این واقعه که در همان روزهای نخست ریاست جمهوری بوش روی داد، محور و کانون توجیهکننده همه سیاستها و اقدامات این دولت قرار گرفت.
اکنون نام 11 سپتامبر با دولت بوش غیرقابل تفکیک است. دیوید هندرسون از اقتصاددانان آمریکایی که در سیاست خارجی هم متخصص است در سالگرد این واقعه در مقالهای در پایگاه اینترنتی آنتی وار، سیاستها و اقدامات دولت بوش را از روز نخست بعد از این واقعه بررسی کرده است.
در یکی از کتابهایم با نام« تصمیمات بزرگ در کار و زندگی» نوشتهام که هنگام ساختن خانه، مهمترین اشتباهات از همان روز نخست روی میدهد. دلیل این گفته هم روشن است. در روز نخست تصمیماتی اتخاذ میشود که بر همه تصمیمات و اتفاقات روزهای بعد تاثیر میگذارد.
اگر از همان گام نخست مکان نادرستی برای بناکردن خانه انتخاب شود همه کارهای بعدی برای ساخت خانه به هدر میرود. این اصل برای هر رویدادی صادق است. در ابتدای هر طرحی تصمیماتی اتخاذ میشود که مسیر راه را رقم میزند و اگر این تصمیمات اشتباه باشد کل مسیر به خطا میرود.
جورج بوش هم در روز نخست بعد از 11سپتامبر اولین اشتباه را مرتکب شد. او در مراسم بازدید و حضور در کلاس درسی در فلوریدا بود که دستیارش خبر حمله را کنار گوش او زمزمه کرد.
او ابتدا خوب عمل کرد و سعی داشت تا با حفظ آرامش درباره گام بعدی و حرکتی که باید نشان دهد تصمیم بگیرد، اما سخنانی که در انتهای آن روز گفت اولین اشتباهش بود.
او گفت: امروز صبح آزادی توسط یک دشمن بدون چهره و بزدل مورد حمله قرار گرفت و ما از آزادی دفاع میکنیم. اینکه چطور به چنین نتیجهای رسیده را هیچ وقت برای مردم آمریکا توضیح نداد. او هیچ گاه برای این سخنانش مدرکی ارائه نکرد و هیچ گاه هم آن را رد نکرد.
اما اگر آمریکا به خاطر آزادبودنش مورد حمله قرار گرفته بود2 گزینه پیش روی دولت این کشور در پاسخ به این حملات وجود داشت؛یکی اینکه آزادی را از خود سلب کند تا دیگر مورد حمله قرار نگیرد و دیگر اینکه به کسانی که میخواهند دوباره دست به چنین حملهای بزنند حمله کند. اما اگر این حمله دلیل دیگری دارد که دارد، باید دلیل دیگر را دریافت.
وزارت دفاع آمریکا در سال 1997 دلیل دیگر و واقعیتر این حمله را بیان کرده که البته این دلیل هیچ ربطی هم به آزادی در آمریکا ندارد. دلیل این حملات سیاستهای مداخله جویانه دولت آمریکا در خارج بوده است.
گروه مطالعه دفتر علوم دفاعی پنتاگون در سال 1997، یعنی 4 سال قبل از وقوع حملات 11 سپتامبر در گزارشی درباره واکنش وزارت دفاع به تهدیدات فراملی نوشته است: آمریکا به عنوان یک قدرت جهانی گاه با درخواست مداخله و واکنش و استقرار نیرو در سراسر جهان رو به رو میشود.
موقعیت آمریکا در جهان گاه انجام حمله را از سوی این کشور اجتناب ناپذیر میکند. اطلاعات تاریخی نشان میدهد که میان حضور آمریکا در صحنهها و اتفاقات بینالمللی و افزایش حملات تروریستی علیه این کشور ارتباط مستقیم وجود دارد.
این عبارات کاملا روشن است و در اسناد وزارت دفاع آمریکا وجود دارد. چرا ارتش جمهوریخواه ایرلند در انگلیس بمب میگذاشت؟ چرا آنها در کانادا یا بنگلادش بمبگذاری نمیکردند؟ پرسیدن این سؤال درست مانند جواب دادن آن است.
آنها در مکانی بمبگذاری میکردند که میدانستند در مسیر تصمیم گیریها درباره آینده و شرایط آنها تاثیرگذار است. آمریکا اگر میخواهد از وقوع اقدامات تروریستی علیه مردم کشورش جلوگیری کند باید از مداخله در امور دیگر کشورها بپرهیزد. اینکه هدف حمله کنندگان 11 سپتامبر حمله به آزادی در آمریکا بوده استدلال کاملا غیرمنطقیای است.
چطور کسانی برای حمله به آزادی در کشوری دیگری حاضر به خودکشی و انجام حمله انتحاری میشوند؟ اما استدلال دوم که عوامل حمله انتحاری در اعتراض به مداخله دولت آمریکا در امور داخلی دیگر کشورها جان خود را به خطر انداخته باشند استدلال منطقیتری است. چرا این تروریستها کشورهای آزاد دیگر را مورد حمله قرار ندادهاند و تنها آمریکا را هدف گرفته اند؟ بوش فرصت فکر کردن درباره این استدلالها را نداشت.
مردم آمریکا منتظر بودند که او کاری بکند و کشوری را در انتقام این حمله هدف قرار دهد. حملات 11 سپتامبر روز سهشنبه اتفاق افتاد و بوش و مشاورانش شنبه هفته بعد در کمپ دیوید استراتژی حمله به افغانستان را بررسی میکردند.
بن لادن به عنوان طراح این حملات معرفی شده بود و مکان او هم در افغانستان تحت کنترل طالبان بود. دولت بوش ابتدا به طالبان فرصت داد تا داوطلبانه بن لادن را تحویل دهند، ولی طالبان درخواست ارائه مدرک مبنی بر نقش بن لادن در این حملات را داشت.
دولت بوش نه چنین مدرکی را به طالبان ارائه کرد و نه هنوز آن را به مردم آمریکا نشان داده است. مقامات آمریکایی اما در آن زمان در سخنرانیها و مصاحبههای خود تاکید میکردند که بدون شک بن لادن طراح این حملات بوده است.
بعد از این حملات، چندین مجموعه تحقیقات گسترده از سوی چند نهاد در آمریکا انجام شد. سازمانهای اطلاعاتی از یک سو و نیروهای امنیتی و انتظامیاز سوی دیگر تا ماهها مشغول انجام این تحقیقات بودند.
بخشی از این اطلاعات محرمانه است و تا مدتها منتشر نمیشود. اما اکنون که 6 سال از آن زمان میگذرد هیچ اطلاعات مهم و حساسی از آن تحقیقات هنوز منتشر نشده و به اطلاع مردم آمریکا نرسیده است.
اینکه دلایل بوش برای حمله به افغانستان چقدر درست و محکم بوده تنها یک سوی ماجراست. سوی دیگر این سکه آن است که این حمله تا چه اندازه موفقیتآمیز بوده است.
بوش از همان روزهای نخست شعار دستگیری بنلادن زنده یا مرده را میداد. اما هنوز در این مورد هیچ پیشرفتی صورت نگرفته است. به جای دستگیری بنلادن در این 6 سال بوش تنها 2 جنگ ناتمام در کارنامه خود به جا گذاشته که یکی از آنها به باتلاقی دامنگیر برای نظامیان این کشور تبدیل شده است.
اقداماتی که در این 6 سال عمر دولت بوش انجام شده، هیچ کمکی به تحقق اهداف اعلام شده این دولت مانند برقراری دمکراسی و گستراندن آزادی نکرده است. بسیاری از آمریکاییها به ویژه در طبقه نخبه این کشور، اقدامات و سیاستهای بوش را بعد از 11 سپتامبر باعث بیآبرویی کشورشان میدانند.