در فرهنگ فارسی عمید در مقابل مدخل بیابان چنین آمده است: «ا. (بِ) «په. viyapan» دشت، صحرا، زمین پهناور و بیآب و علف.» از گذشتههای دور هم مردم در فرهنگهای مختلف بیابان را محلی متروک و خالی از سکنه و زندگی میدانستند، واژهای بدسابقه با بار منفی.
مثلاً در زبان انگلیسی محل متروک و خالی از سکنه را deserted area میگویند یا desertion به معنای ترک، قالگذاری، رهاسازی، فرار از خدمت، گریز، ترک انفاق و بیسرپرست گذاشتن همسر و فرزندان است. ریشه همه اینها واژه desert یعنی بیابان است. همین فضا در ادبیات ایران هم وجود دارد چنان که در بسیاری موارد، از بیابان به محلی بیآب و علف و مهلکهای مرگبار یاد شده است. خلاصه آنکه بیابان در حافظه تاریخی همه ملل جایی بیآب و علف است؛ و آبادکردنش کاری است ارزشمند.
ظاهراً اثر روانی چنین فضایی در میان مردم و حتی حقوقدانان و متخصصان ایرانی، موجب شده است نهتنها در ترجمه متن معاهدات بینالمللی بلکه در قوانین داخلی نیز بهحق و ناحق همه بیابانها را به یک چوب برانند و آنها را مشمول حکم آبادانی، مشجر کردن و... کنند!
همچنین در بسیاری موارد عبارت«World day to combat desertification» به معنای روز جهانی مبارزه با بیابانزایی،به اشتباه روز جهانی مبارزه با بیابانزدایی ترجمه شده است.این اشتباه آنقدر تکرار و عادی شده که حتی متاسفانه در تقویم های هر سال نیز روز جهانی مبارزه با بیابانزدایی، زینت بخش این صفحه از روز است.
برای نمونه در مجموعه قوانین و مقررات حفاظت از محیط زیست ایران که از سوی یک مرجع تخصصی، یعنی دفتر حقوقی و امور مجلس سازمان حفاظت از محیط زیست، منتشر شده است، عبارت combating desertification به معنای «مبارزه با بیابانزایی» به خطا «بیابانزدایی» ترجمه شده است. این اشتباه در سراسر متن «کنوانسیون 1994 سازمان ملل متحد برای مبارزه با بیابانزایی»، از جمله ماده یک که به تعریف اصطلاحات و تعاریف پرداخته، دیده میشود.
همچنین در تبصره 5 ماده 34 قانون حفاظت و بهرهبرداری از جنگلها و مراتع آمده است: «...مشارکت مردم در امر بیابانزدایی و کویرزدایی با تهیه طرحهای اجرایی و تامین امکانات و نهادههای لازم، اراضی بیابانی و کویری مستعد را درقالب طرحهای مصوب درختکاری و بوتهکاری و... را به اشخاص حقیقی و حقوقی... واگذار نماید.»
نمونه دیگر را میتوان در بند «و» ماده 69 قانون برنامه چهارم توسعه در فصل پنجم از بخش دوم یافت که مربوط است به حفظ محیطزیست، آمایش سرزمین و توازن منطقهای: «دولت مکلف است برنامه حفظ، احیا، اصلاح، توسعه و بهرهبرداری از منابع طبیعی تجدیدشونده را با توجه به اولویتهای زیر تنظیم و به مورد اجرا بگذارد:... و- اجرای عملیات پخش سیلاب در حوزههای شهری، روستایی و سایر اراضی کشاورزی و منابع طبیعی... بهمنظور ایجاد مراتع مشجر، تبدیل اراضی بیابانی به زراعی و تغذیه آبخوانها.»
بنا بر این به یاری صفتِ تفسیرپذیرِ «مستعد» در کنار استفاده از واژه «کویر» و «بیابان» که بدون هیچ قیدی در متن ماده بهکار برده شده است، همه اراضی بیابانی و کویری اعم از طبیعی و غیرطبیعی، صرفنظر از ارزشهای بومشناختی و میراث طبیعی و فرهنگی آنها به یک اندازه مشمول حکم قانون و درخور درختکاری و بوتهکاری است! وقتی اینگونه قانون مینویسیم هیچ تعجبی ندارد که مثلاً جنگلهای هیرکانی -که دارای ارزشهای بیبدیل اکولوژیک و اکوتوریسمی است- را به زغال یا حداکثر خمیر کاغذ تبدیل کنیم!
دیگر: قانونگذاران آن سوی مرزها اما، همین مفهوم آبادانی را در شکل صحیح خود در قوانین آوردهاند. برای نمونه در بند ب ماده یک همین کنوانسیون مبارزه با بیابانزایی آمده است: «مبارزه با بیابانزایی شامل فعالیتهایی است که بخشی از توسعه جامع سرزمین در مناطق خشک، نیمهخشک و خشک نیمه مرطوب در راستای توسعه پایدار را دربر گرفته و هدف آن عبارت است از:
1- جلوگیری و یا کاهش تخریب سرزمین، 2- احیای زمینهای جزئاً تخریب شده، 3- احیای زمینهای جزئاً بیابانی شده.» در اینجا قانونگذار بهروشنی منظور خود را مشخص کرده است و تنها زمینهای جزئاً تخریب شده یا بیابانی شده – نه بیابانهای طبیعی- را مشمول حکم قانون قرار داده است.
آخر: بیابانهای طبیعی یا به تعبیر دبیرکل پیشین سازمان ملل متحد «شکوهمندترین بومسازگان سرزمینهای خشک جهان»، ظاهری خشن اما طبیعتی سخت شکننده و حساس دارند. آنجا مأوای میلیونها انسان، جانور و گیاه، و منشأ اصیلترین میراث طبیعی و فرهنگیاست و قطعاً نباید زدوده شود!