شنبه ۲۳ آذر ۱۳۸۷ - ۰۶:۵۰
۰ نفر

کارمندان کاخ سفید از هم‌اکنون صحنه مربوط به مراسم ادای سوگند رئیس‌جمهوری جدید آمریکا در کاخ سفید را آماده می‌کنند.

این در حالی است که هنوز 6 هفته به موعد برگزاری این مراسم زمان باقی مانده‌است. برای اسرائیلی‌ها که کارهایشان همواره خودجوش و هیاتی است اینگونه برنامه‌ریزی بسیار عجیب و غریب است ولی در آمریکا چنین نیست همه چیز حساب و کتاب دارد، آنها برای همه چیز برنامه ریزی می‌کنند.

چندی پیش جورج بوش مراسم خداحافظی بسیار غمباری را برای ایهود اولمرت نخست‌وزیر اسرائیل برگزار کرد. کاروانی از ماشین‌های سیاه لیموزین از ساختمان میهمانان به سمت کاخ سفید حرکت کرد و افسری با لباس یونیفرم مخصوص روبه‌روی کاخ سفید براساس پروتکل‌های موجود استقبال کرد و در یکی از اتاق‌های کاخ سفید در برابر رسانه‌ها، بوش و اولمرت به تعریف و تمجید از یکدیگر پرداختند. بوش به اولمرت گفت: ما به خاطر حمایت شما از طرح تشکیل دو کشور فلسطینی و اسرائیلی در کنار یکدیگر تشکر می‌کنیم و اولمرت به بوش گفت ما به خاطر جنگ عراق از شما تشکر می‌کنیم.

اما حضور اندک خبرنگاران در سالن استقبال، بیشتر به خاطر این بود که این دو رهبر در حال ترک پست‌های خود بوده و اکنون اختیارات زیادی ندارند.

این وضعیت ما را به یاد حادثه‌ای در 8 سال پیش می‌اندازد که ایهود باراک نخست‌وزیر وقت اسرائیل نیز در حال اتمام دوره نخست وزیری خود بود و تمایل داشت با کمک آمریکایی‌ها در آخرین لحظات دست به صلحی با فلسطینی‌ها بزند. در آن موقع هم اسرائیلی‌ها و هم آمریکایی‌ها می‌خواستند به صلح برسند ولی در آخرین لحظات رهبر فلسطینی‌ها تصمیم گرفت به خاطر وضعیت بد کرانه باختری این موضوع را رد کند. در آن روزها نیز همانند امروز حزب لیکود و راستی‌ها درحال رسیدن به حکومت بودند، در آن موقع نیز نخست‌وزیر وقت اصرار بر ماندن داشت و مردم خواهان رفتن وی بودند.

بدون شک پیشنهادی که اکنون به ابو مازن شده است بسیار عمیق‌تر از پیشنهادی است که در آن دوره به فلسطینی‌ها ارائه شده بود. اولمرت در این دیدار به بوش گفت که وظیفه شما این است که فلسطینی‌ها را به امضای معاهده صلح و سازش راهنمایی و توجیه کنید. بعد از مدت اندکی نه من و نه شما در پست‌هایمان نخواهیم ماند و تشکیل دو کشور همجوار تنها راه برای حل بحران منطقه است. وضعیت خطرناک است، باید برای بار آخر تلاش کنیم.

این سخنان دقیقا همان سخنانی بود که 8 سال پیش باراک به کلینتون گفت و اکنون نیز اولمرت به بوش می‌گوید. ولی این بار اولمرت نسبت به باراک، پیشنهادهای بسیار کریمانه‌تری داشت.

بوش تمایل داشت بحران خاورمیانه در دوره وی تمام شود تا به همه مخالفان و منتقدان خود نشان بدهد که اشتباه کرده‌اند و راه و روش وی بود که به صلح و سازش منتهی شد. ولی موفقیت چنین پیشنهاداتی بسیار بعید است. محمود عباس به آمریکایی‌ها می‌گوید درصورتی که من با این پیشنهاد موافقت کنم، چه تضمینی است که حکومت آینده این معاهده را زیر پا نگذارد، این امر محدود به لیکود نمی‌شود و شامل کادیما نیز می‌شود.

اولمرت در این دور از مذاکرات به فلسطینی‌ها پیشنهاد داد که اسرائیل حاضر است به‌صورت نمادین به تعدادی اندک از آوارگان فلسطینی اجازه بدهد که به مناطق خود در سرزمین‌های اسرائیل باز گردند. ولی لیونی با همین امر نیز مخالف است. اما راه حل اولمرت در مورد قدس به این صورت است که محله‌ها براساس نژادی تقسیم شده و سازمانهای بین‌المللی کنترل اماکن مقدس آن را برعهده بگیرند. ولی این پیشنهادها برای فلسطینی‌ها پوشیده و غیرعملی است.

اکنون در این شرایط احتمال اینکه اعراب با پیشنهاد صلح موافقت کرده و دست خود را با سمت اولمرت و بوش دراز کنند، بسیار کم است و به همین نتیجه، دوره ریاست‌جمهوری بوش و نخست‌وزیری اولمرت پایان خواهد پذیرفت. در حالی که پشت سر خود کتاب‌های فراوانی در مورد جزئیات مذاکرات انجام شده را به دور می‌اندازند که عملا این صلح و سازش در دسترس بود و می‌شد به آن برسیم. اوباما از تکرار این حادثه باید دو درس عبرت بگیرد: رس اول این است که پیشنهادها و طرح‌ها و برنامه‌ها به تنهایی کافی نیست. همه پیشنهادهای ارائه شده توسط بوش و همکارانش شبیه هم است ولی سؤال حقیقی این است که این طرح‌ها و برنامه‌ها را چگونه می‌توان عملی ساخت.

درس دوم این است که زمان بسیار سریع می‌گذرد و مهلت هر کسی بسیار محدود است و دوره‌ها بسیار کوتاه است و نباید به هیچ وجه به‌دنبال فرصت بهتری باشیم. صحیح است که رهبران در آخر دوره خود پردل و جرأت می‌شوند ولی در حقیقت صلاحیت‌های آنها کمتر می‌شود.هیچ کسی نمی‌داند که چه حادثه‌ای ممکن است روی دهد که دیدگاه‌ها را تغییر دهد. بدین جهت باید به سرعت وارد عمل شد و منتظر آخرین لحظات نشویم.

باراک اوباما قبل از هر چیزی، یک سیاستمدار پراگماتیک و عملگراست و دوست دارد بیش از اینکه به‌دنبال اندیشه‌های خوب باشد به‌دنبال موفقیت‌های خود است. وی در اولین اقدام خود بعد از پیروزی در انتخابات تمام طرفداران خود را که از چپی های ایدئولوگ هستند را از دستیابی به پست‌های مهم دولت دور کرد. از طرف دیگر احتمال اینکه وی موفق شود برنامه‌ای را تهیه کند که اسرائیلی‌ها را به تایید و حمایت از لیونی به جای نتانیاهو بکشاند، بسیار بعید است. این امر با اخلاقیات وی نیز تعارض دارد. اوباما کسی است که واقعا خواهان صلح و سازش است ولی در عین حال به‌نظر سنجی‌ها نیزتوجه دارد.

وی خوب می‌داند که راستی‌ها در صحنه انتخاباتی اسرائیل دارای رشد تصاعدی هستند. بدین جهت وی تلاش نخواهد کرد که از کاندیدای معینی در انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا حمایت کند. در این راستا تنها یک راه فراروی ماست و آن این است که نتانیاهو را قانع‌سازیم به همین شیوه عملی و پراگماتیک نیز عمل کند و از ورود به دشمنی‌ها و تقابل‌های بی‌فایده و دردسر ساز خودداری کند و البته در این راه باید به‌دنبال رهبری در فلسطین بود که قابل اعتماد باشد و توانایی و قدرت امضای این قراردادها را داشته باشد.

هاآرتص- 9 دسامبر 2008

کد خبر 70617

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار غرب آسیا

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز