مجموع نظرات: ۰
یکشنبه ۲۵ تیر ۱۴۰۲ - ۱۰:۵۰
۰ نفر

چرخ زندگی‌اش را صدای چرخ خیاطی می‌چرخاند؛ صدایی که سال‌هاست با آن انس گرفته و دوستش دارد. به‌خصوص در محرم، که برای او رنگ‌وبوی دیگری دارد.

محمد حاجي محمدي -بیرق دوز

همشهری آنلاین-انسیه مجاوری:  با آمدن این ماه، مغازه‌اش سیاه‌پوش می‌شود و چرخ خیاطی‌اش تنها به روی پارچه‌های ویژه عزاداری اباعبدالله‌الحسین(ع) می‌چرخد و تنها پارچه‌های سپید مغازه‌اش همان‌هایی است که با چشمانی اشکبار برای خیمه سوزان ظهر عاشورا آماده می‌کند. سال‌هاست کارش همین است و با اینکه چشمانش کم‌سو شده‌ و وقت قیچی زدن، دستانش می‌لرزد اما هنوز با دقت و ظرافت و عشق به امام حسین(ع) پرچم‌های سیاه عزا را می‌دوزد. اهالی «محمد حاجی‌محمدی» را به‌عنوان قدیمی‌ترین خادم محله می‌شناسند و از او به نیکی یاد می‌کنند. سری به این خیاط قدیمی که با دوختن بیرق‌های عزا در و دیوار محله‌اش را سیاه‌پوش می‌کند زدیم تا از این روزها برایمان بگوید و از حس و حال خادمی در دستگاه امامش، حسین(ع).

قصه‌های خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید

پیشه خیاطی 

من عاشقم، بیرق ارباب می‌دوزم


مغازه‌ کوچک است، اما پر رفت‌وآمد. با اینکه موهایش سپید شده هنوز خستگی‌ناپذیر کار می‌کند. محمد حاجی‌محمدی خیاطی را از ۱۲ سالگی آموخته و از گذشته‌اش این‌گونه یاد می‌کند: «آن‌روزها وقتی پسر خانواده به سن کار کردن می‌رسید، درس خواندن را کنار می‌گذاشت و سراغ یاد گرفتن حرفه‌ای می‌رفت. بعضی‌ها نانوا می‌شدند، بعضی تراشکار و برخی هم مثل من خیاط. وقتی کنار دست استادم کار را شروع کردم، هنگام برش پارچه و اتو کردن لباس دست‌هایم می‌لرزید و استرس داشتم و اتوها مثل امروز مجهز نبود و با یک بی‌احتیاطی کوچک، لباس دوخته شده، می‌سوخت.» حاجی‌محمدی از همراهی صاحب مغازه‌ای که در کنار او کار می‌کرد یاد می‌کند و ادامه می‌دهد: «استادکارم انسان صبوری بود و با همان صبروبردباری کار را به من آموخت و من هم رفته رفته زیروبم خیاطی را یاد گرفتم و امروز چشم‌بسته لباس مشتری‌ها را می‌دوزم.»

دوزندگی برای‌سالار شهیدان


برکت کارش را مدیون خادمی امام‌حسین(ع) است. از همان سال‌های اول تکلیف را با دلش مشخص می‌کند و به همه می‌گوید: «محرم کار تعطیل است. سیاه می‌پوشم و سیاه می‌دوزم! ‌» از همان روزها هم دوختن پرچم عزای امام حسین(ع) را آغاز می‌کند. پرچم‌هایی که محله را سیاه‌پوش عزای امام حسین(ع) می‌کرد. سال‌ها از آن روزها گذشته اما عادت دوست‌داشتنی این خیاط قدیمی هنوز ترک نشده است. همین ارادت به امام حسین(ع) برکت را وارد زندگی‌اش کرد و او در قدم اول توانست نخستین خیاطی بانوان را در محله تأسیس کند. در همان کارگاه خیاطی با همسرش آشنا شد و در مراسمی ساده با او ازدواج کرد. ازدواجی که حاصل آن ۲ فرزند پسر است. فرزندانی که گرچه راه پدر را ادامه ندادند اما حاجی به آنها افتخار می‌کند: «فرزندانم را برای انتخاب مسیر زندگی آزاد گذاشتم و هرگز از آنها نخواستم مثل من پشت چرخ بنشینند و خدا را شکر حالا با کاروتلاش در جایگاه مناسبی در جامعه قرار دارند.» حاجی محمدی درباره همسرش نیز می‌گوید: «پس از ازدواج، همسرم پابه‌پای من کار کرد و کمک دستم بود. ولی پس از چند سال آرتروز گردن گرفت و مجبور شد خیاطی را برای همیشه کنار بگذارد. اما محرم که می‌آید دلش برای امام حسین(ع) می‌تپد و به ‌همراه فرزندانم، برای کمک به من می‌آیند و همگی با هم در این ماه پرچم‌های سیاه عزای امام حسین(ع) را می‌دوزیم. دوختن این پرچم‌ها کار دل است و برای همین هیچ پولی برای دوختن آنها دریافت نمی‌کنیم.» از برکتی که زیر سایه امام حسین(ع) به دست آورده این‌گونه می‌گوید: «نام امام روزی زندگی‌ام را چند برابر کرده است و هرچه که در زندگی داشتم و دارم از برکت نام امام حسین(ع) است. من زندگی را از صفر شروع کردم اما دوختن پرچم برای هیئت‌ها، که به نام امام حسین(ع) مزین شود ایمان فرزندانم را به خدا و ائمه(ع) چندین برابر کرد.» 

هیئتی که محل جمع شدن اهالی است


وقتی شور حسینی را میان اهالی و جوانان محله می‌بیند، هیئت محب‌الحسین(ع) را تأسیس می‌کند. هیئتی که در خانه شهید «مهدی یعقوبی» برگزار می‌شود و عزاداران حسینی را در ایام محرم دورهم جمع می‌کند. حاجی محمدی می‌گوید: «وقتی به محله المپیک آمدیم، تنها ۳ خانه در خیابان ما ساخته شده بود و رفته‌رفته زمین خاکی‌ها خریداری شد و جمعیت محله افزایش پیدا کرد. آن روزها مشغله‌ها کمتر بود و رفت‌وآمدها بیشتر. با اینکه این روزها رفت‌وآمدها کمتر شده اما محرم که می‌آید همه اهالی درهیئت محله دورهم جمع می‌شوند. عشق به امام هیچ‌وقت از بین نمی‌رود و محرم همیشه محرم باقی می‌ماند.»وقتی اهالی برای دوختن پرچم به او مراجعه می‌کنند، بدون سؤال کردن، پارچه را می‌گیرد و می‌گوید: «فدای لب تشنه‌ات یا حسین (ع)...» همان لحظه پشت چرخ می‌نشیند و با چشمانی اشکبار مشغول کار می‌شود. محمدی زندگی در محله را دوست‌داشتنی می‌داند و می‌گوید: «خیلی چیزها از اهالی محله آموختم. اهالی همدلی، همکاری و رفیق روزهای سخت زندگی بودن را به من یاد دادند.» 


«خوش قولی» اعتبار کاسب است

خیاطی‌اش را ۳۶ سال پیش در محله المپیک راه‌اندازی کرد و خوش‌قولی و خوش‌خلقی، او را شهره منطقه کرد. حاجی‌محمدی در این‌باره توضیح‌ می‌دهد: «وقتی به مشتری می‌گویم لباست هفته بعد آماده است هیچ چیز نباید این تاریخ را عقب بیندازد و هر قدر هم که پارچه‌های برش نخورده روی هم تلنبار شده باشند باید لباس مشتری را سر وقت تحویل دهم. اعتبار یک کاسب، خوش قولی اوست و من این اعتبار را به‌راحتی از دست نمی‌دهم.» 

وقتی او هست همه خیالشان راحت است

من عاشقم، بیرق ارباب می‌دوزم
محمد حاجی‌محمدی  و رضا احمدی


رضا احمدی یکی دیگر از کاسبان محله المپیک است که بنگاهش در همسایگی خیاط معتمد محله قرار دارد. او محمدی را غمخوار اهالی محله می‌داند و می‌گوید: «هر مشکل کوچکی که در خیابان پانزدهم پیش می‌آید، همسایه‌ها خیالشان راحت است و می‌دانند آقای محمدی برای از بین بردن این مشکل تمام تلاشش را خواهد کرد.» او به درختان خیابان پانزدهم اشاره می‌کند و می‌گوید: «تمام این درختان را او با دستان خودش کاشته و سرسبزی را به خیابان ما هدیه داده است. باشناختی که من در این ۳۰ سال از این مرد مهربان پیدا کرده‌ام باید بگویم، قدیمی‌ترین خیاط محله خوبی‌ها را تنها برای خود نمی‌خواهد و به همین خاطر همه از او به‌عنوان فردی خیّر و معتمد یاد می‌کنند و برای حل کاستی‌های محله به سراغ او می‌روند.» 
 

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

*منتشر شده در همشهری محله منطقه ۲۲در تاریخ ۱۳۹۴/۷/۲۸

کد خبر 773230

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha