مجموع نظرات: ۰
جمعه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۲ - ۱۴:۳۲
۰ نفر

کوچه «شهاب‌الملک» همسایه دیوار به دیوار بازارچه نایب‌السلطنه است کوچه، آخرین نفس‌های خیابان ۱۵ خرداد را از او می‌گیرد و ته‌مانده شلوغی‌های بازار را به خیابان ری می‌سپارد.

محله

همشهری‌آنلاین - مرضیه موسوی: حول و حوش کوچه «شهاب الملک» پر از مغازه‌هایی است که در آنها بر سر حلبی‌ها و ظروف مسی می‌کوبند و به آنها سر و شکل می‌دهند. صداها از پشت دیوار به گوش می‌رسد و در ذهن تکرار می‌شود. کوچه شهاب‌الملک، به خودی خود کوچه‌ای آرام و خلوت است که صداها را از محیط اطراف می‌گیرد و به گوش اهالی آن می‌رساند. بافت قدیمی‌ آن هنوز پا بر جاست و از دست ساخت‌وسازها در امان مانده. با این حال هرازگاهی ساختمان نسبتاً نوسازی در این کوچه قدیمی دیوار به دیوار بازارچه نایب‌السلطنه به چشم می‌خورد. این کوچه تا پیش از انقلاب شکل و شمایل دیگری داشت اما بعد از انقلاب تحول زیادی در آن اتفاق افتاد. این کوچه هنوز نشان از رد پای سال‌های دور و تهران قدیم را در خود دارد.

قصه‌های کوچه شهاب‌الملک

قصه‌های کوچه شهاب‌الملک

مسجد شهاب الملک درست در ابتدای کوچه‌ای به همین نام به استقبال رهگذران می‌رود. این مسجد ۲ معماری متفاوت دارد؛ یکی ساخته شده در سال ۱۳۳۰. با سردری کاشیکاری شده و دیگری سردری تازه که عمر آن به بیش از ۲ سال نمی‌رسد. مسجد در سال‌های دور گذشته محلی برای تجمع اهالی محله بوده است و حالا بیشتر رهگذران برای خواندن نماز به آن قدم می‌گذارند. «غلامرضا سلمانزاده» کاسب قدیمی کوچه و خانه‌اش نزدیک کوچه شهاب الملک است. او با دست‌های لرزان و موهای سپید می‌گوید: «من درست در ابتدای همین کوچه مغازه داشتم. مغازه در طرح قرار گرفت و برای همین مجبور به تخریب آن شدیم. مسئولیت کارهای مسجد به من سپرده شده است. اهالی قدیمی این کوچه را به خوبی می‌شناختم. آدم‌های جدیدی که به اینجا آمدند هم کمابیش با من و این مسجد آشنا هستند.»

قصه‌های کوچه شهاب‌الملک

کوچه‌ای که پوست انداخته

قصه‌های کوچه شهاب‌الملک

سلمانزاده خانه‌های زنگار گرفته را نشان می‌دهد و می‌گوید: «همه اینها قبلاً منازل مسکونی بود. مغازه‌های این خیابان همگی بقالی و قصابی بودند. کم‌کم بافت محله تغییر کرد و اهالی از اینجا رفتند یا فوت کردند و مغازه‌ها هم تبدیل به در و پنجره‌سازی و مغازه‌های دیگر شد. خانه‌های مسکونی هم تبدیل به انبار یا کارگاه شدند.»

چند باب خانه قدیمی متروکه هم در کوچه به چشم می‌خورد. به گفته کاسب قدیمی کوچه شهاب الملک قبل از انقلاب این کوچه محل تجمع اراذل و اوباش بود: «بعد از انقلاب همه آنها از اینجا رفتند و کوچه سر و شکل بهتری پیدا کرد.» سلمانزاده به قدیمی‌ترین خانه‌های کوچه اشاره می‌کند اما چیزی از تاریخچه آنها در ذهنش نمانده است. البته بعضی از آدم‌ها را به یاد دارد: «در این کوچه یکی از دزدان قهار تهران زندگی می‌کرد. به او می‌گفتند سیاه. ازدار دنیا آهی در بساط نداشت. با این حال با عصای آبنوس و دستمال گردن و لباس نو در کوچه ظاهر می‌شد. یک بار مسجد شهاب‌الملک را دزد زد. سیاه دلگیر بود و می‌گفت زمان‌های قدیم دزدها مرام و معرفتی داشتند؛ حواسشان بود به حریم مسجد و خانه یتیم دستبرد نزنند. ماجرای دزدی از مسجد بدجوری او را ناراحت کرده بود. سال‌هاست که سیاه مرده اما هنوز هم گاهی یاد حرف‌هایش می‌افتیم.»

قرق شبانه کارتن‌خواب‌ها

درست در همسایگی بوستان کوچه شهاب‌الملک دیوار سرتاسر سیاهی به چشم می‌خورد. بر خلاف تصور رهگذران، این دیوار بر اثر رنگکاری‌های کارگاه‌های اطراف سیاه نشده است. «حیدر بهنام» یکی از کاسبان کوچه می‌گوید: «این کوچه و به‌خصوص بوستان، شب‌ها محل خواب افراد معتاد و بی‌خانمان می‌شود. کنار دیوار آتش روشن می‌کنند. همه دیوار را سیاه کرده‌اند. حتی بارها به جعبه برق روی دیوار هم آسیب رسانده‌اند. تا به حال چند بار این دیوار را رنگ کرده‌ایم اما باز هم آتش روشن می‌کنند و دیوار سیاه می‌شود.»

روز هنوز به میانه نرسیده که چند نفری، خمیده گوشه‌ای از بوستان نشسته‌اند. غروب از راه رسیده و نرسیده، سر و کله دیگر افراد معتاد و بی‌خانمان هم از کوچه‌های اطراف پیدا می‌شود. بهنام می‌گوید: «خرابه‌های خانه شهاب‌الملک پاتوقی برای معتادان شده بود. بعد از ساخت این بوستان هنوز مشکل، رفع نشده است. اهالی این کوچه از مسئولان تقاضای رسیدگی به این معضل را دارند تا اینجا از رفت و آمد آنها پاک شود.»

عدسی‌فروشی‌های معروف بازار

قصه‌های کوچه شهاب‌الملک

«اول کوچه ۲ مغازه بود که در آن دیگ‌های عدس بار می‌گذاشتند و عدسی‌های پخته شده را روی دوری می‌گذاشتند و در بازار می‌فروختند. دیگ‌ها آنقدر بزرگ بود که با پارو آن را هم می‌زدند. یک بار دسته پارو شکست و کارگری که دیگ را هم می‌زد توی دیگ افتاد. بلبشویی به پا شد. به هر زحمتی بود بیرونش آوردیم. هنوز هم گاهی به این کوچه سر می‌زند.» این را «جمال منظوری» می‌گوید که بیش از ۳۰ سال در کوچه شهاب‌الملک کاسبی می‌کند. از مدرسه‌ای قدیمی در کوچه می‌گوید که معماری قاجاری داشته و سال‌ها قبل، از آن به‌عنوان کارگاه موکت‌بافی استفاده می‌شد.

درهای این مدرسه چند سالی می‌شود که بسته است و گچ و سیمان و آجرهای خشتی جلو آن را پوشانده است. درست انتهای کوچه شهاب‌الملک بوستانی هست که قرار بوده پاتوقی برای اهالی کوچه باشد. منظوری با اشاره به آن می‌گوید: «اینجا قدیمی‌ترین خانه کوچه و متعلق به شهاب الملک، یکی از درباریان قاجار بود. خانه فرسوده شده بود و مدام گوشه‌ای از آن فرو می‌ریخت تا اینکه شهرداری آن را تخریب کرد و این بوستان کوچک به جای آن ساخته شد.» هنوز ردی از تاقچه‌های قدیمی و بخش‌هایی از دیوارهای گچبری شده روی دیوارهای بوستان باقی مانده است. کسی از اهالی این کوچه نمی‌داند که شهاب‌الملک چه منصبی داشته و در دربار قاجار چه کاری انجام می‌داد.

منتشر شده در همشهری محله منطقه ۱۲ در تاریخ ۱۳۹۴/۱/۱۵

کد خبر 752638

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha