او یکی از اندیشمندان و صاحبنظران در حوزه ادیان و خداشناسی است که در این گروه با هدف مبارزه با افراطگرایی و برقراری گفتوگو میان دنیای اسلام و غرب جزو فعالترین و موفقترین اعضا شناخته شده است. وی یکی از شناختهشدهترین صاحبنظران دینی در عرصه جهانی است که تا به امروز آثار متعددی را در قالب کتاب، یادداشت، مقاله و... در نشریات مختلف منتشر کرده است.
«زندگینامه حضرت محمد(ص)»،«عرفان شرق»، «در جستوجوی خدا: بنیادگرایی در آیین یهود»، «مسیحیت و اسلام»، «تاریخ اورشلیم؛ یک شهر، سه دین»، «از میان معبر باریک» و «خداشناسی از ابراهیم تا کنون» از جمله آثار مطرح وی در این زمینه هستند که به زبانهای مختلفی ترجمه و منتشر شدهاند.
«زندگینامه حضرت محمد(ص)» که به قلم آرمسترانگ، حدود 12 سال پیش، در زمان اوجگیری نگاه مخدوش غرب درباره دیدگاههای سلمان رشدی در کتاب آیات شیطانی منتشر شد، موجبات روشنگری و آشنایی بیشتر توده غربیان نسبت به زندگی و اهداف حضرت محمد(ص) و دین اسلام را فراهم کرد. آرمسترانگ با این اثر بهعنوان یکی از مطرحترین اندیشمندان دینی در سراسر جهان مطرح و شناخته شد. وی در مصاحبهای که با آندرها بیستریش، خبرنگار نشریه اسلامیکا داشته، مسائلی در مورد سیاست، مذهب، افراطگرایی، بنیادگرایی در جهان غرب و شرق و... را با مخاطبانش در میان میگذارد. بخشهایی از این مصاحبه را میخوانیم:
- یازده سپتامبر یکی از مهمترین دلایل خصومت و دشمنی میان جهان اسلام و غرب است. بعد از این جریان بسیاری از آمریکاییها میپرسیدند: آنها چرا از ما متنفرند؟ و افراد بسیاری در کنفرانسها و نشستهای مختلف در این مورد صحبت میکردند که اسلام بهذات، دینی سخت و خشن است. در این مورد چگونه فکرمیکنید؟
قطعا اینگونه نیست. خشونتهایی که در کتاب مقدس وجود دارد از قرآن بیشتر است؛ این ایده که اسلام خود را با شمشیر و زور مطرح میکند، داستانی است که غربیها آن را در زمان جنگهای صلیبی، زمانی که مسیحیت و اسلام مقابل هم قرارداشتند، ساخته و پرداختهاند. قرآن خشونت و تجاوز را ممنوع دانسته و جنگ را تنها در زمان دفاع از خود مجاز میداند. حتی زمانی که دشمن درخواست صلح داشته باشد، قرآن دستور داده که مسلمانانباید این درخواست را بپذیرند و سلاحهای خود را کنار بگذارند، حتی اگر این کار به سودشان نباشد.
- تضادهایی در این میان احساس میشود، آیا واقعا ناسازگاری بنیادی میان مسیحیت در غرب و جهان اسلام وجود دارد؟
تفرقه و اختلافاتی که در دنیا وجود دارد، نتیجه تفاوت مذاهب و فرهنگها نیست، بلکه حاصل سیاست حاکم بر جوامع و ممالک است. قدرت و اقتدار در جهان وضعیتی ناپایدار دارد، ضعیف بودن آغازی است برای برتری و پیشوایی قدرتهای بزرگتر. در این موارد غالبا بیان استقلال و آزادی کشورهای ضعیفتر از این گروه قدرتطلب و بزرگ، بهواسطه زبان مذهب صورت میگیرد. اکثرا چیزی که ما امروز آن را بنیادگرایی میشناسیم در سایه مذهب و آیین ملتها و بهعنوان هویت کشورهاست که مطرح میشود. در قرن 19، ملیگرایان اروپایی بودند که موجبات تیره شدن روابط و بیگانگی با خاورمیانه را فراهم آوردند. مسئله این است که در جهان مسلمانان، مردم برای برگرداندن و حفظ ریشههای خود و قطعکردن دست استعمارگران، براساس مذهبی که دارند خود را تعریف میکنند.
- چه عاملی باعث به وجود آمدن بنیادگرایی است، که از قرار معلوم این روزها در بسیاری از کشورها حکمفرماست؟
چیزی که ما بنیادگرایی مینامیم از قرن بیستم به بعد در حال جوانهزدن در بسیاری از ادیان مانند مذهب بودا، مسیحیت، یهودیت، هندو و... است، همانطور که این مسئله، (بنیادگرایی) در اسلام نیز وجود داشته و دارد. از میان سه مذهب معتقد به توحید و وحدانیت خداوند، (یهودیت، مسحیت و اسلام) اسلام آخرین دینی است که تلاشهایی را برای حفظ بنیادهایش در طول دهه 1960 انجام داده است.
بنیادگرایی طغیانی است علیه جوامع مدرن سکولار که درصدد جدایی مذهب و سیاست هستند. هرجا که دولتمردان سکولار غربی بر آن حاکم هستند، با مخالفت طرفداران مذهبی که مقابلشان قرار دارند، مواجه میشوند. بنیادگرایان میخواهند خداوند و دین را از حواشی به نقطه مرکزی جوامع مدرن برگردانند. تمامی بنیادگرایان چه یهودیان، مسیحیان و چه مسلمانان، عمیقا براین باورند که جوامع لیبرال و سکولار به فکر حذف کردن آنها از متن جوامع هستند. این موضوع، مسئله کوچکی نیست، بنیادگرایان یهودی در این رابطه قدمهای بزرگی برداشتند، اولین قدمها بعد از جنگ «کیپور» در سال 1973شکل گرفت. در این سالها در برخی از قسمتهای خاورمیانه، سکولاریسم به سرعت در حال تاخت و تاز بود و این مسئله موجب بروز ناامنیهایی در منطقه شده بود.
- واقعیت این است که بنیادگرایی نیز پدیدهای سیاسی است که تنهاتوسط رئیسجمهور سابق آمریکا، جیمی کارتر، بهدلیل بالارفتن جایگاه و اهمیت مذهب در دولت بوش، بهعنوان یک عنصر مهم در کاخ سفید، مورد توجه و اهمیت قرار گرفت. کارتر بنیادگرایی مذهبی را با توجه به ویژگیهایش مناسب و قابل اجرا برای اهداف نومحافظهکاران میدانست. بهنظر میرسد که در این مورد اختلافی میان محافظهکاران و ترقیخواهان در کاخ سفید وجود دارد. آیا این مسئله یک معضل عمومی در جهان است؟
ایالات متحده تنها کشوری نیست که گرفتار این موضوع است. بله، یک نوع عدمتحمل و عدمقبول در میان اروپاییها، کشورهای مسلمان و منطقه خاورمیانه وجود دارد. فرهنگ همیشه و در همه حال مورد بحث است. همیشه مردمانی وجود دارند که نگاهی متفاوت به کشورشان دارند و حاضرند به خاطر وطنشان مبارزه کنند. بنیادگرایان مسیحی در آمریکا طرفدار دمکراسی نیستند و این حقیقت وجود دارد که بسیاری از نومحافظهکاران متمایل به بنیادگرایی شدهاند و قیدوبندهای محدودکنندهای دارند. دمکراسی در حقیقت بنا به دیدگاه مردم مذهبی ظاهری فریبنده دارد. دمکراسی برای مردم ایدهآلی است که دسترسی به آن به ندرت امکانپذیر میشود و خیلی مشکل است که بهطور کامل حاصل شود.
- آیا دلیل سیاسیای وجود دارد که از نظر شما عامل اصلی وجود فاصله و جدایی میان جوامع غربی و اسلامی باشد؟
در خاورمیانه، نوینگرایی بهدلیل اختلافهای میان اعراب و اسرائیل با موانعی مواجه بوده است. این اختلافها به نوعی بین بنیادگرایان مسیحی، یهودی و مسلمان وجود دارد و بهعنوان هسته مشکلات این اقوام شناخته میشود، مگر اینکه راهحلی سیاسی بتواند رضایت و خرسندی هر سه دسته را برآورد، وگرنه امیدی برای صلح وجود نخواهد داشت. مسئله دیگر مشکل نفت است که مهمترین و اصلیترین هدف برخی از کشورهای حریص غربی است.
جهان مدرن به شدت ستمگر و قهار است. بین سالهای 1914 تا 1945، هفتاد میلیون نفر در اروپا بهدلیل جنگ و اختلافات موجود در جهان جان خود را از دست دادهاند. نباید متعجب شویم که مذاهب مدرن نیز دارای خشونتی از این دست هستند و اغلب به پیروی از موعظههای سیاستمداران سکولار خود میپردازند. بیشتر خشونتها و ترورهایی که در جهان اسلام با آن سروکار داریم از مناطقی که تحت جنگ و زد و خورد قرار دارند سامان میگیرند. تضادها و تعارضهایی که به مرور مزمن و سخت میشوند در مناطقی مثل خاورمیانه، فلسطین، افغانستان، پاکستان و کشمیر به روشنی قابل ملاحظه و بررسی است.
- شما همواره تاکید داشتهاید که ادیان اسلام، یهودیت و مسیحیت در جوامع دارای ابعاد سهگانه و متفاوتی هستند. ممکن است در این مورد توضیح دهید؟
سه مذهب اسلام، یهودیت و مسیحیت را میتوان و باید به شکل یک مذهب نگریست که با سه رهبری و در سه مسیر هدایت شده است. من همیشه سعی کردهام این سه گروه را به این ترتیب در نظر داشته باشم که هر کدام از آنها خواص و استعدادهای خاص خود را دارند. پرستش یهودیت، مسیحیت و اسلام، پرستش یک خدا و بهره بردن از قوانین اخلاقی یکسان است.
در کتاب تاریخ خداوند سعی کردهام واقعیت این تاریخ را نشان بدهم. در یهودیت، مسیحیت و اسلام سؤالات مشابهی در مورد خداوند مطرح میشود و مشابهتهای زیادی در این زمینه در این سه دین وجود دارد. یهودیت، با این وجود بعدها سختگیریهای بسیاری برای پذیرش حقانیت دو مذهب مسیحیت و اسلام از خود نشان داده است.
در مسیحیت همواره شاهد روابط ناآرام با یهودیان بودهایم اما مسلمانان در کتاب مقدسشان قرآن، دیدگاههای مثبتی در مورد مسیحیت و یهودیت دارند و حضرت محمد(ص) نیز از حقانیت کتابهای آسمانی این ادیان دفاع کرده است. شما نمیتوانید مسلمان باشید مگر اینکه به کسانی چون ابراهیم، داوود، نوح، موسی و مسیح( افرادی که مسلمانان از آنان بهعنوان پیامبران الهی یاد میکنند) احترام بگذارید و حرمت آنها را حفظ کنید. .