یو نسبو، نویسنده نروژی داستان‌های جنایی، یکی از نویسندگان پرفروش در جهان و در ایران است. از آثار او خون بر برف، خورشید نیمه‌شب، خفاش، آدم‌برفی و پسر به فارسی ترجمه شده است. آخرین کتابی که از او ترجمه شده، رمان «چاقو» است که داستانی دیگر از زندگی پرماجرای کارآگاه هری‌ هوله است.

یو نسبو

به گزارش همشهری آنلاین، رمان «چاقو» که به مدتی است با ترجمه سینا شاه‌بابا توسط نشر چترنگ راهی بازار نشر شده، تازه‌ترین داستان از مجموعه جنایی کارآگاهی هری‌ هوله است. هری هوله، کارآگاه مخلوق یو نسبو، کارآگاهی درونگرا و باهوش است که زندگی شخصی به هم ریخته‌ای دارد. او خود را در مرگ یک کودک مقصر می‌داند، در بین همکارانش محبوب نیست و نمی‌تواند رابطه عاطفی پایداری برقرار کند. با این وجود نگاهی دقیق و شخصیتی جستجوگر دارد و با ظرافت، معماها را حل می‌کند. در داستان چاقو، یکی از دشمنان قدیمی او، محکومی که سابقا او را تهدید کرده بود، از زندان آزاد می‌شود و هم‌زمان با این اتفاق، یکی از نزدیکان کارآگاه به قتل می‌رسد. قاتل، مقتول خود را از میان نزدیکان هری هوله انتخاب می‌کند و این بار، کارآگاه باید با ترس‌های بزرگ خود رودررو شود. 

یو نسبو، نویسنده نروژی داستان‌های جنایی ۶۱ ساله است و تا کنون ده‌ها میلیون جلد از کتاب‌هایش در جهان فروخته شده است. او برنده جایزه‌های مختلف از جمله جایزه معتبر گِلَس ‌کی (کلید شیشه‌ای) برای بهترین رمان جنایی نوردیک است. او برای تبدیل شدن به یک نویسنده با کتاب‌های پرفروش، مسیری نه چندان مرتبط را پیموده است. یو نسبو مدتی در لیگ‌ حرفه‌ای نروژ فوتبال بازی کرد و بعد یک گروه موسیقی راک راه انداخت و آلبوم این گروه موسیقی، در صدر جدول فروش آلبوم‌های موسیقی نروژ قرار گرفت.

او پیش از آن که اولین رمانش، خفاش را منتشر کند، مدتی هم به عنوان تحلیل‌گر بازار بورس کار کرد. او در مصاحبه‌ای با گاردین به بهانه انتشار چاقو، درباره راه تاریکی که هری باید در این داستان طی کند، و اینکه آیا قرار است همیشه همین‌طور باشد، می‌گوید: «برای سال‌ها همین را پیش‌بینی می‌کردم. وقتی سومین رمان از مجموعه هری هوله را نوشتم، تصمیم گرفتم که چه چیزی پیش روی هری باشد. همه این‌ها بخشی از داستان زندگی او است، که البته نه فقط در ادبیات جنایی بلکه اساسا در تراژدی کلاسیک روی می‌دهد. بنابراین همه این‌ها به نوعی برای این شخصیت مقدر است.»

او همین‌طور می‌گوید وقتی که اولین رمان را می‌نوشت، پیش‌بینی نمی‌کرد که در آینده در ۱۲ داستان دیگر هم حضور داشته باشد، گرچه چند موقعیت کلیدی را برای او در نظر گرفته بود. 

در رمان چاقو ما هری را تیره‌بخت و مدام در حال نوشیدن الکل می‌بینیم، در عین حال او در موقعیت‌های هوشمندانه می‌درخشد. او به نظر شبیه به بسیاری از کارآگاهان ادبیات جنایی است. اما یو نسبو چطور می‌خواهد او را همچنان درخشان نگه دارد؟ یو نسبو در این رابطه می‌گوید: «من فکر می‌کنم هر چه هری را بهتر می‌شناسیم، این کار ساده‌تر می‌شود. هر چه بیشتر پا به سن می‌گذارید، بیشتر تمایل دارید که روابطتان را با دوستان قدیمی توسعه دهید به جای آن‌که دوستان تازه پیدا کنید. شما و دوستان قدیمی‌تان دیگر از تعارفات و گفت‌وگوهای سطحی عبور کرده‌اید. و من فکر می‌کنم رابطه با هری هم همین‌طور است. من واقعا او را می‌شناسم، خواننده‌ها او را می‌شناسند، و می‌توانیم سروقت موضوع اصلی برویم.»  

آیا هری هوله قرار است یک روز بازنشسته شود؟ یو نسبو می‌گوید: «او زندگی ابدی نخواهد داشت. او احتمالا به خاطر سالخوردگی نمی‌میرد، اما بعد از آن دوباره... کسی چه می‌داند؟»

به گفته یو نسبو، ماجرای هری هوله با نویسنده‌اش به آخر می‌رسد و او اجازه نمی‌دهد که نویسنده دیگری بعد از او، داستان‌های این کارآگاه را ادامه دهد. 

یو نسبو، درباره ویژگی مشترک نوآر اسکاندیناویایی یا نوآر نوردیک می‌گوید که گرچه از نظر او به دلیل اینکه نویسنده این داستان‌ها اهل اسکاندیناوی هستند، این عنوان به آثارشان اطلاق می‌شود، اما شباهت‌هایی هم جز زادگاه نویسندگان، میان این آثار وجود دارد. چرا که این نویسندگان، علاوه بر جغرافیا، دارای فرهنگ و پس‌زمینه‌ای سیاسی و اجتماعی مشترک نیز هستند. 

رمان‌های یو نسبو، مانند بسیاری دیگر از آثار این ژانر، خالی از خشونت نیست. اما آیا نوشتن صحنه‌های خشن برای او دشوار نیست؟ یو نسبو می‌گوید: «هم بله و هم نه. از آنجایی که من در ژانری می نویسم که به طور سنتی خشونت بخشی از آن است. البته نوعی طراحی در نوشتن خشونت وجود دارد که آن را از خشونت واقعی جدا می‌کند. بستگی دارد که شما چقدر به کلیشه‌های ژانر وفادار باشید. من بعضی از این کلیشه‌ها را دوست دارم. هری هوله از سنت کارآگاهی هاردبویلد بسیار وام گرفته است. داستان‌گویی در این ژانر بر اساس سنت‌ها و چیزهایی است که از قبل بوده است.»

یو نسبو وقتی شروع به نوشتن اولین رمان کرد، به عنوان کارگزار بورس فعالیت و با گروه موسیقیش تورهای مختلف برگزار می‌کرد. چطور پای او به ادبیات جنایی باز شد؟ او می‌گوید: «از من خواسته شده بود کتابی درباره گروه موسیقی‌مان بنویسم. قبول نکردم، اما آن زمان برای ۵ هفته به استرالیا رفته بودم و بهشان گفتم: «وقتی برگردم شاید چیز دیگری برایتان داشته باشم.» دریافتم که حداقل چم و خم داستان جنایی را می‌دانم و از آن جایی که فقط ۵ هفته وقت داشتم، می‌توانستم یک داستان جنایی کوتاه و ساده بنویسم. چون ضرب‌الاجل تعیین شده بود.»  

آیا او وقتی شروع به نوشتن می‌کند، می‌داند که معما چطور قرار است حل شود؟ او می‌گوید: «بله. من کاپیتان کشتی هستم. من این احساس را دوست دارم که موقع نوشتن فصل اول می‌توانم به خوانندگان بگویم: بیایید نزدیکتر، با دقت گوش کنید، من داستان فوق‌العاده‌ای دارم که برایتان تعریف کنم و دقیقا می‌دانم که کجا می‌خواهیم برویم.»

کد خبر 669664

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار ادبیات و کتاب

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha