جمعه ۱۰ اسفند ۱۳۸۶ - ۱۹:۲۴
۰ نفر

ترجمه مصطفی خلجی: رمان‌های آلن روب گریه، تقریبا به تمام زبان‌ها ترجمه شده است. او نویسنده‌ای است که در تمام تحقیقات ادبی تجسم گسست و ابداع در دنیای رمان به شمار می‌آید.‌

روب گریه علاوه بر ادبیات در سینما هم دستی داشت. نگاهی به کارنامه سینمایی او، روشن‌بینی، انسجام و خلاقیت این نویسنده را نشان می‌دهد که هیچ‌وقت در بند طبقه‌بندی‌ها نماند.

این گفت‌وگو هنگام تدوین یکی از فیلم‌های او انجام و سال 2005 در روزنامه اومانیته چاپ پاریس منتشر شد. آلن روب گریه در این گفت‌وگو با هوشمندی و به سادگی مسیر زندگی ادبی‌اش را ترسیم می‌کند.

  • آیا از همان کودکی می‌خواستید نویسنده شوید؟

نه. اول نقاشی می‌کشیدم و می‌خواستم نقاش بشوم.

  • ولی شما انگار کتاب خواندن را خیلی دوست داشته‌اید و به نوعی حرص خواندن داشته‌اید.

اغراق است اگر این طور بگوییم. خواهری دارم که آن وقت‌ها سرش را از روی کتاب بر نمی‌داشت، ولی کتاب که تمام می‌شد همه چیز را فراموش می‌کرد. من ولی کم می‌خواندم و کتاب‌هایی را که می‌خواندم حفظ می‌کردم.

اولین کتاب‌هایی که به این ترتیب خواندم آلیس در سرزمین عجایب لوییس کرول و «مدعیان» ژان راسین بود. همین الان هم می‌توانم سطرهایی از مدعیان را از حفظ برایتان بگویم. من کتاب خواندن را موقع جنبش آزادی شروع کردم، ولی بعد از آن بود که شروع کردم به زیاد خواندن.

  • از کی شروع به نوشتن کردید؟

موقع جنگ چند شعر نوشته بودم که در مجله‌ها چاپ شد و در دوره اشغال فرانسه هم متنی نوشته بودم. ولی قبل از این‌ها داستانی دردناک درباره سقوط برست، حرکت ارتش فرانسه و آتش‌سوزی مخازن نفت نوشته بودم. از این داستان دو نسخه دارم که یکی به خط خودم است و دیگری به خط مادرم که آن را دوباره‌نویسی کرد تا اصلاحش کند.

بعد از این‌ها یک سفرنامه نوشتم در مورد سفری که به بلغارستان داشتم. من کمونیست نبودم و فقط به عشق سفر بود که به این کشور رفتم. حتی تبعید من به آلمان هم برای من نوعی سفر به حساب می‌آمد.

بعد از آن با گروه جوانان کمونیست به پراگ و به جشنواره جهانی جوانان دمکرات رفتم. بعد هم با دسته‌ای که با عنوان بازسازی بلغارستان می‌رفتند به همراه کلود اولیه و دانیل بولانژه به این کشور رفتم.

  • چه چیزی باعث شد که تمام وقت به ادبیات بپردازید؟

با رمان شاه‌کشی بود که این تصمیم را گرفتم. این بهترین رمانی نیست که من نوشته‌ام ولی خیلی دوستش دارم. با این رمان بود که به‌خودم گفتم بهتر است به جای کشاورزی به ادبیات بپردازم. قبل از آن، در مراکز تحقیقاتی کشاورزی کار می‌کردم.

  • نظرتان در مورد شا‌ه‌کشی چیست؟ رمان کاملی نیست و نوعی آگاهی هوسرلی از جهان در آن حضور دارد. که تجسم آن را در پاک‌کن‌ها هم می‌بینیم.

بله و بیشتر از آن در چشم‌چران. پاک‌کن‌ها‌ خیلی از فرهنگ کلاسیک تأثیر گرفته است. مثل تمام دانش‌آموزان خوب آن وقت‌ها، من زبان یونانی و لاتین می‌دانستم و سوفوکل می‌خواندم. ایده انتخاب اودیپ شاه و رمانی پلیسی نوشتن درباره این شخصیت، ایده ای بسیار فرهنگی است.

تقریباً مثل کری است که جویس با اولیس می‌کند. ولی من نسبت به جویس گرایش کمتری به فرهنگ‌گرایی داشتم. ولی چیزی که در پاک‌کن‌ها جالب توجه است، این نیست بلکه زیرسؤال بردن کلی رمان است. ...و زیر سؤال بردن آگاهی از جهان. دادن نقش اول به اشیا.

اما این اشیا، اشیای کانتی نیستند، چیزهایی هستند که از التفات آگاهی تراوش می‌کنند. چند وقت پیش مقاله‌های نشستی در آکادمی فرانسه به دستم رسید در مورد تاریخ‌مندی رمان.

از چیزهای عجیبی که هنوز نوشته می‌شود واقعآً تعجب کردم. به‌نظر آنها، من سعی کرده‌ام اشیا را به‌طور عینی توصیف کنم، در حالی که من آنها را از دید راویانی نشان داده‌ام که گاهی دیوانه‌اند و گاهی قاتل و این راویان جهان را تغییر شکل می‌دهند. هزارپای رمان کرکره گاهی 3 سانتی‌متر است و گاهی 30 سانتی‌متر!

این چیزی نیست که آن زمان مورد توجه قرار گرفته باشد. نه تنها مورد توجه نبود بلکه وقتی هم من می‌خواستم تشریحش کنم، انگار در بیابان بیهوده فریاد می‌زدم. در کتاب برای رمانی نو، کتابی ساده و قدیمی، من این جمله را با حروف درشت، وسط صفحه نوشته‌ام که هدف رمان نو چیزی نیست جز رسیدن به ذهنیت تام و تمام. ولی این تلاشی بیهوده بود!

خواندن رمان نو این مسئله را به سختی نشان می‌دهد و رمان نو را بیشتر نوعی تسلیم ذهنیت در برابر واقعیت می‌بینیم. در اینجا عینیت با عین‌گرایی اشتباه گرفته شده است.

در رمان‌های من اشیا حضور دارند، و این کمتر از حضور اشیا در رمان‌های بالزاک هم هست، با وجود این، اشیا در رمان‌های بالزاک همیشه توسط ذهنی آگاه درونی شده‌اند در حالی که در رمان‌های من ذهنیت به‌خود شیء میل کرده است. منتقدان آن زمان تغییراتی را که در مفهوم آگاهی، از زمان بالزاک به این طرف روی داده بود نمی دانستند.

  • پس هیچ کس به درستی کار شما را نفهمیده بود.

نه کسانی که من را به کل رد می‌کردند و نه کسانی که از من حمایت می کردند، مثل رولان بارت که قسمتی از آثار مرا اصلآً نادیده گرفته بود؛ بخش تاریک آن را.

بارت آثار مرا برای نظرات خودش به کار گرفته بود: ادبیات سفید، کتاب بی‌مؤلف. با این همه، به‌نظر من منتقدان حق دارند که کتابی را به دست بگیرند و نظرشان را در مورد آن به دیگران منتقل کنند. ولی در مورد «پاک‌کن‌ها» آنچه آزاردهنده است این است که بخش برگرفته از اودیپ شاه در آن نادیده گرفته شده است.

  • بعد از گذشت پنجاه سال، رمان نو بسیار ناهمگن و چندلایه به‌نظر می‌رسد.

بله همین‌طور است. مثلا ناتالی ساروت را در نظر بگیریم. او از نسل دیگری بود و موضع‌گیری کاملاً متفاوتی داشت. می‌گفت که تمام این کارها را قبل از ما کرده است و هر کاری هم که ما می‌کردیم با کار او تفاوت داشت.

به علاوه، او اشاره‌های ما به فلسفه را نمی‌پسندید و نظریه‌های من درباره رمان نو و گذر از کنت به هوسرل را قبول نداشت اما آن چیزی که رمان نو نامیده می‌شد افرادی بودند که گرد من جمع شده بودند و اکثرآً سنشان از من بیشتر بود و من آثارشان را خوانده بودم و کتاب‌هایشان درست درک نشده بود، یا منتقدان درباره‌شان سکوت کرده بودند و همین مسئله آنها را گرد هم آورده بود.

من سعی کردم این افراد را ببینم و به آنها بگویم که ما دشمنان مشترکی داریم و نقدهایی که به ما می‌شود از یک جنس است که نشان می دهد منتقدان نه کفک را خوانده‌اند، نه فالکنر را، نه جویس را، نه بورخس را و نه حتی ویرجینیا وولف را.

  • در رمان‌های شما شکنندگی و ناپایداری دیده می‌شود که کتاب‌هایتان را به آثار کفک و فالکنر نزدیک می‌کند.

شخصیت‌های من متحرک هستند، شناورند و من خودم را هم به همین صورت می‌بینم. علی‌رغم شهرتی که دارم، خودم را بدون صفتی خاص می‌دانم.

  • یعنی شما خود را به‌عنوان سردمدار مکتبی ادبی نمی‌دانید؟

من نمی‌خواستم از رمان نو مکتب ادبی بسازم، این خواست ژان ریکاردو بود. من آدم‌های خیلی متفاوت را دور هم جمع کرده بودم، که همه‌شان با تضادهای لاینحل در دل آثارشان مواجه بودند. ممکن نبود فصل مشترکی برای آنها پیدا کرد. ولی ریکاردو همیشه در رؤیای نوعی وحدت بین آنها بود.

  • و شما از این مسئله رنج می‌بردید؟

من همیشه از این ناراحت بودم که چرا در بعضی از کشورها مرا فقط با برای رمانی نو می‌شناسند؛ کتابی انتقادی که خیلی خشک و جزمی است.

کد خبر 45495

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز