دیدن شبیه‌خوانی آن هم سالن مرکز فرهنگی غدیر، خالی از لطف نیست به‌خصوص برای کسانی که برای نخستین بار تعزیه را از نزدیک می‌دیدند.

تعزيه خواني1

همشهری آنلاین - مژگان مهرابی: ساعت ۴ بعد از ظهر در مرکز فرهنگی غدیر خم. قرار است از ۲ پیشکسوت شبیه‌خوانی قدردانی شود. سالن مملو از جمعیت است. صدای موسیقی تعزیه فضا را پر می‌کند. ۲ تعزیه‌خوان روی سن می‌روند. یکی در نقش حضرت ابوالفضل(ع) و دیگری در لباس شمر که با رجزخوانی‌شان حال و هوای نینوایی را در سالن ایجاد می‌کنند. در واقع در این مراسم هدف اجرای تعزیه نبود آن هم در شب‌عید غدیر خم. دست‌اندرکاران برنامه فقط می‌خواستند با اجرای این نمایش از زحمات ۲ پیشکسوت شبیه‌خوانی تجلیل کنند. «محمد رضایی» و «ابوالفضل منبت‌کار».

قصه‌های خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید

محمد رضایی پیشکسوت و مقام‌دار هنر تعزیه‌خوانی 

۳ نسل تعزیه‌خوانی می‌کنیم

نخستین باری که تعزیه اجرا کرد، ۵ سال بیشتر نداشت. او و برادرش قرار بود شبیه‌خوان طفلان مسلم شوند. تعزیه در گرمسار برگزار می‌شد سال ۱۳۳۳ بود. مرحوم نورانی شبیه‌خوان حارث بود. رضایی به رغم اینکه پدرش هم تعزیه‌خوان بود با فوت و فن شبیه‌خوانی بیگانه بود و نمی‌دانست هنگام کشتن اولیا از جوهر رنگی به جای خون استفاده می‌شود. خودش باقی ماجرا را تعریف می‌کند: «حارث باید سر برادر من را می‌برید. وقتی این کار را کرد لباس برادرم قرمز شد و من فکر کردم واقعاً او را کشته است. وحشت کردم و پا به فرار گذاشتم. چند نفری که آنجا بودند من را گرفتند و آوردند سر صحنه، گفتم به خدا من‌کاری نکردم.» او متولد سال ۱۳۲۸ است.

پدرش «رحمت‌الله رضایی» از اولیاخوان‌های زمان خودش بود. به گفته خودش، پدر بهترین کسی بود که به او فوت و فن تعزیه‌خوانی را یاد داد. رضایی از مرحوم «ترابی» و «هاشم فیاض» به‌عنوان بهترین استادانش یاد می‌کند و می‌گوید: «من از کودکی وارد این این هنر شدم. نصف روز درس می‌خواندم و نصف روز با پدرم در مراسم تعزیه یا تمرین آنها شرکت می‌کردم. تا جوانی علی‌اکبرخوان بودم. مرحوم سلیمانی مثل پدرم شهادت‌خوان بود. او تأثیر زیادی در زندگی هنری من داشت. به من توصیه می‌کرد که از او تقلید نکنم و خودم خلاقیت داشته باشم.»

علی‌اکبرخوانی او تا سال ۶۱ ادامه داشت و سپس به درجه امام‌خوانی رسید. به گفته او تعزیه‌خوانی هم مثل تحصیل مراتب دارد که باید آن را پله پله طی کرد. رضایی معتقد است تعزیه‌خوان باید این مهارت را داشته باشد که نیاز مخاطب را برآورده کرده و با همین شگرد با او ارتباط برقرار کند. این پیشکسوت در ادامه می‌افزاید: «در تعزیه کودکان زیادی شرکت می‌کنند وقتی شبیه‌خوان حضرت سکینه شعر می‌خواند شاید خیلی خوب متوجه ماجرا نشوند اما همپای او گریه می‌کنند.» 

پای صحبت پیشکسوتان تعزیه‌خوان | مرغ عشقیم که از دشت و دمن آمده‌ایم

تعزیه به‌عنوان هنر ملی

به اعتقاد رضایی، تعزیه هنری ملی مذهبی است که از نسل‌های گذشته برای ما باقی مانده است. او که ۳ نسلش تعزیه‌خوان بوده‌اند، نسبت به این هنر تعصب زیادی دارد می‌گوید: «مردم تعزیه را دوست دارند اما جایی برای برگزاری آن به‌طور ثابت وجود ندارد. فقط در بعضی از حسینیه‌ها اجرا می‌شود.» پاتوق تعزیه «محمد رضایی» در قودجان خوانسار است. در واقع خیلی از تعزیه‌خوان‌های کشور در پایتخت تعزیه‌خوانی کشور یعنی قودجان خوانسار حضور پیدا می‌کنند. به گفته رضایی در حسینیه قودجان امکان اسکان مسافران نیز وجود دارد و سیدمرتضی خاتمی بانی این است. رضایی همه نقش‌هایی که بازی کرده را دوست دارد اما بیشتر با شبیه‌خوانی حضرت زهرا(س) و امام حسین(ع) ارتباط برقرار می‌کند. نکته قابل توجهی که رضایی عنوان می‌کند این است که تعزیه به‌عنوان هنر ملی در کشورهای دیگر برگزار می‌شود. او در رم، سیسیل و مسکو برنامه اجرا کرده است که با استقبال شهروندان آنجا مواجه شده است.  

برکت نان و نمک امام حسین(ع)

رضایی با تعزیه اخت شده بود و با وجودی که محصل کوشایی بود درس را رها کرد و پی دلش رفت. این‌گونه بود که همه زندگی‌اش شد تعزیه. او از ابتدای زندگی، امور خانه‌اش را با تعزیه‌خوانی می‌گذراند. به گفته خودش این کار فصلی است و در ایام محرم و صفر، رمضان و فاطمیه برگزار می‌شود. به اعتقاد رضایی از برکت امام حسین(ع) زندگی‌اش به خوبی اداره می‌شود. می‌گوید: «من با ۶۶ سال سن هنوز مستأجرم اما از نان و نمک امام حسین(ع) تا به حال دستم را جلو کسی دراز نکرده و روزی‌ام می‌رسد. آقای خاتمی مسئول حسینیه قودجان برای تشکر، من و همسرم را به سفر حج و سال گذشته هم همراه پسرش من را به کربلا فرستاد و در آنجا تعزیه اجرا کردیم.» رضایی در ادامه می‌افزاید: «همسرم در این راه من را خیلی همراهی کرده است. شاید او در سال ۶ ماه تنها بوده و خودش خانه و زندگی را اداره کرده است. در واقع او به بچه‌ها هم این را یاد داده که در مکتب اهل‌بیت (ع) باید صبور باشند.» او ۳ پسر و ۴ دختر دارد. از بین پسرها فقط علیرضا پیرو پدرش بوده اما تعزیه‌خوان نیست او در گروه موسیقی تعزیه است و طبل می‌زند.  

در مقابل شکست خم نشدم

محمد رضایی از بزرگان هنر شبیه‌خوانی است. این را به سبب ادبی که نسبت به اهل‌بیت(ع) داشته به دست آورده است. در دنیای هنر کسی نیست که او را نشناسد. او هیچ‌وقت بدون وضو تعزیه اجرا نکرده است و قبل از اجرای هر برنامه‌ای با خدا راز و نیاز می‌کند، آن وقت است که از خدا مدد می‌خواهد تا بتواند حق مطلب را خوب ادا کند. رضایی در مکتب امام حسین(ع) گذشت و بردباری را یاد گرفته و همین را سرلوحه زندگی‌اش کرده است. به گفته خودش هیچ‌وقت در مقابل شکست خم نشده است. می‌گوید: «با همه مشکلاتی که داشتم خدا را فراموش نکرده‌ام. در زندگی بارها با بی‌احترامی و آزار دیگران مواجه شدم اما فقط در مقابل رفتار اشتباه آنها صبور بودم. او با محبت و بردباری درس خوبی به دیگران داده است.» 

غیر مسلمان‌ها هم گریه کردند

رضایی خاطره جالبی را از تعزیه خوانی‌اش نقل می‌کند: «در خوانسار در حال اجرای تعزیه بودیم. خانم بارداری از طبقه دوم حسینیه به پایین سقوط کرد. شاید باورتان نشود که هیچ اتفاقی برای او نیفتاد. این خانم دوباره پله‌ها را بالا رفت تا بتواند نمایش را نگاه کند.» به گفته او در تعزیه اتفاقات عجیبی می‌افتد. این شبیه‌خوان ادامه می‌دهد: «زمانی که به رم رفتم در جایی که تعزیه برگزار شد شب‌های اول کسی رعایت نمی‌کرد و گاهی مردم بی‌ادبی هم می‌کردند. اما در شب‌های بعد کار به جایی رسید که با لباس پوشیده آمدند. غیرمسلمان‌ها هم در عزای امام حسین(ع) گریه می‌کردند. آنها با تعزیه نسبت به قیام حسینی آشنایی پیدا کرده و خیلی خوب توانستند ارتباط برقرار کنند.» 

میرزا ابوالفضل منبت‌کار، اشقیاخوان بی‌همتای تعزیه :

زندگی‌ام برکت دارد

میرزا ابوالفضل منبت‌کار اشقیاخوان است. منبت‌کار لقبی است که به سبب حرفه‌اش به او داده‌اند ولی در واقع نام خانوادگی‌اش کبابیان است. ۶۱ سال دارد و از ۱۸ سالگی هنر شبیه‌خوانی را دنبال کرده است. تعزیه‌خوان شدنش را این‌گونه بیان می‌کند: «پسرعمویی داشتم اهل تعزیه بود. چند باری با او در تعزیه شرکت کردم و کم‌کم علاقه‌مند شدم.» او عاشق مخلص امام حسین(ع) است اما درباره اینکه چطور راضی شد، در نقش شمر باشد توضیح می‌دهد: «در ابتدا موافق‌خوان بودم. در تعزیه حضرت فاطمه(س) به من نقش جبرئیل را داده بودند. مرحوم هاشم فیاض که به معین‌البکا معروف است من را دید و پیشنهاد داد مخالف بخوانم. البته استاد حیدری هم در این زمینه من را خیلی یاری کرد.» او در مخالف‌خوانی همتا ندارد. در تعزیه‌ها بعد از اینکه نقشش را ایفا می‌کند همپای مردم برای مظلومیت امامش گریه می‌کند.

پای صحبت پیشکسوتان تعزیه‌خوان | مرغ عشقیم که از دشت و دمن آمده‌ایم

جیره‌خور سفره امام حسین(ع) هستیم

منبت‌کار برای رسیدن به مرحله استادی فراز و نشیب‌های بسیاری را پشت سر گذاشته است. به گفته خودش در ابتدا خانواده‌اش راضی به این کار نبودند و مرتب به او گله می‌کردند. اما عشق به اهل‌بیت(ع) باعث شد همه سختی‌ها را به جان خریده و بر هدفش مصمم باشد. به گفته او همسرش هم از ابتدا راضی به این کار نبوده است. می‌گوید: «آن موقع جوان بود و مرتب گله می‌کرد که این کار اذیتش می‌کند. اما حالا چه دیده نمی‌دانم. اما دیگر ایراد نمی‌گیرد و حتی لباس‌های تعزیه را می‌شوید و اتو می‌کند.» منبت‌کار ادامه می‌دهد: «آن زمان که منبت‌کار بودم، همیشه هشتم گرو نهم بود. وضع مالی خوبی نداشتم. اما حالا از روزی که خدا می‌رساند راضی هستم. برکت دارد. ما جیره خور سفره امام‌حسین(ع) هستیم.»

نگارش شعرهای تعزیه

خیلی از شعرهای تعزیه را خودش نوشته است. اما جرقه این کار کی خورده است را این‌گونه بیان می‌کند: «سال ۶۱ بود در مشهد تعزیه‌ای برپا شد که من نقش شمر را داشتم. آقای مخلصی به من گفت چند شعر دارد که می‌توانم در تعزیه استفاده کنم. اشعار او طولانی بود. در هنگام نوشتن حفظ شدم. احساس کردم جای چند بیت خالی است و خودم اضافه کردم. همان شد که به لطف خدا شروع کردم به سرودن شعر. اکنون حدود ۶ سال است که کار نسخه‌نویسی را آغاز کرده‌ام. آخرین کارم در مورد حضرت فاطمه(س) است. به گفته او کیفیت تعزیه نسبت به سال‌های قبل خیلی بهتر شده است. پیش‌تر از روی نسخه می‌خواندند حالا بهتر شده اشعار بیشتری در اختیار تعزیه‌خوان است.»

تعزیه‌های به یاد ماندنی 

او تعزیه‌های زیادی اجرا کرده است اما آن نمایش که بیش از همه در یاد و خاطرش مانده است مربوط به تعزیه‌ای است که در نطنز اجرا کرده است. می‌گوید: «نقش شمر را داشتم. امام حسین (ع) را در قتلگاه کشتم. نور خورشید به داخل چادر خیمه نفوذ کرده بود و سراسر بدن کسی که نقش امام (ع) را بازی می‌کرد گرفته بود. صحنه دیدنی و تأثیرگذاری بود. همه را منقلب کرده بود.» منبت‌کار خاطره دیگری نقل می‌کند: «در اراک تعزیه برگزار می‌کردیم. جمعیت زیاد بود. من شمشیر را از غلاف کشیدم تا نقشم را ایفا کنم اما شمشیر از غلاف جدا و بین جمعیت پرتاب شد. خدا را شکر اتفاقی نیفتاد و شمشیر برنده بین ۲ نفر فرود آمد.» 

پای صحبت پیشکسوتان تعزیه‌خوان | مرغ عشقیم که از دشت و دمن آمده‌ایم

در مراسم شبیه نور مطرح شد 

احیای هنر تعزیه‌خوانی 

همزمان با شب عید غدیرخم، مراسمی با عنوان «شبیه نور» از سوی فرهنگسرای اخلاق و به میزبانی مرکز فرهنگی غدیر برگزار شد. در این مراسم احمد مسجدجامعی عضو شورای اسلامی شهر، دکتر رجبعلی خسروآبادی مدیرکل میراث فرهنگی و گردشگری، داود فتحعلی بیگی کارگردان تعزیه، رضا دوستعلی رئیس فرهنگسرای اخلاق مهمانان ویژه این برنامه بودند. «رضا دوستعلی» ضمن خیر مقدم و تبریک عید زمام صحبت را به کارگردان تعزیه سپرد. فتحعلی بیگی درباره این هنر سنتی گفت: «تعزیه، آینه شفافی است که بخشی از هنر و فرهنگ شیعی را نشان می‌دهد.»

او در ادامه افزود: «در چند قرن پیش که حوزه علمیه در ایران کم بود و مردم برای فراگیری علوم مذهبی باید به نجف اشرف می‌رفتند، شبیه‌خوان‌ها بودند که فرهنگ عاشورایی را روستا به روستا نقل می‌کردند.» به گفته فتحعلی بیگی در روزشمار تعزیه به روایت مرحوم هاشم فیاض اشاره شده که تا چه اندازه شبیه‌خوان‌ها برای رونق‌گیری این هنر زحمت کشیدند. او با بیان اینکه آن زمان ابوالفضل مقدری نبود که وسایل تعزیه بسازد و شبیه‌خوان‌ها با ابتدایی‌ترین وسایل کار می‌کردند، عنوان کرد: «تهران در ۱۰۰ سال گذشته حدود ۶ تکیه داشت. اما حالا جای ثابتی برای تعزیه نداریم.»

دکتر خسروآبادی سخنران بعدی این برنامه بود. او در ادامه صحبت‌های فتحعلی بیگی تعزیه را میراث فرهنگی و معنوی ایرانی دانست و گفت: «هنر تعزیه باید زنده بماند تا تاریخ عاشورایی را به نسل‌های آینده برساند.» او در ادامه با بیان اینکه خیلی از نسخه‌های قدیمی نیاز به بررسی و رسیدگی بیشتر دارد، درباره مکان ثابت برای اجرای تعزیه گفت: «سال ۷۳ مکانی را برای اجرای تعزیه در فرهنگسرای خاوران راه‌اندازی کردیم. در آن زمان قریب به چند هزار نفر بیننده داشتیم. می‌توانیم دوباره این مکان را احیا کنیم.» در پایان مراسم احمد مسجدجامعی در جمع مدعوین قرار گرفت. او درباره نقش رنگ در تعزیه به نکات جالبی اشاره کرد: «رنگ در تعزیه بیانگر نقش شبیه‌خوان‌ها است. اولیاخوان لباس سبز و اشقیاخوان لباس قرمز می‌پوشند. اما رنگ زرد نشانه‌ تردید و دو دلی است که بر تن حر و عمر سعد است.»

-----------------------------------------------------------------------------------------------

*منتشر شده در همشهری محله منطقه ۱۴ در تاریخ ۱۳۹۴/۰۷/۱۴

کد خبر 779606

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha