سه‌شنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۴ - ۰۹:۲۷
۰ نفر

همشهری دو - محمود قلی‌پور: همانطور که حاج آقا به جمعیت حاضر نگاه می‌کرد، گفت: «مهم‌ترین کاری که می‌توانیم انجام دهیم این است که به نسل جوان اعتماد کنیم».

dialogue

يكي آن وسط گفت: «مسئله اينه كه جوان‌ها اصلا با ما حرف مشتركي ندارند». حاج‌آقا بي‌هيچ مكثي گفت: «چرا؟ چرا به اين فكر نمي‌كنيد كه شما با آنها حرف مشتركي نداريد؟»

در مسير مسجد به خانه، آقاي سمندري مدام به اين جمله فكر مي‌كرد كه شايد پسر جوانش دوست داشته باشد با او هم‌سخن شود اما او اين اجازه را به پسر جوانش نمي‌دهد. در خانه را كه باز كرد. پسرش در حال بيرون رفتن بود، خواست بپرسد كجا مي‌روي؟ اما با خودش فكر كرد، پسرش با نان حلال بزرگ شده، خودش و همسرش هرگز حرف بدي در خانه نزده‌اند و خلاصه اينكه هر كاري كه براي تربيت درست فرزندش بايد، انجام داده‌اند. لحظه‌اي كه نگاه‌شان به هم گره خورد اينها از ذهنش گذشت. حرفش را خورد و گفت: «به به، چه جوان رعنايي». پسر لبخندي زد و گفت: «دستبوس شما هستم». همين چند كلمه حال آقاي سمندري را خوب كرد. با خودش فكر كرد كه چرا تا‌كنون به اينگونه حرف زدن فكر نكرده بود.

نزديك شام بود كه پسر آقاي سمندري وارد خانه شد. مادر گفت: «مگه قرار نبود، شام رو با دوستات بيرون بخوري؟» پسر كه بالاي تابه كتلت ايستاده بود و با لذت عطر خوشش را تنفس مي‌كرد، گفت: «شما اين شام رو ول مي‌كني بري بيرون غذا بخوري كه من برم؟» مادر خنديد و گفت: «قربون قد و بالات. تا دست و صورتت رو بشوري سفره شام هم آماده مي‌شه». آقاي سمندري كه از دور به گفت‌وگوي مادر و پسر نگاه مي‌كرد، با خودش گفت: واقعا يك رفتار كوچك چقدر تغيير در روابط ايجاد مي‌كند.

چند روز بعد، اذان را گفتند و آقاي سمندري با عجله وارد مسجد شد كه از نماز جماعت جا نماند. امام جماعت مسجد، قامت بسته بود و آقاي سمندري با تعجب جمعيت جوانان را مي‌ديد كه به نماز ايستاده بودند.

کد خبر 323726

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار مهارت‌های زندگی

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha