یکشنبه ۶ بهمن ۱۳۸۷ - ۰۵:۰۸
۰ نفر

حامد خالدی : آیا راجع به «کارما» شنیده‌اید؟ براساس آن، اعمال خوب و بد ما، در آینده به‌خودمان بازمی‌گردند یا به قول بعضی انعکاس می‌یابند.

 این نوشته راجع به کارما نیست! شاید بعضی قسمت‌های آن بسیار واضح و بدیهی به‌نظر برسد و شاید در بعضی موارد عجیب بنماید  اما توجه داشته باشید که هدف ما در اینجا، هیچ موضوع ماورائی یا اخلاقی نیست و صرفاً برای اهداف مادی این را بخوانید!

یک ضرب المثل مشهور اقتصادی می‌گوید: چیزی شبیه ناهار مجانی وجود ندارد. در واقع این بیان ساده‌ای از قانون آربیتراژ است. گذشته از بیان ریاضی این قانون، به یک مثال ابتدایی از کاربرد آن می‌پردازیم. در فروشگاه‌های بزرگ دارای چند در خروجی (مثل فروشگاه شهروند)، طول صف‌ها تقریباً با هم برابرند و شما نمی‌توانید تشخیص بدهید که در کدام صف زودتر نوبت‌تان خواهد رسید (چرا؟). همین حالت در مورد صف‌های بنزین یا گیت‌های کنترل پاسپورت در فرودگاه صادق است. این از آنجا ناشی می‌شود که تمام تصمیم‌گیرندگان به‌دنبال بیشینه کردن منافع و کمینه کردن هزینه‌ها هستند و در این راستا از تمام فرصت‌های برتر استفاده خواهد شد.

حال بر می‌گردیم به مسئله اصلی: ناهار مجانی! تصور کنید که یک سرویس یا کالا مجانی باشد. تقاضا برای آن آنقدر زیاد می‌شود که یا به سرعت عرضه آن صفر خواهد شد یا فرایند استفاده از آن به قدری پیچیده و پر هزینه می‌شود که  هزینه با قیمت بازار متعادل می‌شود. یک مثال ملموس آن، وام‌های با بهره پایین بانک‌هاست. از آنجا که این بهره از بهره تعادلی بازار کمتر است قسمتی از وام، مجانی (بدون بهره) خواهد بود. در نتیجه همانطور که می‌بینیم عموماً هزینه‌های جانبی دسترسی به این وام‌ها، قیمت واقعی آنها را قابل رقابت با بهره بازار آزاد پولی می‌کند.

بیایید ابتدا به یک مثال ملموس‌تر بپردازیم؛ بسیاری از شرکت‌ها طی مراحل استخدام و جذب نیرو، از تعداد زیادی متقاضی برای مصاحبه دعوت به عمل می‌آورند، در حالی‌که   در چند جمله اول مصاحبه مشخص می‌شود  که اکثر آنها مناسب شغل مورد نظر نیستند که البته آن چند جمله می‌توانست پشت تلفن یا ای‌میل باشد.

 معمولاً شرکت به اتلاف وقت و هزینه این دعوت شدگان اهمیتی نمی‌دهد، زیرا ظاهراً شرکت هزینه‌ای متحمل نشده و این یک ناهار مجانی است! اما اگر به دقت بررسی کنیم متوجه می‌شویم که تعدادی از دعوت شدگان، به مصاحبه نیامده و حاضر نمی‌شوند که این ریسک را بپذیرند که وقتشان برای مصاحبه‌ای نامعلوم هدر رود.

جالب اینجاست که معمولاً مناسب‌ترین افراد، در بین همین‌ها هستند (چرا؟). در واقع شرکت برای جمع‌آوری رزومه‌ها و دعوت عده زیادی هزینه کرده است، اما هیچ تلاشی برای جلب اعتماد دعوت شدگان نکرده تا در مصاحبه حضور یابند. به‌اصطلاح، در این مرحله از بازی، نوبت شرکت بوده که برای قانع ساختن مصاحبه‌شونده (به قبول ریسک) تلاش کند. پس باید هزینه‌های دعوت‌شونده را نیز لحاظ می‌کرد. برای روشن شدن مطلب به یک  مثال روزمره توجه کنید:

 اگر شما اعتقاد دارید باید دوست‌تان هر روز به شما زنگ بزند، دوستان زیادی نخواهید داشت(مگر آنها که هر روز برایشان کادو می‌خرید!) و اگر اعتقاد دارید لباس ظاهر، نشان چیزی نیست، لطفا پهلوی من ننشینید!

همان طور که می‌بینید مهم‌ترین و بیشترین هزینه‌های پنهان، هزینه‌های فرصت و هزینه‌های اعتقاد هستند. حال خودتان سعی کنید چند ناهار مجانی پیدا کنید و سپس هزینه‌های لحاظ نشده‌اش را بیابید. شاید کارما در همین دنیای ساده اقتصادی وجود داشته باشد و برای اثبات آن، نیازی به متافیزیک نباشد.

کد خبر 73810

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز