از نوازندگان برجسته‌ی ویولن بوده، اما امین زندگانی علاقه‌ی چندانی به ادامه‌ی کار پدر نداشته است. او یک توصیه هم برای جوان‌ها دارد: «اصلا سراغ بازیگری نیایید!»

این گفتگو شهریور سال ۱۳۹۱ در مجله ۲۴ انجام شده است

الان باید روزهای آخر فیلمبرداری خاطرات مردن ناتمام باشد. فیلم راه بهشت‌ هم اکران است و فیلم ماه پیشونی را هم در نوبت اکران دارید. راستی چرا هر جا دنبال چهره معنوی در فیلم‌های تاریخی می‌گردند سراغ شما می‌آیند؟
امین زندگانی: نمی‌دانم. شاید این حرف آقای صباغ‌زاده درست باشد. او چند روز پیش در فرهنگ‌سرای ارسباران به من گفتند مگر ما چند بازیگر داریم که هم بتوانند در کار تاریخی دیالوگ بگویند و هم سوارکاری و شمشیربازی بدانند. شاید هم دلیلش این است که اولین کار تاریخی من با آقای میرباقری بود که خروجی خوبی برای من بود 
اولین کار تصویری‌ای که از شما در ذهن دارم سریال وکلای جوان است. همین کار اول تصویری‌تان نبود؟
زندگانی: در کار تصویر بله. البته قبل‌تر در یک فیلم کوتاه بازی کرده بودم. به‌هرحال قبلش در کانون پرورش فکری کار تئاتر می‌کردم و در سه دوره‌ی جشنواره‌ی تئاتر فجر هم حضور داشتم. اتفاقا همان سال ۷۴ در جشنواره‌ی تئاتر فجر جایزه‌ی بهترین بازیگری را گرفتم.
برای چه کاری؟
زندگانی: دومین کار چیستا یثربی بود به اسم سرخ سوزان.  
چطور به سریال وکلای جوان پیوستید و کار تصویری‌تان شروع شد؟
زندگانی: توفیق اجباری بود. زمانی که دانشجو بودم علاقه‌ای به بازیگری نداشتم و به فیلمسازی علاقه داشتم. در دانشکده‌ی تئاتر که بودم از بازیگری تئاتر خوشم آمد. همان سال‌ها از طریق شاهین باباپور که هم‌کلاسی‌ام بود و الان یکی از کارگردانان خوب ماست دعوت شدم بروم سر سریال وکلای جوان. باباپور دستیار آقای کاظمی بود. من البته گفتم از تست و اینها خوشم نمی‌آید اما به‌هرحال رفتیم دفتر و قرارداد بستیم. آن زمان هم شهریه‌ی دانشگاه آزاد را می‌دادم و هم کارمند بودم و مبلغ قرارداد هم به مذاقم خوش آمد. با آن پول کلی کتاب خریدم و شهریه‌ی یک ترم دانشگاه را هم دادم.
مبلغ قراردادتان چقدر بود و چقدر کتاب خریدید!؟
زندگانی: اولین قراردادم برای شش جلسه ۶۰ هزار تومان بود که با آن، ۲۱ هزار تومان شهریه‌ی یک ترم را دادم و ۱۰ هزار تومان هم کتاب خریدم. عموما هم کتاب‌های مرجعی که گران بود. مثلا کتاب زندگی من در هنر را کلی گشتم تا پیدا کردم و هنوز هم جزو ستاره‌های کتابخانه‌ام است.
کار کارمندی را هم رها کردید؟
زندگانی: نه. تا چند سال همچنان کارمند حسابداری یک شرکت بودم تا بتوانم گزیده‌ کار کنم. سال ۷۷ بود که دقیقا نیم ساعت قبل از بازی ایران و استرالیا اخراج شدم.
چرا اخراج؟
زندگانی: در واقع مؤدبانه گفتند نیایم. رئیس شرکت مرا صدا زد و پرسید درآمدم از کار بازیگری چقدر است و من هم برای این‌که کم نیاورم دو برابرش را گفتم و او هم گفت خب، خوب پول درمی‌آوری  و آن کار برایت بهتر است. البته دلیلش این بود که من سه ماه سر یک سریال بودم و حسابی ارقام را به هم ریخته بودم و مالیات اشتباه شده بود. البته من هنوز مدیون دوستان آن شرکت هستم. چون خیلی با من کنار آمدند که هم درس بخوانم و هم کار بازیگری‌ام را ادامه دهم.
چرا هیچ‌وقت مثل پدرتان یا برادرتان به‌طور جدی به سمت موسیقی نرفتید؟
زندگانی: من موسیقی را خیلی دوست دارم اما به عنوان یک کار نمی‌توانم با سکون آن کنار بیایم. من همیشه از اکت‌داشتن خوشم می‌آمد و حتی در نوجوانی سراغ تکواندو و جودو رفتم. سکون موسیقی برایم‌ آزاردهنده است اما موسیقی را خوب می‌فهمم و موسیقی خوب را می‌توانم تشخیص بدهم. نظر خودم این است که این بخشی که از پدر به ارث برده‌ام در کار بازیگری‌ام تأثیر داشته است.
چه سالی تصمیم گرفتید به سمت تئاتر بروید؟
زندگانی: دیگران معمولا می‌گویند از دوران بچگی اما من به یک دلیل از بازیگری خوشم آمد: اول از همه فیلمی در بچگی دیدم که بازیگرش با حیوانات رابطه‌ی خوبی داشت و چون من هم عاشق حیوانات هستم فکر کردم چه کار خوبی است بازیگری. بعد هم یک انشایی نوشتم در کلاس پنجم درباره‌ی این‌که دوست دارم چه‌کاره شوم و من از همه شغلی، از نجار تا ناخدای کشتی را نوشته بودم. اما معلممان دعوایم کرد. همان‌جا با خودم فکر کردم چه شغلی داشته باشم که همه‌ی اینها باشد و بازیگری به ذهنم آمد. البته بیشتر فیلمسازی. تا زمان دانشگاه اما این را به هیچ‌کس نگفتم تا این‌که سرباز بودم و در کنکور در دانشگاه‌های سراسری رتبه‌ی ۵۰۰ شدم و در دانشگاه آزاد ۳۵ . 
حالا از انتخابتان راضی هستید؟
زندگانی: جواب به این سؤال الان برایم راحت نیست. مسیر را خودم انتخاب کردم اما اگر شرایطی که الان هست و جوان‌ها دارند زمان ما هم بود و مثلا کسی مثل مرحوم سمندریان یا امین تارخ آن زمان کلاس داشتند ترجیح می‌دادم پزشکی بخوانم و این رشته‌ی هنری را در کلاس بخوانم. چون نه دانشگاه چیز بیشتری یادت می‌دهد و نه مدرکش به درد می‌خورد. البته من در آن زمان به کارگردانانی مثل مرحوم حاتمی و ناصر تقوایی هم دسترسی داشتم اما هیچ‌وقت از آنها استفاده نکردم.
 نخواستید یا نشد؟
زندگانی: من خودم دوست نداشتم از در پشتی وارد شوم. آن روزها احساس می‌کردم بازیگری را بلد نیستم و این راه کوپنی است که می‌سوزد و باعث سر بلندی خانواده نمی‌شود. استقلال را هم دوست داشتم.
یعنی الان به جوان‌ها توصیه می‌کنید دانشگاه نروند؟
زندگانی: الان کلا به جوان‌ها توصیه می‌کنم سراغ این حرفه نیایند. چون چیزی در ازای زحمتی که می‌کشند ندارد. هم زندگی خصوصی‌شان از بین می‌رود و هم این‌که واقعا آواز دهل شنیدن از دور خوش است. این روزها هیچ‌کس براساس توانایی‌ها در این راه پیش نمی‌رود. از طرف دیگر متأسفانه شرایط مالی هم خوب نیست و بدهی‌ها در پروژه‌ها بسیار زیاد است. تهیه‌کننده‌ها آدم‌های فرهنگی نیستند و در این مسیر بحث مالی از عرصه‌ای مثل اسقاط ماشین و فروش قطعات یدکی خودرو هم خشن‌تر است. با توجه به شرایطی که مدیران به وجود آورده‌اند، راه یک‌طرفه‌ای است و کسی هم که اعتراض کند یا متهم می‌شود به خیلی چیزها و برچسب سیاسی می‌خورد یا مجبور است خانه‌نشین شود. درحالی‌که وظیفه‌ی هر بازیگری این است که بهترین کارش را در پروژه‌ای که با آن قرارداد دارد انجام دهد و در قبال کاری که در پروژه انجام می‌دهد مبلغ قراردادش را سر موعد دریافت کند، اما این اتفاق نمی‌افتد و کلی پول این وسط گم می‌شود و دلزدگی هنرمند و آسیب‌دیدن اثر را به همراه دارد. معتقدم این شغل برای سلامت روحی خوب نیست و شغل‌های بسیار بهتری وجود دارد. شهرت هم در ایران جز ایجاد توقع هیچ‌چیز دیگری ندارد.  
شما با چه ایده‌آلی وارد بازیگری شدید؟
زندگانی: فاصله‌ی آن ایده‌آل با امروز به اندازه‌ی فاصله‌ی رؤیا تا واقعیت بود؛ به همین خشونت. از رؤیای شیرین وارد حقیقت تلخ‌ شدن. ناامیدانه حرف نمی‌زنم. بازیگرها و کارگردان‌هایی هستند که کار با آنها افتخار است، مثل همین پروژه‌ای که سر آن هستم. اما برای من بازیگری نوعی خودشناسی بود و بعد رسیدن از خودشناسی به خداشناسی. اما این ایده‌آل را کجای سینمای امروز می‌توان پیدا کرد؟
راستی شما گفتید می‌خواستید کارگردان شوید. چه شد؟
زندگانی: فراموش نکردم. همچنان سر هر کاری هستم، به‌جز این کاری که الان سر آن هستم مهره‌ی مؤثری بوده‌ام برای کارگردان و گاهی کار را نجات داده‌ام.
مثال که نمی‌زنید!
زندگانی: نه خب. اما همچنان علاقه دارم به این عرصه وارد شوم و اگر وارد این عرصه شوم به نظرم موضوع جنگ موضوعی است که هنوز برای من تمام نشده و سراغ آن می‌روم.  

کد خبر 780673
منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha