دوشنبه ۷ دی ۱۳۹۴ - ۰۱:۰۰
۰ نفر

اصغر هاشمی: اینکه نگاه به معضلات شهری متحول شود و به‌جای سرپوش گذاشتن بر آنها تصویری عیان از این مشکلات به نمایش درآید، نکته مثبتی است.

اصغر هاشمی

معضلات شهري و در سطحي كلان‌تر آسيب‌هاي اجتماعي پيچيده‌تر از گذشته شده‌اند؛ آنقدر پيچيده كه ديگر نمي‌شود با راه‌حل‌هاي ساده و آسان سراغشان رفت و انتظار رفع مشكلات را داشت. درمورد بسياري از آسيب‌هاي اجتماعي ما
نه با يك علت كه با سلسله‌اي از علل مواجه هستيم و نكته مهم اينكه براي رفع يك مشكل ابتدا بايد شناخت درستي از آن داشت. بدون شناخت دقيق و كارشناسانه چگونه مي‌توان به رفع مشكلات خوشبين بود؟

در زمينه معضلات اجتماعي كاري كه از فيلمساز برمي‌آيد انعكاس مسائل و مشكلات است. مواردي كه در سطح جامعه آشكار و عيان است و همه ‌روزانه مشاهده‌اش مي‌كنند، معمولا در سطح رسانه‌ها به آنها پرداخته مي‌شود. وقتي قرار است اين معضلات به زبان سينما به تصوير كشيده شوند اغلب پاي محدوديت‌هايي به ميان كشيده مي‌شود كه نتيجه‌اش آثاري است محافظه‌كارانه و دست به عصا كه توجه مخاطب را هم جلب نمي‌كنند؛ ضمن اينكه هنرمند بايد همواره چندگام جلوتر حركت كند و پيش‌بيني بروز معضلاتي را انجام دهد كه گرچه هنوز در جامعه خيلي بروز عيني نيافته ولي زمينه‌هاي نگران‌كننده‌اش توسط شاخك‌هاي حسي فيلمساز كشف مي‌شود. خاطرم هست زماني كه فيلم «نگين» را كارگرداني كردم به من ايراد گرفتند و گفتند: «مگر ما دختر فراري داريم كه شما درباه‌اش فيلم ساخته‌اي؟ مواردي هم كه هست زياد نيستند».

الان در جامعه ما انبوهي از مشكلات به چشم مي‌خورد كه سينماي ايران در قبالش سكوت كرده است؛ يعني تعداد فيلم‌هايي كه در آنها انتقاد اجتماعي مؤثر و دردمندانه وجود داشته باشد بسيار كم شده است، در حالي كه وظيفه سينماگر اجتماعي انعكاس مسائل و هشداردادن به خانواده‌هاست كه اگر خداي ناكرده با معضلي مشابه مواجه شدند بدانند چگونه بايد با آن برخورد كنند. الان تماشاگر كه به سينما مي‌رود اغلب در همان 10 دقيقه اول مي‌تواند انتهاي فيلم را حدس بزند. در واقع الان مخاطب جلوتر از فيلمساز است.

نكته ديگر اينكه در مورد واقعيت‌هاي عيني و ملموس اجتماعي، شما چه چيزي را مي‌توانيد به تماشاگر نشان دهيد كه نمونه بدون سانسورش را در تلفن همراهش نتواند مشاهده كند؟ در چنين شرايطي تنها با پرداخت هنرمندانه و نگاه نكته‌سنج و ظريف مي‌توان بر مخاطب تأثير گذاشت، نه اينكه فيلمساز مجبور شود سراغ مسائلي برود كه مخاطب با آن به‌كل بيگانه است يا خيلي برايش عادي است. حال اگر فيلمساز سراغ معضلي اجتماعي برود، صرف اين حركت را بايد سياه‌نمايي ناميد؟ واقعا من فيلمساز دوست دارم بگويم جامعه‌ام بد است يا اينكه مي‌كوشم با اشاره، معايب اجتماع را به شكلي صادقانه طرح مسئله كنم و به مردم و مسئولان هشدار بدهم؟ شخصا علاقه‌اي ندارم كه مبلّغ باشم.

نقش مبلّغ با هنرمند متفاوت است و عرصه هنر محل نمايش و ارائه مفاهيم تبليغاتي نيست. انتقاد اجتماعي هم در عرصه سينما اگر به صورت درست رخ بدهد جامعه را به‌پيش مي‌برد. بديهي است كه فيلمساز اجتماعي‌بودن الزاما ربطي به اپوزيسيون‌بودن ندارد و در مسيري كه برخي از فيلمسازان طي كردند و تبديل به اپوزيسيون شدند نقش مديران فرهنگي را بايد پررنگ دانست.

خيلي وقت‌ها يك مدير با تصميم‌گيري غلطش فيلمساز را به مسيري سوق مي‌دهد كه شايد مطلوب آن كارگردان هم نباشد. اگر مي‌خواهيم آسيب‌هاي اجتماعي‌مان كاهش يابد بايد در اين زمينه فرهنگسازي كنيم و براي اين كار بايد به هنرمند اعتماد كرد. آن وقت من هم كه روزگاري در نقد مشكل مسكن «زير بام‌هاي شهر » را ساختم و درباره معضل بيكاري جوان‌ها سراغ «در آرزوي ازدواج» رفتم و در زمينه سياست‌زده‌شدن جوان‌ها و آسيب‌هايي كه در اين مسير به خانواده‌ها وارد مي‌شد «دو همسفر» را كارگرداني كردم، مي‌توانم با نگاهي معاصر سراغ يكي از انبوه معضلات جامعه بروم.

  • نويسنده و كارگردان سينما
کد خبر 319599

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار سینما

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha