این سوابق روشن تاریخی خود بهترین پاسخ به این سؤال است که آیا باید به این قدرت مردمیپر تحرک اعتماد کرد یا خیر؟ متأسفانه عدهای با بزرگنمایی برخی خطاهای سیاسی در جنبش دانشجویی، حسابگرانه در پی آنند تا شرایط را برای فعالیتهای سیاسی تعیینکننده دانشجویان دشوار سازند.
این جماعت- که باید در شناخت دقیقتر انگیزهاش کوشید- نه تنها جنبش دانشجویی را یک فرصت برای دفع آفتها از جامعه نمیپندارند بلکه میکوشند تا آن را به مثابه یک تهدید قلمداد سازند.
رخدادهای 16 آذر سال 32، 13 آبان سال 58 و...شاخصهای فراموش نشدنی هستند که قابلیتهای جنبش دانشجویی را برای دفع مبرمترین تهدیدات زمان به اثبات میرساند.
شانزدهم آذر ماه سال 1332 در شرایطی که وحشت حاکم شده توسط کودتای نظامی، همه احزاب سیاسی را به سکوت واداشته بود و یأس سیاسی بر همگان غلبه یافته بود، دانشجویان با تظاهرات خویش به کودتا گران آمریکایی- که پیروزمندانه معاون رئیسجمهوری شان را به تهران گسیل داشته بودند- یادآور شدند که ملت ایران زنده است و هرگز تن به سلطه بیگانه نخواهد داد. در 13 آبان نیز همین جوانان با اتکا به تجربیات تاریخی راه را برای اجرای کودتایی دیگر توسط دشمنان استقلال ملت ایران سد کردند.
اگر دیروز جنبش دانشجویی اساسیترین تهدیدات را خوب تشخیص داد و شجاعانه در برابر نفی حاکمیت ملی ایستاد، آیا امروز نمیتواند همین رسالت را در دیگر عرصهها ایفا کند؟ اگر بپذیریم تهدیدات کنونی عمدتا داخلی هستند و آنگونه که رهبری انقلاب بارها ابراز نگرانی کردهاند، ریشه در لغزشهای اقتصادی دارند چه قشری را میتوان سراغ گرفت که کمترین وابستگی را داشته باشد و بتواند در برابر مفاسد مالی که ریشه سلامت جامعه را هدف گرفته است ایستادگی کند؟ متأسفانه جریانهایی که گام در مسیر خطا برداشتهاند برای مصون ماندن از چنگ قانون با وامدار ساختن طیفی تعیینکننده، برای خود حفاظی مستحکم ساختهاند.
قطعا امروز جنبش دانشجویی میتواند نور امیدی در دلهای دلسوزان کشور که از قانونگریزیها، تخلفات اقتصادی و رانتخواریها رنج میبرند برافروزد.
اگر این جمله حکیمانه را بپذیریم که با دستمال آلوده نمیتوان آلودگی را از بین برد، باید به جوانان پاک و بیآلایشی اتکا کرد که علاوه بر سلامت، دانش مبارزه با مفاسد را نیز دارند.